"تهران انار ندارد" یکی از جذاب ترین فیلم های مستندی است که در ایران ساخته شده.

فیلمی که البته ، بعد تجربه گرایی در اون حاکمه و فاصله ی زیادی با فیلم های مستندی داره که هر ساله در ایران ساخته می شوند. این فیلم که در زمان محمد آفریده ، مدیر پیشین مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ساخته شد ، پا روی بسیاری خطوط قرمز می گذارد و شاید ، به همین علت هم هرچند با مشکل ، اما اجازه ی اکران  عمومی می گیرد و به فروش قابل توجهی به عنوان یک فیلم مستند می رسد.

بعد از چند بار دیدن این مستند ، یک سری نکات در خصوص این فیلم به ذهنم رسید که دوست داشتم ، اینجا به اشتراک بذارمشون.

1)    نصرت کریمی ،  بازیگر و هنرمند شناخته شده ی فیلم فارسی های قبل از انقلاب که به دلیل  حاشیه های فیلم محلل ، بعد از انقلاب کمتر فرصت بازی پیدا کرد ، یکی از دو راوی این فیلم است. راوی ای که عموما به بحث های جدی و فکت های تاریخی اثر اشاره می کند و بخش زیادی از بار یک مستند تاریخی را یدک می کشد. راوی ای که به مرور زمان از نقشش کاسته می شود تا در نهایت ، اثری از این راوی در دقایق پایانی مستند وجود ندارد. البته ، از لحن بسیار مناسب نصرت کریمی در این فیلم ، نمی توان چشم پوشی کرد.

2)    دیگر روای داستان ، مهدی بخشی ، کارگردان فیلم است. مهدی بخشی که او هم مثل نصرت کریمی از لحن فوق العاده ای برخوردار است ، روایتگر تهران امروز است و با استفاده از انتخاب واژگان بسیار حساب شده و بعضا عدم تناسب تصویر و صدا ، بار طنز فیلم را به دوش می کشند. یکی دیگر از تکنیک های اصلی مهدی بخشی در این مستند ، به اصطلاح " تیکه های سیاسی"  در لفافه ی فیلم است. چند وقت قبل جایی از قول مرحوم علی معلم شنیدم که می گفتند: مخاطب ایرانی عاشق این است که به شانه ی بغل دستی اش بزند و بگوید: این گوشه ی فیلمو دیدی! منظور داشت! منظورش به فلان اتفاق سیاسی بود !

حقیقت این است که مخاطب ایرانی ، عاشق این است که بتواند از فیلم تعابیر  سیاسی مورد نظرش را ترتیب دهد. پس  چرا نباید جای چنین تعابیری را برای او باز بگذاریم؟

 

3)    فیلم سرشار از میزانسن های هوشمندانه است . میزانسن هایی که کاملا نسبت به احساسات کارگردان به سوژه هماهنگ است و باعث می شود ، حس مورد نظر کارگردان به هر سوژه به بهترین شکل بیان شود.

4)    انتخاب موسیقی و ریتم شناسی کارگردان و تدوینگر واقعا مثال زدنی است. علی رغم اینکه عملا مخاطب با یک فیلم گیج و سردرگم طرف است ، اما همین فیلم سردرگم با کات های سریع کاملا به جا و هماهنگ که در بخش هایی از فیلم هم ، بنا به اقتضای داستان از کات های کندی برخوردار است ، موفق می شود مخاطب را تا پایان داستان پای فیلم نگه دارد و این شاید ، خود بزرگترین موفقیتی است که می توان برای این فیلم قائل بود.

5)    در نهایت ، کارگردان با هوشمندی ، طبق خط داستانیه " تولید فیلمی درباره ی تهران توسط یک گروه و عدم موفقیت آن ها در تعریف یک خط مشخص و قبول شکست " فیلم را به پایان می رساند. اینکه در خود فیلم مدام ، احتمالا به اتفاقات واقعی جریان ساخت فیلم ، یعنی از نبود بودجه و گم شدن راش ها؟!!! ( عرض کردم ، طنز کلامی و تا اندازه ای سیاسی کار خیلی خوبه) تا حضور کارمندان ارشاد در مراسم رژه و هفت ساله شدن این پروژه ، همه و همه به ساخت فیلمی کمک کرده که شلختگی بی حد و حساب این فیلم ، تا حد زیادی قابل اغماضه.

 

در نهایت می توان گفت ، هرچند که تهران انار ندارد یک شاهکار نیست و سرشار از حفره ها و مشکلات بنیادین است ، اما به عنوان یک تجربه که اتفاقا بسیار هم خوش ساخت از آب درآمده و می تواند مخاطبان عادی را هم تا پایان فیلم بنشاند ، تجربه ای است قابل ستایش و دوست داشتنی.

هرچند که شاید خیلی هم به اطلاعات تاریخی مخاطب ، اضافه نکند.

 


پ.ن: متاسفانه مثل خیلی مسائل دیگه ، وضع امروز سینمای مستند مساعد نیست.  مستند سازان ، یکی از دلایل اصلی این مساله رو ، مدیریت ضعیف و ناکارامد مدیر این روزهای مرکز گسترش می دانند. سازمانی که در زمان ساخت همین فیلم  تهران انار ندارد ، با حمایت خویش ، باعث اکران و پخش این فیلم شد ، اما در دوران حاضر ، حتی اجازه ی شرکت چنین فیلم هایی در جشنواره ی سینما حقیقت (مهمترین فستیوال فیلم مستند ایران) غریب به نظر می رسد!