روز یکشنبه ، ساعت نه و نیم صبح دو تیم پرسپولیس و کاشیما در بازی رفت فینال جام باشگاه های آسیا مقابل هم قرار می گیرن و این خودش بهونه ای شد تا مستند جنجالی " من ناصر حجازی هستم" رو ببینم.

فیلمی که سعی می کنم کمتر در مورد مسائل فنی اش صحبت کنم و بیشتر به جریانات محتوایی و فوتبالی اش بپردازم.

اول در مورد خودم باید اعتراف کنم که بچگی ها و حتی تا دوران نوجوانی ، خیلی فوتبالی بودم ، اما به مرور خیلی علاقه ام کم شد و دیگه هیچ حسی به تیمی که همیشه طرفدارش بودم  ( پرسپولیس) ندارم. حتی یوونتوس هم که تا همین پارسال هنوز بازی هاش رو دنبال می کردم ، بعد از رفتن بوفون بازی هاش رو دنبال نکردم و دیگه آدم فوتبالی ای محسوب نمیشم. پس این نوشته رو به عنوان نوشته ی یک عشق فوتبال نخونید.

اما استقلال و ناصر حجازی واسه اونایی که فوتبالی ان ، همیشه دو نام گره خورده به هم بوده و در این فیلم هم ، تقریبا همین گونه هست.

ناصر حجازی ، اسطوره ی استقلالی هاست و سال های سال ، به عنوان دروازه بان شماره ی یک تیم ملی و به قول خیلی ها ، به عنوان بهترین دروازه بان ایران ، دروازه رو بسته نگه می داشت و خلاصه ، در دهه پنجاه تیم ملی فوتبال ایران ، یکی از ستون های اصلی تیم محسوب میشد.

یک اتفاق خیلی جالبی که در زمان انقلاب برای فوتبالیست ها افتاد این بود که تا قبل از انقلاب ، عموما عکس دو گروه روی جلد روزنامه ها و مجلات بودن ، بازیگران و فوتبالیست ها

بازیگران قبل از انقلاب، بعد از انقلاب همه از کار بیکار شدند.

اما این اتفاق برای برخی فوتبالیست ها نظیر علی پروین که اسطوره ی تیم مقابل ( پرسپولیس ) بود نیافتاد ، چرا که پرسپولیس تیمی مردمی محسوب می شد و پشتوانه اش مردم بودن .

اما جریان برای مرحوم ناصر حجازی به گونه ی دیگری رقم خورد. او که از تیم منحله (تقریبا منحله)  و تحت حمایت شاهنشاه تاج بود ، طی قانونی که مصطفی داوودی ، رییس وقت سازمان تربیت بدنی در زمان دولت محمد علی رجایی تصویب کرد ، از تیم ملی کنار گذاشته شد.

( عکس رو بری انتشار کمی سانسور کردم، متوجه که نشدین؟ بنظرتون تو این کار استعداد دارم؟)

طبق این قانون  بازیکنان 27 سال به بالا اجازه ندارند در تیم ملی بازی کنند! و ناصر حجازی 29 ساله هم طبیعتا مشمول این قانون می شود! به تعبیر دقیقتر ، تنها دلیل وضع چنین قانونی همین مساله بود!

انقلابیون می خواستند ناصر حجازی که به نوعی در فوتبال ، به عنوان چهره ای غیر مذهبی  و تا اندازه ای شیطون ! ( از عکس روی مجلات قبل از انقلاب احتمالا متوجه منظورم می شید) و وابسته به رژیم گذشته محسوب می شد را کنار بگذارند تا جامعه ، مستقیم به سوی بهشت برود!

(ایکاش واقعا آدم ها حوصله داشتند و مطالعه می کردند که مثلا اگر فلانی ، انقدر زود کشته نمی شد ، آیا بازهم تبدیل به یک اسطوره می شد یا نه؟ چه تفکرات و چه کارهایی کرد و ... بگذریم)

مستند کاملا نگاه یک طرفه ای به ناصر حجازی دارد و سعی دارد از او بت بسازد ، در صورت که ناصر حجازی اصلا یک قدیس نبود و هر آدمی بزرگی ، بلاخره خطاهایی هم کرده ، این چجور روایت احمقانه و ساده اندیشانه ی غلو آمیزی است که فیلم دارد را من که نفهمیدم!

تعداد زیادی شکایت هم امیر قلعه نویی از این فیلم انجام داده و این فیلم را چند بار به محاق توقیف برده و  الحق و الانصاف هم ، فیلم در بد گفتن از جواد زرینچه ، پرویز برومند و خصوصا امیر قلعه نویی کم نذاشته و شاید باید حق را به آن ها داد که از فیلمسازان شکایت کنند.اما اینکه حقیقت چیست الله و اعلم و نمی شود کتمان کرد که در ضمن حیات ناصر حجازی ، این دعوا ها بود و نظر خود مرحوم حجازی نسبت به آن ها اینگونه بوده و فیلمساز هم ، قطعا حق دارد نه به عنوان یک حقیقت مطلق ، که به عنوان حرف ناصر حجازی و نزدیکانش ، این ها را بازگو کند.

آخرین فیال آسیایی استقلال ، جایگاه ویژه ای در فیلم دارد و  فیلم مدام با کند کردن بازی های مهم ( مثل همین بازی) و گذشتن از بازی های کم اهمیت تر ، تقطیع زمانی خوبی دارد و می تواند ریتم فیلم را حفظ کند.

فیلم ، از شش فصل تشکیل شده و در هر فصل یک چهره ( از مهران مدیری تا شهاب حسینی ) به خواندن نریشن می پردازد. اما متاسفانه متن نریشن در اکثر لحظات بسیار بد و سرشار از غلو و شعار زدگی های احمقانه است! این متن را عموما تصاویر آرشیوی ( شامل عکس ، بریده روزنامه ، فیلم بازی) با موسیقی بدون انقطاع حماسی همراهی می کنند!

هرچند که قابل درک است که این اثر ، کاملا رویکرد تجاری و بازاری به فیلم مستند دارد و در نتیجه برای ایجاد مدوام احساس تقریبا تمام مدت فیلم ، گوش مخاطب بیچاره را نباید یک دقیقه هم آرام بگذارد ، ولی خب واقعا معقتدم هرچند صداگذاری کار یک جاهایی واقعا خوب است ، اما قطعا استفاده از این حجم از موسیقی درست نیست.

از مصاحبه های آرشیوی بعضی جاها دم دستی و بعضی جاها کاملا به دقت استفاده شده و با توجه به اینکه جز فصل اول ، باقی فصل ها ترتیب زمانی را رعایت کرده بودند ( جای فصل اول و دوم را برای رعایت ترتیب زمانی باید جابه جا کرد) اما هم اینکه روایت را از دوران کودکی شروع نکرده اند و از دوره ی اوج ناصر خان قبل از انقلاب شروع کرده اند ، روایت به درستی از آب در آمده و هم ساختار زمانی باقی فیلم خوب کار می کند.

در نهایت و در یکی از آخرین پلان های فیلم که برای من پلان دوست داشتنی  ای بود، دوربین ، انگار از نقطه نظر ناصر خان وارد استادیوم می شود ، همه به او سلام می کنند و می رود و کنار زمین قرار می گیرد .

در نهایت می توان گفت ، مستند " من ناصر حجازی هستم" علی رقم زمان بسیار زیادش و با استفاده از چهره های متعدد مستند جذابی  شده که فارغ از نتیجه ، ذات همین حرکت ( ساخت یک مستند با هزینه ی زیاد به امید بازگشت سرمایه) قابل ستایش و دست مریزاد است.

به امید موفقیت تیم پرسپولیس مقابل کاشیما


پا نوشت: راستش این مساله رو هیچ جوره نتونستم از گفتش صرف نظر کنم ، پس هرچند خیلی ربطی به پست نداره ، ولی همین زیر می نویسمش.

هرچند به شدت به کارهای فردوسی پور در این حدودا بیست سالی که از برنامه ی نود میگذره انتقاد دارم و بنظرم با عوام گرایی ، باعث شده فوتبال ایران و طرز فکر مردم ، بالا نره و حقیقتا اصلا فردوسی پور رو به عنوان یک آدم کتاب خون و با سواد نمی شناسم ، ولی کنار گذاشتن عادل فردوسی پور با توجه به گزینه هایی که احتمالا سازمان صدا و سیما به عنوان جایگزین براش در نظر گرفته قطعا احمقانه ترین کار ممکنه.

فردوسی پور عاشق کارشه و با شیطنت هایی که داره ، در دوره ای کمرنگ شدن آتیش فوتبال ، هنوز این مشعل رو با برنامه ی نود در صدا و سیمای  ایران نگه داشته بود و با رفتنش ، قطعا فوتبال ایران ضربه خواهد خورد.

اصلا نمی دونم و نمی گم که این خوبه یا بده

ولی به مرور رغبت مردم نسبت به فوتبال کمتر خواهد شد و همین تب و تابی که نسب به سال های قبل ، بسیار کمتر شده ، باز هم کمتر خواهد شد.

این رسانه ها هستن که جریاناتی که الزاما جذاب نیستن رو جذاب میکنن و عادل فردوسی پور ، با برنامه ی نود در این دو دهه انصافا یکی از مهمترین سردمداران این جریان بود.