متنی که می خوام بنویسم ، مثل تقریبا تمام نوشته های این وبلاگ کاملا تفکر شخصیم هست و هیچ دلیلی برای اثباتش هم ندارم ، ولی به شدت بهش معتقدم.

ما زبان مادری مون زبان فارسی است . هر کاری هم بکنیم و بر هر زبانی هر چه قدر هم که مسلط باشیم ، زبان مادری مون که با اون فکر می کنیم رو نمی توونیم عوض کنیم.

فارسی زبان شعر است. ما با شعر ، با حافظ و سعدی بزرگ می شویم و عمق احساسات یک فارسی زبان را می توانیم زمانی ببینیم که شعر می گوید یا شعر می خواند.

حقیقتا ما بهترین شاعران دنیا را داریم. دلیلش هم این است که زبان فارسی این پتانسیل را دارد که با آن هرکاری بکنیم!

اما یک اتفاقی در سینمای ایران افتاده

حقیقتا مدیوم سینما هیچ وقت متعلق به ما نبوده و از غرب آمده

اما بسیاری از هنرمندان ایرانی که شناخت درستی از مدیوم سینما نداشته اند ( خیلی از آن ها آدم های بسیار بزرگی بودند نظیر زنده یاد علی حاتمی ) سعی کردند از یکی از پرتوان ترین عناصر هنری ایرانیان ، یعنی شعر در سینما هم استفاده کنند.

در صورتی که این دو مدیوم هیچ ربطی به هم ندارند! پس فیلم ، فیلم خوبی نیست. خصوصا برای مخاطبی که می خواهد تصویر ببیند. در نتیجه مخاطب غیر فارسی که اصلا این فیلم ها را نمی فهمد.

این اشتباه را بسیاری از کارگردانان انجام داده اند ، چرا که شاید مدیوم سینما را درک نکرده اند.

جایی مسعود فراستی گفته بود بعد از این همه سال نقد نوشتن احساس می کنم که بس است و اصلا سینما برای ما ایرانی ها ساخته نشده ، اصلا سینما کار ما نیست.

احتمالا این عبارت یکی از معدود حرف های درست مسعود فراستی است!

منظورم این نیست که ایرانی ها نمی توانند فیلم خوب بسازند ، منظورم این است که باید مدیوم سینما را درک کنیم .

به عنوان مثال ، فیلم شب های روشن یکی از مصادیق همین ماجراست. این فیلم که معتقدم نون سواد و حتی شاید بخشی از زندگی واقعی فیلمنامه نویسش را می خورد ، در لحظاتی خیلی خوب کار می کند ، داستان اقتباسی خوبی دارد و از  کارگردانی قابل تحملی هم برخوردار است ( هرچند که هنوزم دلیل خیلی از جنگولک بازی های دوربین رو نمی فهمم) ولی خب اعتراف میکنم که فضای سرد این فیلم ، به در اومدن داستان بسیار کمک کرده است.

ما هر چند با یک داستان عاشقانه مواجه میشویم ، اما عقیقی ( فیلمنامه نویس) با استفاده ی متعدد از شعر  و دیالوگ هایی تئاتری و غیر قابل باور و موتمن ( کارگردان) با بازی های تله تئاتری در ساختن یک فیلم موثرتر ناکام می مانند.

علی الخصوص استفاده ی مکرر از شعر که آدم نمی فهمد این سینماست یا کلاس ادبیات!

بعله ، شخصیت اصلی مرد داستان ، استاد ادبیات است ، شخصیت زن داستان هم شعر دوست دارد.

اما ما هم داریم سینما می بینیم .

تصویر می خواهیم.

در هر صورت ، سینما دوستان شب های روشن را دوست دارند و بلاخره ، در شهر کور ها ، یک چشم پادشاه است.

مجموعا ، شب های روشن فیلمی عاشقانه است که حتما ارزش دیدن را دارد  و البته ، خواندن داستان شب های روشن داستایوفسکی هم ، حتما ارزش خواندن دارد ( می توانید خلاصه داستان را اینجا بخوانید)

پا نوشت: شاید خواندن این دو کتاب ، در باب بحثی که درباره ی زبان فارسی شد ، مفید باشد

زبان باز

زبان ، منزلت و قدرت در ایران