پیش از این و در این پست ، درباره ی مستند خوب خرامان نوشته بودم. آرش اسحاقی پیش از خرامان ، دو مستند خر و خرابات را ساخته که امروز فرصتی دست داد تا در موسسه خوانش به تماشای این فیلم ها بنشینیم.

خرابات ، خر و خرامان تشکیل یک تریلوژی را می دهند (تریلوژی خر) که البته راستش حداقل من خیلی متوجه وجوه مشترک این سه مستند نشدم. ( شاید جواب این سوال رو بشه در این مصاحبه ی کارگردان گرفت.)

به طور خلاصه خرابات راجع به فرقه های مختلف  صوفی گری است.

خر به رابطه ی مردی میپردازد که با 12 خر! زندگی می کند.

و خرامان هم که درباره ی یک رقصنده ی مرد است.

نکته ی اولی که برای من جلب توجه کرد این است که  پیشرفت اسحاقی  کاملا مشهود است.

آرش اسحاقی که پیش از کارگردانی تریلوژی خر بیشتر به عنوان تدوینگر و صداگذار ( علی الخصوص صداگذار)  چهره ی شناخته شده ای در سینما محسوب می شد ، سال 91 مستند خر را می سازد.

همه چیز با شعر خیام شروع می شود:

گاویست در آسمان و نامش پروین

یک گاو دگر نهفته در زیر زمین

چشم خردت باز کن از روی یقین

زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین

کات به تعدادی بچه که در دریا ی ساحل کنگان ( هم حدودای عسلویه و تاسیسات پارس جنوبی) مشغول بازی هستند. مسلما چنین کاتی از تماشاگر خنده ی خوبی میگیرد ، اما راستش من خیلی متوجه منظور دقیق کارگردان نشدم ، یعنی اگر منظورش شوخی عمیق تری هم بوده، یا به دلیل ادامه ندادن این شوخی تا آخر فیلم  یا به هر دلیل روایی دیگری به خوبی موفق نشده آن را بیان کند یا حداقل من نتوانسته ام درست متوجه شوم.

پلان بعدی ای که از فیلم در خاطر دارم ،  پلان هایی از مرد و خرهایش در خانه است . ( خانه که چه عرض کنم ، حیاتی که آلونکی هم در آن وجود دارد)

یعنی راستش دقیق یادم نمیاد اون وسطا چی شد که به مرد و خرهایش رسیدیم! بعد هم  یک سری مصاحبه داشتیم با همسایه و برادر

درباره ی رابطه ی مرد با الاغاش

یه سری نما از نحوه ی تعامل مرد با الاغاش

نماهیی که نشون می دن مرد چجوری از این ور اون ور کارتون و میوه جمع می کنه تا بده به خرهاش

مرد به ساحل میره تا ماهی بخره ، نه واسه خودش! واسه خرهاش! میگه خودش نون و خرما و نمک می خوره ، میگه حاضره  خودش بمیره ، ولی خرهاش باشن

مصاحبه با نزدیکان مرد که می گن چی شد که کارش به اینجا کشید و اینکه این مرد کنار معدن انرژی جهان ، چرا باید اینجوری ( بدون برق و بدون هیچی ) زندگی کنه

ولی خود مرد اصلا از اینکه وضعیت  کنگان اینجوری شده و پر از تاسیسات نفت و گاز شده راضی نیست

یه سری پلان از تاسیسات نفت و گاز عسلویه داریم

یه سری پلان از مغازله ی شبانگاهی خرها بغل گوش مرد! و مرد که میگه: هیچ زنی حاضر نمیشه باهاش ازدواج کنه

صب پلان خرها در روز که دارن سوار هم میشن و کات به بچه ها که دارن بازی می کنن و مسابقه ی خر سواری میدن! و یکی خر اون یکی میشه و با هم مسابقه میدن

شاید بگید اشکال از حافظه ی منه که تقریبا هیچ چیز رو نگه نمی داره و در کمتر از 24 ساعت ، بخش های زیادی از فیلم رو فراموش کرده. در این که حافظه ی من چیزی رو ثبت نمی کنه و عادت دارم موقع فیلم دیدن یه چرت کوچولویی بزنم! ( من میگم یه کوچولو ، شما هم بگید کوچولو ، چه کاریه آدم خاطر خودش رو مشوش کنه!) که شکی نیست.

اما مساله اینه که اگه روایت به درستی صورت می گرفت ، اگر تنشی وجود داشت ، داستان پردازی درست یا حتی یک کارکتر واقعی برای مخاطب شکل می گرفت که میتونست با کارکتر همذات پنداری کنه ، قطعا این یادداشت این شکلی نمی شد!

بنظر من کارگردان باید کاری کنه که فیلم در ذهنش مخاطبش موندگاربشه.


و اما مستند خرابات

طبق گفته های کارگردان ، خرابات حاصل کار تحقیقاتی بسیار سنگینی بوده که بخشی از آن را در دوران دانشجویی و بخش های دیگر آن در مرحله ی پیش تولید خرابات انجام شده است. 

خرابات از یک کنیسه شروع می شود. بعد به کلیسا ختم می شود و بعد از آن ، بازهم یادم نمیاد چگونه ، ولی به فرقه های صوفیانه ی ایرانی ( مثل دراویش گنابادی و ... ) می پردازد.

هرچند که مدت زمان مستند خرابات نزیک به یک ساعت بود و حجم اطلاعاتی که به مخاطب می داد بسیار بیشتر از مستند خر بود ، اما شلختگی روایت در این اثر هم موج می زد . 

 همان طور که حتی بنظرم در مستند خرامان هم مشکل تمام کردن به موقع فیلم بزرگترین مشکل فیلم بود ، اینجا هم کارگردان بدون اینکه فیلم مشغول دادن اطلاعات خیلی جذاب و هیجان انگیزی باشد ، فیلم را ادامه می دهد.

بعید می دانم مخاطب عام تحمل دیدن یک مستند آموزشی ، آن هم با این تایم بالا را داشته باشد. هر چند که  خرابات تقریبا به هیچ موضوعی به طور کامل نمی پردازد و ترجیح می دهد به مختصری از هرکدام اشاره کند ، اما در اواخر فیلم سعی می کند به سوالات مهمی دربارهی دیدگاه های صوفیان پاسخ دهد. پلان های پایانی فیلم که عملا به مباحثه ی بین دو استاد دانشگاه اختصاص دارد که یکی مدافع تصوف  است و  تصویر نورعلی تابنده را  در بک گراند دارد و دیگری مخالف است و تصویری در بک گراند ندارد.

خلاصه اینکه

مساله ای که واضح است این است که برای ساخت خرابات زحمت بسیار زیادی کشیده شده ، به مناطق مختلفی سفر شده و فیلم پلان زیبا کم ندارد.

پلان هایی چشم نواز از رقص های عرفانی که این جمع ها کمتر اجازه ی حضور دوربین در جمع های خود را می دهند. این که دوربین موفق شده به چنین مکان هایی نفوذ کند نشان دهنده ی میزان تلاش و توانایی کارگردان در نزدیک شدن به موضوع است.

اما به دلیل ضعف روایی داستان ، نزدیک نشدن به کارکتر ها و استراتژی از هر چیزی کمی گفتن ، عملا این همه تلاش و زحمت ، به اثری کم تاثیر مبدل می شود که  فقط برای پژوهشگران این حیطه جذاب خواهد بود. من که از این یک ساعت فیلم انصافا هیچ چیز به خاطر ندارم!

در پایان می توان گفت ، آرش اسحاقی فیلمسازی با جسارت است که به سراغ دغدغه های ذهنی خودش می رود و فیلم به فیلم ، کارکشته تر می شود. چنانچه خرامان واقعا اثری قابل دفاع و به یادماندنی از آب درآمده.

من که بی صبرانه منتظر اثر بعدی اسحاقی هستم.