محمد فاضلی و کانال تلگرامی دغدغه ی ایران را تقریبا یک سال و نیمی می شود که دنبال میکنم. نمی دانم به بهانه ی انتشار افسانه ی پیل و پراید و سخنرانی مرکز بررسی ها در خصوص اتفاقات دی ماه 96 بود یا کمی قبل تر از آن ،  ولی مطمئنم به واسطه ی یکی از نوشته های محسن رنانی به کانال تلگرامی او هدایت شدم.

هرچند که محسن رنانی را همیشه به عنوان آدمی دغدغه مند که پرسش های جالب توجهی مطرح می کند می شناسم ، اما خیلی با پاسخ های او موافق نیستم .

اما محمد فاضلی در کانال دغدغه ی ایران علاوه بر طرح مسائل و پرسش های درست ، به نظر من پاسخ های خوبی هم ارایه می کند.

محمد فاضلی در "دغدغه ی ایران" سعی می کند مشکلات ایران امروز را ، در قالب پست های تلگرامی منتشر کند. اینکار به شکلی که او انجام می دهد تنها یک معنا دارد، او به دنبال توضیح درست مسایل مردم برای مردم است. کاری که کمتر آکادمیسینی در تمام این سال ها حاضر به انجام آن است.  

او استاد جامع شناسی ای است که مدیریت یک کانال تلگرامی را برعهده دارد و همیشه نوشته هایش را به اندازه یک پست تلگرامی (و نه بیشتر) تنظیم می کند.

او همیشه سعی می کند در یک پاراگراف مقدمه بگوید ، در چند پاراگراف با گفتن موضوع و واکاوی ابعاد متفاوت آن ، مخاطب را آگاه تر کند و در پایان هم ، راه حل می گوید و نتیجه گیری می کند.

البته جنس راه حل های فاضلی ، نه به عجیب غریبی و پرهزینگی انتقال آب خزر به سمنان است و نه به بی تاثیری راه حل های دولت برای کنترل قیمت ارز.

راه فاضلی برای حل مشکلات در گام اول، گفتگو است. این گفتگو می تواند راجع به شفاف سازی حساب ها و نحوه ی هزینه کرد پول بیت المال باشد یا در خصوص موضع حاکمیت درباره ی ساز و موسیقی.

او از گفتگو دفاع می کند. گفتگویی که درچارچوب علمی انجام شود. به جای صفات کیفی از عدد و معیار سنجش در آن صحبت شود . او از گزارش دادن مسولین به مردم می گوید. اینکه هیات وزیران و مدیران کشور باید به مردم گزارش دهند که سازمان یا وزارتخانه های آن ها قرار است تا آخر سال، به چه اهدافی برسد.

او معتقد است که آخر سال هم باید در یک گزارش دقیق ، وزرا و مدیران به ما بگویند کجای راه هستیم ، چقدر اهداف محقق شده ، اگر نشده چرا و چند سال تا رسیدن به نقطه ی مطلوب فاصله داریم.

او از گزارش ملی سیل می گوید . گزارشی که در آن تمام جوانب بررسی شود و به ما بگوید چه کنیم که دیگر با چنین فجایعی مواجه نشویم.

البته که بروز  سوانح طبیعی از عهده ی انسان خارج است ، اما نحوه ی مدیریت به هنگام بروز بحران که دیگر از عهده ی انسان خارج نیست.

فاضلی می گوید ، در گزارش به ما بگویید که چرا فاجعه ی دروازه قرآن پیش آمد ، بگویید تا از خطاهایمان درس بگیریم.

به ما بگویید که آیا با احداث سد های جدید می توان جلوی سیل های آینده را گرفت یا تنها آورده ای که این سد ها دارند، پولدارتر شدن بخش خصولتی و حرام کردن پول بیت المال است.

گزارش دادن هم نوع مکتوب گفتگو است و فاضلی خوب می داند که دنبال انتظارات عجیب و آرمان خواهانه نباید بود . او می داند که اگر این گام اول ، یعنی گفتگو حل نشود ، برداشتن هرگام دیگری بیشتر به یک شوخی می ماند.

او از یک گفتگوی ملی حرف می زند.

گفتگویی در تمام سطوح

گفتگوی حاکمیت با مردم

مردم با حاکمیت

مردم با خودشان و حتی حاکمیت با حاکمیت

او می داند که تنها با برداشتن گام اول ، شاید بتوانیم جامعه را کمی از دام پوپولیستی که در آن فرورفته خارج کنیم .

او برای تمام ساده اندیشانی که نعره می زدند که: "رییس جمهور در صحنه ی اجرایی کمک به آسیب دیدگان سیل کجاست؟" به شکلی کاملا منطقی توضیح داد که اصلا قرار نیست رییس جمهور کشور در امور اجرایی مدیریت بحران دخالت کند. او تخصصی در این کار ندارد. چه بسا پروتکل های امنیتی رییس جمهور در محل حادثه مانع از خدمت رسانی مطلوب به مردم منطقه هم خواهد شد.

فاضلی کاملا به روز پست می گذارد. اگر امروز ، توجه تمام مقامات و مردم به مساله ی بسیار مهم جنتلمن ساسی مانکن معطوف است ، او هم دقیقا به همین مساله می پردازد و سعی می کند توجهات را به شکاف عظیم بین تفکر مسولین و مردم جلب کند.

شکافی که انقدر عظیم و عمیق شده که تقریبا تمام افرادی که در حوزه ی علوم انسانی هستند از آن ابراز نگرانی می کنند ، ولی بنظر اصلا اراده ای برای کم کردن این مشکلات وجود ندارد.

شکافی که تنها راه چاره اش گفتگو است.

این روزها هم که تا می خواهی از این چیزها حرف بزنی ، همه از گرانی و تحریم می گویند .

در صورتی که به اعتقاد بسیاری اگر ما با هم گفتگو می کردیم ، حتما کار به اینجا کشیده نمی شد و حتما اگر از همین فردا شروع به گفتگو کنیم ، بهتر از پس فرداست.

اما نکته ی جالب توجه اینجاست که چرا با وجود اینکه فاضلی مدام می نویسد ، مدام مصاحبه می کند و سعی می کند همه جا حضور داشته باشد ، این مطالبه گری ها به دغدغه ی جامعه ی ایرانی بدل نمی شود؟

چرا امروز جنتلمن ساسی مانکن دغدغه هست ، ولی گفتگوی محمد فاضلی ره به جایی نمی برد.

برای پاسخ به این سوال شاید بد نباشد نگاهی به مطالبه گری های مردمی در همین فضای تلگرام بیاندازیم.

در ماجرای لباس هیات اعزامی ایران به المپیک ، فشار  افکار عمومی انقدر زیاد شد که کمیته ملی المپیک ، اتفاقا از بین همان شرکت هایی که در تلگرام به انتشار لباس مناسب تیم ملی اقدام کرده بودند ، یکی را برگزید و ماجرا با پیروزی افکار عمومی به پایان رسید.

افکار عمومی در تلگرام همیشه هم در جهت مثبت عمل نمی کند ، همین جریان افزایش نرخ بنزین ، یکی از جدی ترین مخالفت ها در موردش در همین فضای دیجیتال رخ میدهد. مخالفت هایی که بازهم دولت را به عقب نشینی وادار کرد.

البته خیلی وقت ها هم حتی فشار بسیار زیاد مردمی در این فضاها موفق نبوده ، یعنی به عنوان مثال در جریانات مربوط به عادل فردوسی پور ، مردم موفق نشدند مانع کنار گذاشتن عادل فردوسی پور از نود شوند.

اما مشکلی که برای "گفتگوی محمد فاضلی" پیش آمده ، هیچ کدام از این ها نیست.

چرا که اصلا جریانی به وجود نیامده. اصلا انگار هیچ کدام از این حرف ها تبدیل به دغدغه نشده و اصلا انگار هیچ کدام از طرفین به این بلوغ فکری نرسیده اند که باید

باید گفتگو کنند.

اما پس باید چه کرد؟

اصلا آیا تضمینی وجود دارد که به مرور زمان این بلوغ  فکری رخ دهد؟

 اصلا مثلا جامعه ی ایرانی دغدغه و علاقه ای به خواندن گزارش احتمالا عریض و طویل سیل دارد؟

گزارش پلاسکو که خود دکتر فاضلی در یکی از کمیته های آن حضور داشت ، منتشر شد.

چه اتفاقی افتاد؟ آیا کسی خواند؟ همان افرادی که چند روز اول از غم آتشنشانان سینه جر می دادند و از لزوم ایمن سازی ساختمان ها می گفتند ، آیا ساختمان محل زندگی خود را ایمن سازی کردند؟

حتی دو صفحه خلاصه ی گزارش را خواندند؟

اگر بخواهم صریح تر بپرسم

 آیا از جامعه ی ایرانی به جز نق زدن ، می توان انتظاری داشت؟

اگر بخواهیم به تلگرام و شبکه های اجتماعی برگردیم که در این چند ساله حسابی پر نفوذ شده اند ،بخش اصلی محتوای پر بازدید این فضا به آثاری اختصاص دارد که عموما رنگ و بوی نق زدن به سیاستمداران و جامعه با چاشنی طنز دارند.

آیا اصلا همین که جامعه ی ایرانی به هرچیزی می خندد و خیلی علاقه ای به شنیدن حرف های جدی و منطقی ندارد ، به ضرر کشور تمام نشده؟

اصلا آیا می توان از همین عنصر طنز به نحو مثبت تری استفاده کرد؟

مثلا اگر افراد طنز پردازی داشته باشیم که علاوه بر خنداندن مردم ، بتوانند آهسته آهسته جهت مطالبات مردم را به سمت الزام کردن حاکمیت به گفتگو با مردم و دادن گزارش های دقیق تغییر دهند؟ آیا می توانیم در آینده شاهد تغییراتی مثبت باشیم؟

به بیانی دیگر ، اصلا آیا میتوان به آینده ی ایران امیدوار بود؟

آیا گامی که خود دکتر فاضلی به عنوان نماینده ی جامعه ی آکادمیک برای حرف زدن با مردم برداشته را می توان به گام های بلندتر و گفتگو های بزرگتری تبدیل کرد؟

 

سعید مولایی

اردیبهشت 98