حدودای یک سال پیش بود که یکی از دوستان رو دیدم و کمی گپ زدیم از این ور اون ور و بحث رسید به اینکه هر کدوممون چه می کنیم.

بعد از توضیحات من، گفت منم دارم روی طرح ایجاد یک پژوهشگاه برای یکی از سازمان ها کار میکنم.

(عکس صرفا تزیینی است )

من که خیلی با این کار موافق نبودم، سعی کردم بهش بگم می دونم نیت تو خیره، ولی الان از شهرداری تهران تا شورای شهر کرج هم دیگه واسه خودشون پژوهشکده دارن! تقریبا هر وزارت خونه ای واسه خودش پژوهشگاه داره.

جهاد دانشگاهی و بانک مرکزی و تامین اجتماعی که جای خود.

مجمع تشخیص و نهاد ریاست جمهوری و مجلس و قوه ی قضاییه هم که دارن پژوهشکده هاشون رو. ولی حالا یا خروجی مطلوبی ندارن، یا به حرفاشون عمل نمیشه. من بنظرم بهتره اگه می خواید کاری کنید، چند نفر رو بزارید که خروجی کار این همه نهاد پژوهشی دیگه رو بررسی کنن.

حالا کاری به این نداریم که این دوست ما رو هم عزیزان چند ماه بعد کنار زدن و در نهایت کاری که خودشون می خواستن رو کردن و اون نهاد که یک پژوهشکده ی کوچک در حوزه ی تخصصی خودش داشت، داره یک پژوهشگاه بزرگ با قابلیت سرک کشی به حیطه های دیگه راه می اندازه.

اما نکته ای که یک گوشه ای از ذهن منو این چند روزه به خودش مشغول کرده اینه که:

ما این همه دانشگاه و این همه پژوهشکده در کشور داریم.

خروجی این ها کجاست؟ چرا ما سال به سال، در ملموس ترین شاخص ها (از جی دی پی گرفته تا رشد اقتصادی و شاخص فساد و ... ) داریم افت می کنیم؟

چرا ما داریم از همه جای جهان عقب می افتیم؟ چرا صدای این همه پژوهشکده در نمیاد؟

اگر درمیاد و به سازمان های خودشون اطلاع می دن و احتمالا نقشه ی راه می دن، چرا اجرایی نمیشه؟ یا اگه میشه، چرا به شکست میخوره؟ یا اگر موفق میشه، چرا دیده نمیشه؟

من واقعا در حدی مطلع نیستم و اصلا سوادش رو ندارم که بتونم نظر کارشناسی درباره ی این سیستم ها بدم (دقیقا جون میده واسه اینکه یکی از پژوهشگاه ها بیاد یه پروژه ی تپل در این باره تعریف کنه و کلی پول به باد بده) اما چیزایی که بنظرم میاد رو این پایین می نویسم، طبیعتا هم فقط دارم حس و شهودم رو از دیده هام می نویسم و هیچ دلیلی برای درست بودن حرفام ندارم:

  • بخش زیادی از افرادی که در این شوراها هستن، بازنشتگان یا افراد در شرف بازنشستگی سیستم ها هستند و این آخر کاری می خواهند تا آخرین قطره از سیستم بکنند. در جلسات هم موزشان را می خورند و باقی را تماشا میکنند و زمانی حرف میزنند که منافع رفقایشان در سیستم تحت شعاع قرار گرفته باشد. البته به جوان گرایی اهمیت می دهند و از هر فرصتی برای اینکه پروژه های سیستم را به فرزندان و نزدیکان خود واگذار کنند، دریغ نمی کنند.
  • بخش زیادی از افرادی که در این شوراها هستن، بازنشتگان یا افراد در شرف بازنشستگی سیستم ها هستند که اتفاقا افراد با سواد و با تجربه ی سیستم ها هستند. ولی چون سیستم احساس کرده که مزاحم اند و نمیگذراند مدیران نالایق کارشان را بکنند (و اگر این افراد کنار مدیران نالایق قرار بگیرند، بی سوادی مدیران بیشتر توی چشم میاد) آن ها را به حاشیه رانده اند. این افراد یا بیخیال شده اند و فقط حقوقشان را می گیرند، یا هنوز احساس مسولیت می کنند و با جدیت در جلسه ها سعی می کنند راهکار بدهند، ولی موز خوران که معمولا مدیریت بالادستی پژوهشکده را بر عهده دارند،با پرتابی سه امتیازی بررسی های کارشناسی را درون سطل آشغال می اندازند و کار خودشان را می کنند.
  • بخش زیادی از افرادی که در این سیستم ها هستند، جوانان هستند که به صورت نسبی یا سببی با موز خوران رابطه دارند. پژوهشکده ها با توجه به وجهه ی علمی شان نقطه ی خوبی برای ورود جوانان به سیستم و تبدیل شدن آن ها به موز خورهای آینده هستند.
  • بخش زیادی از افرادی که در این سیستم ها هستند، جوانان هستند که اتفاقا دارای صلاحیت های علمی بالایی هستند، ولی چون کار اجرایی نکرده اند، توان دادن مشاوره های بدرد بخور به سیستم را ندارند و فعلا خودشان را با حقوق بخور نمیر اداره راضی کرده اند تا راه و چاه را خوب یادبگیرند و بعدش، شرکت مشاوره ی خصوصی خودشان را بیرون از اداره راه اندازی کنند.
  • در بسیاری از اداره ها، موز خوران جوان و پیر کنار هم می نشینند و راه حل می دهند. این راه حل ها که تضمین کننده ی ثروتمند شدن نزدیکان موزان خوران است، توسط سیستم اجرا می شود و نتایج نامطلبوش، دید سیستم نسبت به نظرات کارشناسی و طرح های پژوهشی را مخدوش می کند.
  • بنظر می آید در بسیاری از موارد، خروجی پژوهشکده ها خروجی خوبی است، اما سیستم به شکل ساختار یافته، کار خودش را می کند! چرا که منافع موز خوران درون سیستم در این مساله نهفته است.
  • بعضی وقت ها نظر پژوهشی خوبی داده می شود، توسط سیستم هم به خوبی اجرا می شود، نتیجه هم مطلوب است، اما موزخوران چون منافعشان در این رویه نیست در رسانه هایشان بوق و کرنا می کنند که این کار چقدر فاجعه آمیز بوده و خطر در راه است. برای موارد دیگر می توان فکر چاره بود، اما این مشکل آخر را بعید می دانم به این راحتی ها بتوان حل کرد.

نتیجه گیری: عامل تمامی مشکلات موز است!