اولین متن درباره ی من این وبلاگ رو پنج سال پیش نوشتم. متن درباره ی این بود که من دوست دارم هرکاری رو به شکل متفاوتی انجام بدم. بعدم سعی کرده بودم خود درباره ی من رو به شکل متفاوتی بنویسم.

پارسال، همه ی اون متن رو پاک کردم و نوشتم، این روزا صرفا یک گمگشته ام. فقط همین

و امروز، ینی 17 تیر 1401 اون متن قبلی رو با این متن جایگزین می کنم.

آدما عوض میشن. همونجوری که منم عوض شدم.

و آدما تغییر نمی کنن. همونجوری که من تغییر نکردم. همونجوری که سعید مولایی در تمام این سال ها سعید مولایی باقی مونده و مثلا تبدیل به احمد مردوخی نشده.

احتمالا من و اکثر انسان ها با مجموعه از تضادها زاده میشیم و بنا به شرایط، در نقطه ای از طیف این چیزای متضاد خودمون رو تعریف می کنیم.

در همون لحظاتی که نشون میدیم چقدر شجاعیم، یه جایی از ته دلمون می دونیم در زمینه ی دیگه ای عمیقا ترسو هستیم و در همون لحظه ای که وسط یه کاری تا دسته توو گِل موندیم و معتقدیم کند ذهن ترین موجود جهانیم، اگر خوب فکر کنیم می دونیم که در یه سری از زمینه ها اتفاقا خیلی هم باهوشیم. (البته کمتر کسی وقتی توو گِل کرده میتونه به چیزای مثبت فکر کنه)

نوشتن درباره ی خودمون، کار سخت و البته جذابیه و بررسی مسیر تغییر متن درباره ی من هر آدمی، بنظرم یکی از هیجان انگیز ترین کارهای جهانه.

من سعید مولایی ام. یه روزی میخواستم یه فیلمساز بزرگ بشم. ولی این روزا گاهی کارگردانم، گاهی نویسنده و گاهی ژورنالیست. با تعدادی برنامه ی علمی در رادیو و تلویزیون کار کردم و در حال حاضر مشغول ساخت و انتشار دو تا پادکستم.

معمولا هیچ کس داخل رزومه اش نمی نویسه من عاشق خیال پردازی و نگاه کردن به آدمام. ولی اعتراف می کنم بیش از اینکه از آثارم در رادیو و تلویزیون بشه چیزی درباره ی من فهمید، از سایر بخش های درباره من میشه راجع به من فهمید.

الانم دقایقی هست که به خط های بالایی خیره شدم و از خودم می پرسم، این متنی که خودم درباره ی خودم نوشتم، چقدر درباره ی منه؟

خلاصه، منم اینجوری با قطار کردن این دری وری ها در آرزوی اینم که آدما رو سرگرم کنیم.

بگذریم.

من سعید مولایی ام. یه کارگر کوچولو از صنعت سرگرمی.

 شما از خودتون بگید.

اینستاگرام

اسپاتیفای پادکست خاطرات خیالی