از من بپرسید!

حقیقت اینه که دنیا پر از سوالای بی جوابه و من دربه در دنبال پیدا کردن جواب این سوالام، این وبلاگ رو درست کردم تا با هم دنبال جوابای سوالای بی جواب بگردیم

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایتالیا» ثبت شده است

ستاره ساز

پیش نوشت:

سینما ، ینی سکانس پایانی سینما پارادیزو

 


ستاره ساز

اثریه درباره ی آدم های ساده دلی که دوس دارن از راه ستاره شدن در سینما ، مشکلات بزرگ زندگی شون رو حل کنن.

اما طنز تلخ ماجرا اینجاست که فیلم ، نه تنها هیچ ستاره ای نداره! که حتی هیچ ستاره ای هم نمی تونه  بسازه! همه در این فیلم شکست می خورن! حتی خود ستاره ساز! اما این به این معنی نیست که فیلم ستاره ساز اصلا فیلم بدیه! به هیچ وجه! در این پست نوشتم ، من عاشق ایتالیام، چون اونا دقیقه ی نود می بازن و می رن! بیم و امیدی که در پس این باخت ها رقم می زنن، بیشتر از صدتا پیروزی برای طرفدارانشون ارزش داره . اونا هرچی بیشتر می بازن ، بیشتر محبوب می شن . چرا که این شکست ها، خیلی شبیه واقعیت های عمدتا تلخ زندگی ما آدم هاست.

ایتالیایی ها ، خیلی خوب راه و رسم شکست خوردن رو بلد ان!


پانوشت: چون نمی خوام تجربه ی دیدن این فیلم زیبا رو خراب کنم ، خیلی از فیلم انتقاد نمی کنم ، ولی بنظرم فیلم تا اندازه ی زیادی داره نزدیک به سینما پارادیزو حرکت می کنه و همین باعث میشه ، خیلی نشه این فیلم رو شاهکار دونست.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

آخرین بازی

این متن ، یادداشتی است که پارسال به مناسبت باخت یوونتوس در فینال جام باشگاه های اروپا نوشتم . امسال فقط یه فرق کوچیک با پارسال داره ، دیگه به احتمال خیلی زیاد ، بوفونی برای فصل  جدید نخواهد بود! دیگه واقعا داریم پیر میشیم!


نوشته های یک هوادار : 

میخوام یه اعترافی بکنم!

من خودمم هیچ وقت نفهمیدم چرا و چطور عاشق میشم!

فقط میدونم که من اون شب

تو خرداد 14 سال پیش

عاشق شدم!

همه همیشه عاشق  قدرتمندترین ها میشن

همه دوست دارن طرف پیروز میدون باشن!

اما من نه! بنظرم باخت واقعی تره! انسانی تره!

و اون شب  اون باخت و من عاشقش شدم!

بعد از اون شب دیگه نتونستم از یادش منفک شم!

چپ و راست راه میرفتم و از وجانتش واسه بقیه میگفتم!

دو سه سال اول عین یه ماه عسل گذشت!

خوب بود

هرچند که جام اصلی رو نبرد!

ولی خب بدم نبود!

اما 2006

هنوز طعم شیرین قهرمانی ایتالیا رو تو دهنمون درست مزه نکرده بودیم که

کابوس شروع شد!

همه می گفتن تقلب کرده!

همه میخواستن کاری کنن تا اسمش برای همیشه از ذهنم پاک بشه!

دیگه به هرکی میگفتم من تو عشقش گرفتارم!

بهم میخندید!

هیچ وقت یادم نمیره که هر روز میرفتم روزنامه میخریدم تا شاید یه ستون،یه عکس یا یه پوستر ازش گیر بیارم!

اون موقع ها مثله الان انقد اینترنت در دسترس نبود،یا اگه بود،محتوای فارسی وجود نداشت!

خییییلیا رفتن خلاصه 

 میگن عیار واقعی آدم ها تو روزهای سخت مشخص میشه!

بعضی ها هم موندن!

خییلی سخت بود ولی بلاخره گذشت!

اون برگشت

چند سال اول هم تعریفی نداشت!

اما به مرور بهتر شد

خوب شد

عالی شد!

رسید به جایی که دیگه فقط یه قدم تا پیروزی نهایی فاصله داشت!

اما بازم باخت!

و ما بازهم عاشقش شدیم!

اون هنوز هم وقتایی که فاصله ای با قرمانی نهایی نداره،میبازه

ولی ما با هر باختش بیشتر دیوونه اش میشیم!

اون میبازه ، ولی ما هرگز فینال 2003 با میلان رو یادمون نمیره 

شاید ندود و دل پیرو وکامورانزی و ترزگه از فوتبال خداحافظی کرده باشن،ولی ماها یادمون نمیره فاتحان جام جهانی 2006 به خاطر تیمشون یک فصل  رو تو سری ب توپ زدن!

ما ها یادمون نمیره اون موقع که بعضیا که تازه فهمیده بودن فوتبال چیه دنبال قهرمانا میرفتن،دنبال پیدا کردن یه خبر دو خطی از تیم محبوبت تو روزنامه های زرد ورزشی بودن چه حسی داره! ما ها یادمون نرفته ، همین که میتونی از تلویزیون بازی تیم محبوبت رو تماشا کنی،خودش  چه حالی به آدم میده!

ما ها  2006  رو هرگز یادمون نمیره 

ما از تیممون توقعی نداشتیم،همین که یه سهمیه ی اروپای خشک و خالی هم میگرفت واسه ما کافی بود،کونته که اومد،هیچکس باور نمیکرد مربی که بدلیل تبانی چند هفته ی اول فصل رو از روی سکو ها شروع کرد،اینجوری نتیجه بگیره!

آلگری که اومد هفته های اول بدترین نتیجه ی تاریخ یوونتوس بدست اومد،ولی یووه بازم برگشت !

من یوونتوسی ام، نه به این خاطر که دیگه الان مثل جووونیام!!! خیلی فوتبالی باشم یا عاشق کل کل با بقیه باشم و بخوام تو برد های تیمم دهن همه رو صاف کنم!

من یوونتوسی ام! چون یووه برام یه دنیا خاطره است ! چون داستان ایتالیا و یووه عین داستان زندگیه،پر از فراز و نشیب! تو هیچ موقع نمی تونی تشخیص بدی همون موقعی که مسرور از قهرمانی هستی،ممکنه چطوری با مخ بزننت زمین!

من عاشق یوونتوس ام،چون 5 فینال پیاپی اروپاییه که میبازه،این ینی زندگی،ینی وقتایی که دمه رسیدن به هدف،یهو باید ازش دست بکشی!

من عاشق یوونتوس ام،نه به خاطر اینکه گرون ترین تیم اروپاست! به خاطر اینکه سخت کوشه! بازیکناش هر چی دارن میزارن تا پیروز بشن! 

من عاشق یوونتوس ام،چون با دیدن بوفون تو دروازه یادم میاد زندگی هنوز خوشگلیاش رو داره،هنوزم  خیلی پیر نشدم!

من عاشق بوفون ام،چون دیدن بوفون منو میبره به اولین خاطرات محو فوتبالی ام!

یووه شنبه بازم منو عاشق خودش کرد!

اون بازم باخت و مثل درام فیلم های ایتالیایی

ناکام به خونه برگشت


هیچ قلبی ، نمی تونه به محض گرفتار شدن در دامشون ، به راحتی اون ها رو از خودش بیرون کنه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

دزد دوچرخه

راستش همیشه ایتالیا رو به دلایل متعددی دوست داشتم.چه فوتبالشون رو که برام همیشه خیلی جالب بوده که چطور تیمی که خیلی وقتا هیچ ستاره و بازیکن خارق العاده ای خصوصا در حمله نداره،میتونه انقد قدرتمند و پر افتخار ظاهر بشه!

و چه سینماشون که الزاما بهت ممکنه امید نده،ولی پرتت می کنه تو واقعیت های عمدتا تلخ زندگیامون!

ایتالیا از نظر اقتصادی خیلی وضعیت خوبی نداره،ینی اصن خیلی ها معتقدن که ایتالیا جهان سوم اروپاست! اما نباید یادمون بره که همین کشور به ظاهر جهان سومی اروپا ، درطی تمام تاریخ بستری برای رشد و شکوفایی چه نوابغ و جریانات فکری بوده!

ایتالیا رو دوست دارم ، چون برعکس بسیاری از مناطق مرفه تره اروپا! واقعا شبیه ما جهان سومی هاست! نه زیرساخت خیلی درست و حسابی داره! نه خیلی مردم قانون مدار و در موارد زیادی؟! درستکاری داره که همین مساله باعث میشه که در سفر به ایتالیا باید خیلی حواسمون رو جمع کنیم تا نکنن تو پاچمون!

دیشب،بلاخره فرصتی دست داد تا فیلم دزد دوچرخه ی ویتوریو دسیکا رو تماشا کنم.

این فیلم یکی از مهمترین فیلم های تاریخ سینماست و از فیلم های اولیه ی جریان ناتورالیستیه سینما محسوب میشه که در ایتالیا و با همین فیلم دزد دوچرخه آغاز شد.

سینمای ناتورالیستیه ایتالیا ، سینمایی برآمده از مردمه!

بظر من حتی خیلی واقعی تر و مردمی تر از سینمای ظاهرا متفاوت و سرشار از ژست های بی خود ! دفاع از توده ی مردم شوروی یه!

سینمایی که تماما تو لوکیشن های واقعی فیلم برداری میشده (برخلاف نظام استودیویی هالیوود که تو استودیو فیلم برداری میشده) و داستان های عادی مردم کاملا عادی رو تعریف میکنه!

(خطر لو رفتن داستان در این بخش به شدت وجود داره)

سینمایی که داستان پدری رو روایت میکنه که با هزار و یک بدبختی د.چرخه ای می خره تا بهش کار چسبوندن پوستر بر دیوار رو بدن،اما پدر روز اول و در حالیکه مشغول چسبوندن پوستر بود،دوچرخه اش رو می دزدن و پدر از اون به بعد مجبور میشه با پسر 6،7 ساله اش راه بیوفته دنبال دزد دوچرخه اش!

در پایان هم که ناکام مونده! درمونده از همه جا،اقدام به دزدی دوچرخه میکنه!

اما غافل از اینکه وقتی اون دوچرخه ای رو می دزده،تمام محله میوفتن دنبالش تا بگیرنش! و اون گیر میوفته!

اما صاحب دوچرخه که گریه های پسر رو می بینه،پدر رو با بدختی هاش رها میکنه و به پلیس تحویل نمیده!

این داستان،نه افسانه است،نه یه تراژدی!

این واقعیته!

دزد دوچرخه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی