از من بپرسید!

حقیقت اینه که دنیا پر از سوالای بی جوابه و من دربه در دنبال پیدا کردن جواب این سوالام، این وبلاگ رو درست کردم تا با هم دنبال جوابای سوالای بی جواب بگردیم

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۴ ثبت شده است

گزارشی درباره گزارش نویسی

اگه بخوام صادق باشم، مشکل اصلی من، خود گزارش‌نویسی روزانه نبود؛ مشکل، نوع نگاه و شیوه‌ای بود که برای این کار انتخاب کرده بودم. روشی که قرار بود کمکم کنه در زندگی پیشرفت کنم، اما عملاً باعث شد درگیر مشکلاتی عمیق و بسیار پیچیده‌ بشم.

برای اینکه قصه‌ی من و گزارش‌نویسی رو شروع کنم، باید برگردم به سال ۹۵. اون موقع یه وبلاگ شخصی راه انداختم که فقط یکی از دوستای قدیمیم بهش دسترسی داشت. شروع کردم به نوشتن درباره‌ی روزمره‌ام. از اون موقع تا الان، حدود ۱۵۰۰ یادداشت تو اون وبلاگ نوشته شده. یعنی تقریباً هر دو روز یک ‌بار یه چیزی نوشتم.

چند سال اول این کار خیلی هیجان‌انگیز بود برام. احساس افتخار هم می‌کردم که چقدر منظمم. ولی رفته‌رفته، قضیه کمی تغییر کرد. انگار این گزارش‌ها باید یه تحلیل دقیق از زندگی «سعید» می‌بودن. یه‌جور ابزار برای بهبود دادن خودم.

در کنار این جریان، داشتم روی سوادم توی حوزه‌ی سینما هم کار می‌کردم. نقد می‌خوندم، نقد می‌نوشتم و کم‌کم متوجه شدم که دارم همون نگاه منتقدانه رو روی خودم پیاده می‌کنم. دقیق، سخت‌گیر و بی‌رحم.

وقتی با خودت تعارف نداشته باشی، طبیعتاً سخت‌گیر می‌شی و چون نمی‌خواستم در گزارشی که خودم برای خودم نوشتم خودستایی کنم، ترجیح می‌دادم فقط ضعف‌هام رو بنویسم و به زعم خودم روی بهبود اون‌ها کار کنم. ولی از یه جایی متوجه شدم که دارم توی یه چرخه‌ی خطرناک می‌افتم:

...→ نوشتن بیشتر از ضعف‌ها حس بد نسبت به خود تلاش برای اصلاح ضعف‌ها نوشتن از ضعف‌ها

و این چرخه ادامه داشت.

این گزارش‌نویسی از یه جایی خیلی عجیب شد. انقدر که مثلاً حتی برای سالگرد رابطه‌ گزارش تهیه می‌کردم از ریسک‌هایی که رابطه‌مون رو تهدید می‌کرد! فک می‌کردم دارم تلاش می‌کنم ریسک‌ها رو کاهش بدم، ولی وقتی نتونی روی نکات مثبت تمرکز کنی، حتی بهترین تلاش‌ها هم می‌تونن نتیجه برعکس بدن.

الان که به اون سال‌ها نگاه می‌کنم، می‌فهمم که نگاه‌کردن صرف به نقاط منفی، واقعاً کمکی نمی‌کنه. گزارش منفیِ محض حتی اگر خطاب به خودمون باشه، گزارش صادقانه‌ای نیست و در طولانی مدت، تو یادت میره چه مفروضات مثبتی رو تعمدا کنار گذاشتی و در تلقین خودت گیر می‌افتی. من با دیدن گزارش‌های خودم فقط یه سعید پر از ضعف می‌دیدم. من یادم نمی‌اومد، انقدری که توو این گزارشا نوشتم، آدم بدردنخوری نیستم (تعمدا انقدر فعل منفی ردیف کردم در این جمله. اون وضعیت همینقدر گیج کننده بود). 

اگه بخوام یه نتیجه از حرفام بگیرم اینه که:

ذات گزارش نویسی تا اندازه‌ای گیر دادن به خودمونه. گاهی وقتا باید بی‌خیال خودت بشی و درباره‌ی خودت گزارش ننویسی!
می‌دونم این حرفم خیلی زرد بنظر میاد، ولی بنظرم باید یاد بگیریم از خودمون تعریف کنیم، حتی توی خلوت خودمون.
اگه بتونی پیش خودت مهربون باشی، کم‌کم می‌تونی با بقیه هم مهربون باشی و کم‌کم، بقیه هم با تو مهربون خواهند بود.

 الان فکر می کنم در طولانی مدت حتی یک گزارش شعاری و سراسر مثبت درباره‌ی خودمون مفید‌تر از گزارشی سراسر منفی درباره خودمون خواهد بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

انتشار، استراتژی محوری سال ۱۴۰۴

امسال تصمیم گرفتم

کارهایی که در گذشته ساختم

اما منتشر نکردم رو

در قالب یکی نبود منتشر کنم

امسال قراره حرف بزنم و از سمت خودم با آدم‌ها ارتباط برقرار کنم. فارغ از اینکه مخاطبی باشه یا نباشه

می‌خوام خودم باشم و حرف بزنم

یه اتفاق جالبی که در ۱۴۰۳ برام افتاد انتشار پادکست یکی نبود و دیده نشدن اون بود  

به عنوان اولین گام حرف زدن با بقیه تصمیم گرفتم در اپیزود بعدی یکی نبود بیام بگم چرا بنظرم اپیزود یک و قصه شاید برای شما هم اتفاق بیفتد داستانی مهم و درستی بوده

می‌تونید اپیزود دوم پادکست یکی نبود

یعنی تحلیل شاید برای شما هم اتفاق بیفتد رو از اینجا بشنوید

این قطعا ابلهانهترین کاریه که یه نویسنده ممکنه بکنه. ولی دیگه نمی‌تونم در سکوت لبخند بزنم و چیزی نگم.

قرار نیست این پادکست دیده بشه‌ها. صرفا می‌خوام حرفم رو بزنم. اینجوری حالم بهتر میشه. همین.

من سال‌های گذشته کارهای مختلفی انجام دادم، اما چون پخته نبودن، هیچ کدوم رو منتشر نکردم.

الان که گذر سال‌ها از روی اون‌ها و خودم رد شده

وقتشه اون ها رو در چارچوب یکی نبود منتشر کنم

وقتشه سبک کنم خودمو

هرچند بازم بعیده خیلی آدمای زیادی دوسشون داشته باشن

ولی اگه به بهانه این کارها چهارنفر رو پیدا کنم که دغدغه‌شون شبیه دغدغه‌های من باشه به هدفم رسیدم.

به هر حال

من همینم

توو مستندی که ازتون دعوت می‌کنم حداقل این بخشش رو حتما ببینید کیارستمی حرف خیلی جالبی میزنه.

خودت جوون بودی، می‌دونی ینی چی

حسود بودی، می‌دونی ینی چی

سوظن داشتی، می‌دونی ینی چی

عاشق بودی، می‌دونی ینی چی

حالام به سن رسیدی، می‌دونی ینی چی

همه رو می‌دونی ینی چی

بنابراین، همینو بردار، خودتو، برای همینم من اصن ترس ندارم که اتوبیوگرافیک باشه، باشه، چه بهتر از این.

هیچ چیز بدی نیست که تو داشته باشی و دیگران بدترش رو نداشته باشن. هیچ چیزی. اینو مطمئن باشید.

به قول حافظ میگه: من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

وقتی تو توپ رو می‌ندازی خیلی کار چیزیه. اصن بهت بگم یه نوع روان‌درمانیه

آبرو خودتو ببر. تو نمی‌دونی بی‌آبرویی چه آبرویی توو این عصر

بنظر من تمام کارهای اتوبیوگرافیک کارهای درخشانی‌ان.

به یه دلیل. فقط به دلیل اینکه لااقل دارن تصویر یک نفر رو به طور دقیق بیان می‌کنن.

یه نفر

ماجرای پادکست خاطرات خیالی دقیقا همین بود. من تلاش کردم در حد خودم، اون روزای زندگیم رو روایت کنم.

همین و بس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی