پیش نوشت: ۱۲ بهمن یک لینک جدید که صحبتهای قطبی زاده دربارهی فیلمه رو به این پست اضافه کردم.
امروز
دوباره نشستم به دیدن اوندین
چشم نتونستم بردارم از فیلم
چقدر، عشق شبیه به یه رویا است
چقدر، دست یافتن بهش ناممکنه
چقدر، سرخوردگی از عشق سرانجام محتومی برای هر عاشق و معشوقیه
و چقدر ممکنه عاشق سابق تا آخر عمر
با حسرت
نسبت به گذشتهی عاشقانهاش نگاه کنه
عموما در فیلمهای جریان اصلی
عشق امکانیه که باعث میشه آدم بتونه بهتر و بیشتر خودش رو بشناسه
اما آثار پتزولد اینجوری نیستن. عشق فرصتی برای بیشتر گم شدن در خوده! اینکه بفهمیم چقدر خودمون و جهان اطرافمون رو کم می شناسیم.
اوندین فیلم خاص و عجیبه. نمیشه به هر کسی دیدنش رو توصیه کرد. کلا پتزولد دیدن و لذت بردن از ققنوس یا ترانزیت خیلی کار هر کسی نیست (مثلا در اوندین باید اسطورهای اوندین رو بدونی یا در ترانزیت باید منطق زمانی فیلم و ... رو متوجه بشی). مقایسهای که میخوام بکنم مع الفارقه. اما آثار پتزولد در سینما مثل آثار مارکز یا موراکامیان. جنسی از رئالیسم شاعرانه دارن که کمتر میشه در قالب کلمات توضیحش داد. الان هم البته اصلا قصد توضیح فیلم رو ندارم. فقط خواستم یه جایی، به زعم خودم یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما رو برای خودم ثبت کنم.
اوندین از دل اسطورهها اومد
و به دل اسطورهها برگشت
عین عشق
و چه موسیقیه بهتر از کنسرتو ر مینور یوهان سباستین باخ (به بهانه دیگری در این پست هم به این موسیقی اشاره کردم) برای روایت این قصه.
پانوشت ۱: یه وقتایی فکر میکنم صرفا دارم در پستهای مختلف حرفهای یکسانی میزنم! در این پست دربارهی شعر منزوی نوشته بودم که عملا همین مفاهیمه! خیلی بده آدم با این حقیقت مواجه شه که داره خودش رو تکرار میکنه و هیچ تکونی نمیخوره! احساس میکنم باتلاق شدم!
پانوشت ۲: در ادامه سعی کردم چیزهایی که جسته گریخته به فارسی راجع به اثر نوشته شده رو بیارم. هرچند فیلم برای منتقدای ایرانی فیلم تحسین شدهای بود، ولی متاسفانه خیلی منابعی مبسوط دربارهی فیلم که در دسترس عموم باشه و من الان بتونم بهش ارجاع بدم وجود نداره مثکه.
(میدونم قطبی زاده عاشق فیلمه و جای دیگهای هم چند ساعت دربارهی فیلم حرف زده، اما متاسفانه من ویس اون جلسه رو ندارم و اصلا قرار نبوده ویس اون جلسه برای انتشار عمومی جایی قرار بگیره)
نوید پورمحمد رضا (+)
حسین معززی نیا (+)
محسن آزرم (+)