از من بپرسید!

حقیقت اینه که دنیا پر از سوالای بی جوابه و من دربه در دنبال پیدا کردن جواب این سوالام، این وبلاگ رو درست کردم تا با هم دنبال جوابای سوالای بی جواب بگردیم

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پادکست یکی نبود» ثبت شده است

انتشار، استراتژی محوری سال ۱۴۰۴

امسال تصمیم گرفتم

کارهایی که در گذشته ساختم

اما منتشر نکردم رو

در قالب یکی نبود منتشر کنم

امسال قراره حرف بزنم و از سمت خودم با آدم‌ها ارتباط برقرار کنم. فارغ از اینکه مخاطبی باشه یا نباشه

می‌خوام خودم باشم و حرف بزنم

یه اتفاق جالبی که در ۱۴۰۳ برام افتاد انتشار پادکست یکی نبود و دیده نشدن اون بود  

به عنوان اولین گام حرف زدن با بقیه تصمیم گرفتم در اپیزود بعدی یکی نبود بیام بگم چرا بنظرم اپیزود یک و قصه شاید برای شما هم اتفاق بیفتد داستانی مهم و درستی بوده

می‌تونید اپیزود دوم پادکست یکی نبود

یعنی تحلیل شاید برای شما هم اتفاق بیفتد رو از اینجا بشنوید

این قطعا ابلهانهترین کاریه که یه نویسنده ممکنه بکنه. ولی دیگه نمی‌تونم در سکوت لبخند بزنم و چیزی نگم.

قرار نیست این پادکست دیده بشه‌ها. صرفا می‌خوام حرفم رو بزنم. اینجوری حالم بهتر میشه. همین.

من سال‌های گذشته کارهای مختلفی انجام دادم، اما چون پخته نبودن، هیچ کدوم رو منتشر نکردم.

الان که گذر سال‌ها از روی اون‌ها و خودم رد شده

وقتشه اون ها رو در چارچوب یکی نبود منتشر کنم

وقتشه سبک کنم خودمو

هرچند بازم بعیده خیلی آدمای زیادی دوسشون داشته باشن

ولی اگه به بهانه این کارها چهارنفر رو پیدا کنم که دغدغه‌شون شبیه دغدغه‌های من باشه به هدفم رسیدم.

به هر حال

من همینم

توو مستندی که ازتون دعوت می‌کنم حداقل این بخشش رو حتما ببینید کیارستمی حرف خیلی جالبی میزنه.

خودت جوون بودی، می‌دونی ینی چی

حسود بودی، می‌دونی ینی چی

سوظن داشتی، می‌دونی ینی چی

عاشق بودی، می‌دونی ینی چی

حالام به سن رسیدی، می‌دونی ینی چی

همه رو می‌دونی ینی چی

بنابراین، همینو بردار، خودتو، برای همینم من اصن ترس ندارم که اتوبیوگرافیک باشه، باشه، چه بهتر از این.

هیچ چیز بدی نیست که تو داشته باشی و دیگران بدترش رو نداشته باشن. هیچ چیزی. اینو مطمئن باشید.

به قول حافظ میگه: من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

وقتی تو توپ رو می‌ندازی خیلی کار چیزیه. اصن بهت بگم یه نوع روان‌درمانیه

آبرو خودتو ببر. تو نمی‌دونی بی‌آبرویی چه آبرویی توو این عصر

بنظر من تمام کارهای اتوبیوگرافیک کارهای درخشانی‌ان.

به یه دلیل. فقط به دلیل اینکه لااقل دارن تصویر یک نفر رو به طور دقیق بیان می‌کنن.

یه نفر

ماجرای پادکست خاطرات خیالی دقیقا همین بود. من تلاش کردم در حد خودم، اون روزای زندگیم رو روایت کنم.

همین و بس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

آغاز انتشار پادکست یکی نبود

هرگز

هیچ وقت

تصور نمی‌کردم خودم دو دستی در بدترین زمان و وضعیت ممکن

دست به انتشار پروژه‌ای بزنم که حداقل به زعم خودم

آخرین تیرم در مسیر آرتیست شدنه

سر خاطرات خیالی هیچ انتظاری برای دیده شدن نداشتم. یه کار کاملا شخصی بود

اما یکی نبود فرق داشت

با این دید یکی نبود رو شروع کردم که می‌خوام به همه‌ی اون گوساله‌هایی که فیلمنامه‌هام رو رد کردن و عملا باعث شدن سال‌هاست هیچ کاری نتونم بکنم بگم:

بیا (انگشت شصتم رو به عنوان موفقیت نشونشون بدم)

دیدید

کمدی غیرمبتذل اینه و می‌تونه به اندازه خودش مخاطب داشته باشه

حقیقت اینه که فیلمسازی و فیلمنامه نویسی کار خاصیه. از این جهت که تا سرمایه و حمایت نیاد پشتت، چیزی ساخته نمی‌شه و تا وقتی چیزی ساخته نشه، انگار تو هیچ کاری نکردی. به خاطر همین آدمایی که وارد این حرفه می‌خوان بشن معمولا وارد یه هزارتوی بی سر و ته میشن که خیلی وقتا نمی‌تونن از تهش بیان بیرون.

به عبارت دیگه، هیچ اثری ازشون تولید و منتشر نمیشه.

ایده تولید پادکست داستانی یکی نبود از همین مشکل اومد. پادکستی که عملا من برای هر اپیزودش دارم فیلمنامه می‌نویسم. من در نهایت تصمیم گرفتم خودم با امکانات محدود خودم داستان‌هام رو اینجوری بسازم.

راستش چند اپیزود دیگه هم ساخته بودم، اما شب انتشار اولیه، ینی شب ۱ بهمن بعد از مشورتی که با یکی از دوستان داشتم از انتشار اون اپیزودها منصرفش شدم و فعلا من موندم و این یکی اپیزود. اول گفتم بیخیال و با یک اپیزود که پادکست شروع نمیشه، اما بعد دیدم ماجرا به این سادگی نیست.

به شدت و به سرعت دوباره افسردگی اومد سراغم و در همین سه هفته‌ زمینم زد.

یکی نبود داشت ذهنم رو تسخیر می‌کرد. من به خودم قول داده بودم که کارهام رو منتشر می‌کنم. به خودم گفته بودم فوقش تهش شنیده نمی‌شه و شکست میخورم بازم. ولی اینکه کار رو ول کنم، اصلا هیچ جای ذهنم نبود!

این شد که در یک زمان بی‌ربط (الان شب ۲۳ بهمنه)

در یک موقعیت بی‌ربط (من واقعا الان هیچ اپیزودی به جز اون اپیزودهایی که تصمیم گرفتم منتشر نکنم توو گنجه‌ ندارم)

تصمیم به انتشار گرفتم

یه وقتایی حس می‌کنم، شاید بدم نمیاد شکست بخورم!

طبق معمول برم توو نقش قربانی که من تلاشم رو کردم و نشد و ...

همش به خودم میگم، آخه این چه شرایط پرتیه که داری کار رو منتشر می‌کنی. کاری که خودتم خوب می‌دونی، به هر حال از همون اول هم قرار نبوده مخاطب گسترده داشته باشه و جنس کمدی‌اش همه پسند نیست و ...

خلاصه‌ی نق زدن‌هام اینکه

اپیزود اول از پادکست یکی نبود

با عنوان شاید برای شما هم اتفاق بیفتد

منتشر شد.

بدون تعارف برای من افتخاری هست اگر کار رو بشنوید، برای بهتر شدنش بهم نظر بدید و احیانا اگر یک درصد دوستش داشتید، به دیگران هم پیشنهادش کنید.

ارادتمند شما

سعید مولایی


کست باکس پادکست یکی نبود

اینستاگرام پادکست یکی نبود 

کانال تلگرام پادکست یکی نبود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی