امسال تصمیم گرفتم
کارهایی که در گذشته ساختم
اما منتشر نکردم رو
در قالب یکی نبود منتشر کنم
امسال قراره حرف بزنم و از سمت خودم با آدمها ارتباط برقرار کنم. فارغ از اینکه مخاطبی باشه یا نباشه
میخوام خودم باشم و حرف بزنم
یه اتفاق جالبی که در ۱۴۰۳ برام افتاد انتشار پادکست یکی نبود و دیده نشدن اون بود
به عنوان اولین گام حرف زدن با بقیه تصمیم گرفتم در اپیزود بعدی یکی نبود بیام بگم چرا بنظرم اپیزود یک و قصه شاید برای شما هم اتفاق بیفتد داستانی مهم و درستی بوده
میتونید اپیزود دوم پادکست یکی نبود
یعنی تحلیل شاید برای شما هم اتفاق بیفتد رو از اینجا بشنوید
این قطعا ابلهانهترین کاریه که یه نویسنده ممکنه بکنه. ولی دیگه نمیتونم در سکوت لبخند بزنم و چیزی نگم.
قرار نیست این پادکست دیده بشهها. صرفا میخوام حرفم رو بزنم. اینجوری حالم بهتر میشه. همین.
من سالهای گذشته کارهای مختلفی انجام دادم، اما چون پخته نبودن، هیچ کدوم رو منتشر نکردم.
الان که گذر سالها از روی اونها و خودم رد شده
وقتشه اون ها رو در چارچوب یکی نبود منتشر کنم
وقتشه سبک کنم خودمو
هرچند بازم بعیده خیلی آدمای زیادی دوسشون داشته باشن
ولی اگه به بهانه این کارها چهارنفر رو پیدا کنم که دغدغهشون شبیه دغدغههای من باشه به هدفم رسیدم.
به هر حال
من همینم
توو مستندی که ازتون دعوت میکنم حداقل این بخشش رو حتما ببینید کیارستمی حرف خیلی جالبی میزنه.
خودت جوون بودی، میدونی ینی چی
حسود بودی، میدونی ینی چی
سوظن داشتی، میدونی ینی چی
عاشق بودی، میدونی ینی چی
حالام به سن رسیدی، میدونی ینی چی
همه رو میدونی ینی چی
بنابراین، همینو بردار، خودتو، برای همینم من اصن ترس ندارم که اتوبیوگرافیک باشه، باشه، چه بهتر از این.
هیچ چیز بدی نیست که تو داشته باشی و دیگران بدترش رو نداشته باشن. هیچ چیزی. اینو مطمئن باشید.
به قول حافظ میگه: من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
وقتی تو توپ رو میندازی خیلی کار چیزیه. اصن بهت بگم یه نوع رواندرمانیه
آبرو خودتو ببر. تو نمیدونی بیآبرویی چه آبرویی توو این عصر
بنظر من تمام کارهای اتوبیوگرافیک کارهای درخشانیان.
به یه دلیل. فقط به دلیل اینکه لااقل دارن تصویر یک نفر رو به طور دقیق بیان میکنن.
یه نفر
ماجرای پادکست خاطرات خیالی دقیقا همین بود. من تلاش کردم در حد خودم، اون روزای زندگیم رو روایت کنم.
همین و بس