دیروز " آفساید " رو دیدم.
چند روز قبل تر از اون هم " تهران من حراج " .
هر دو فیلم نکات مثبتی داشتن که نمی شد از اون ها گذشت.
به عنوان مثال ، فیلم تهران من حراج فیلمنامه ی فوق العاده ای داشت که بنظرم به عنوان یک کار سیاسی و تبلیغاتی بسیار قابل احترام بود و حداقل به ضن من ، احتمالا کمک های استاد بلامنازع سینما ، ناصر تقوایی هم در ساخت چنین فیلمی ، خصوصا تصحیح احتمالی فیلمنامه ی این فیلم توسط ایشون نقش بزرگی در فوق العاده بودن این فیلمنامه داشته.
آفساید هم کم نداره صحنه هایی که آدم بدش نیاد!
البته ، واقعا تهران من حراج حداقل به زعم من ، فیلم بسیار بهتری بود از آفساید.
تهران من حراج ، فیلم واقعا سیاه نمایی بود که تونسته بود با استفاده از فرم سینما ، سیاه نمایی کند راجع به ایران!
اما حداقل یک فیلم بود! یک فیلم که بنظر من و با توجه به امکانات و شرایط اتفاقا فیلم خوبی هم بود!
اما آفساید تنها چیزی که نبود ، یک فیلم بود!
یک چرک نویس سیاسی صرف!مملو از نماها و دیالوگ های شعاری صرف که به زعم من ، تنها نشان دهنده ی توهمات فیلمساز و بغض کینه ی او نسبت به حکومت است!
من هیچ وقت موافق سانسور و توقیف هیچ فیلمی نبودم ، اما علی رغم این مسائل ، به جرات می تونم بگم علی رقم ادعای فیلم و فیلمساز و موسیقی پایان فیلم! این فیلم یک اثر ضد ملی است!
یک اثر شعاری ( احتمالا کارگردان بدلیل استفاده از نماهای استعاری اش کلی هم ذوق کرده!!!) که از نظر ارزش هنری ، پشیزی هم نمی ارزه!
البته ، بخش زیادی از توده ی مردم رو که تنها کاری که بلدن ، فحش دادن به مسئولان است رو به خوبی با خود همراه خواهد کرد و به قولی ، از اون فیلماست که بخش زیادی از مخاطب ایران دوست دارد!
همونایی که بزنی به پهلوی بغلی ات و بگی : ببین از این پلان ، این منظور سیاسی رو داشت!
یاد نامه ی کیارستمی به قبادی می افتم . نامه ای که حال و روز امثال قبادی و پناهی رو به خوبی نشون میده!