از من بپرسید!

حقیقت اینه که دنیا پر از سوالای بی جوابه و من دربه در دنبال پیدا کردن جواب این سوالام، این وبلاگ رو درست کردم تا با هم دنبال جوابای سوالای بی جواب بگردیم

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تئاتر» ثبت شده است

تئاتر پاییز

پاییز نادر برهانی مرند، یکی دیگر از تاترهایی است که این چند ساله با اقبال خوب مخاطبان و جشنواره ها رو به رو شده و از متنی ایرانی بهره می بره.

داستان چند سال بعد از جنگ حول محور یک خانواده می گذره که شخصیت های متضادی دارن.

یکی از داداش ها مدام در حال دوره کردن خاطرات جنگ و دو کوهه است و دیگری اهل شیطونی های جاهلی!

اینبار تعمدا کاری با داستان تاتر ندارن و صرفا می خوام مولفه هایی که در تاترهای ایرانی و خصوصا این تاتر دیدم رو مشخص کنم.

در تاتر های ایرانی تکیه بر احساسات خیلی بیشتر از تکیه بر فلسفه و منطق عه.

تاتر های ایرانی کمتر دست به کارهای اکسپریمنتال و تجربی میزنن.

داستان های ایرانی (با توجه به مخاطب این تاترها) مزیت رقابتی این آثاره.

استفاده از لهجه ها و اشتباه های کلامی یکی از مرسوم ترین ویژگی های این این تاتر هاست.

از حضور مخاطب در تاتر تقریبا هیچ استفاده ای نمی کنن.

معمولا از داد و هوار بیشتری بهره میگیرن و مملو از صحنه های دعوا هستند.(شاید به تاسی از فرهنگمون، البته شاید)

عموما پایان بندی ضعیفی دارن و اصلا بلد نیستن پایان خوبی رو بسازن

با وجود اینکه در پرورش پیرنگ های فرعی موفق ان، ولی در ساختن یک پیرنگ اصلی چفت و بست دار و ایجاد پیرنگ های فرعی حول اون ناتوانن

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

سالگشتگی و شکلک

ایام کرونا هرخیر و برکتی که نداشته، این برکت رو داشته که محتوی بیشتری روی بستر وب قرار گرفته.

از تاتر هایی که تیوال شروع کرده به بلیت فروشی شون به صورت آنلاین تا اکران دومین فیلم، یعنی طلای پروزی شهبازی که خیلی وقت بود منتظرش بودم.

یکی از بهترین این اتفاقات این بود که فیلم تاتر سالگشتگی توسط یک کمپانی آلمانی به صورت رایگان برای بیست و چهار صورت، در دسترس مخاطبان قرار گرفت.

سالگشتگی، ارجاعات مهمی به یکی از تاترهای پیشین کارگردان، ینی رقص روی لیوان ها داره و طبیعتا برای منی که اون تاتر رو ندیدم، ارجاعات خیلی مفهوم نبود. اما سعی می کنم در ادامه یادداشت رو بدون دونستن معنای دقیق بسیاری از اون ارجاعات جلو ببرم.

سالگشتگی تاتر خوب و مهمیه. دلیل مهم بودن و اهمیتش هم اونجاست که می تونه داستانش رو حول محور خط اصلی و به درستی تعریف کنه، از خود مدیوم تاتر به شکل خلاقانه ای استفاده کنه تا روایتی منحصر بفرد و با ارجاع به گذشته بسازه.

چون نمی خوام داستان لو بره، چیز بیشتری درباره ی خط اصلی قصه نمی گم، جز اینکه داستان در یک استودیوی دوبله می گذره و دو پرسوناژ اصلی داستان، مشغول دوبله کردن فیلم تاتری هستند که سال ها پیش، خودشان بازی کرده اند.

تکرار دیالوگ های یکسان به تناوب و توسط افراد متفاوت، فلسفه حرف زدن جای خود و حرکت داستان به سمت تنش بیشتر (چه بیرونی و چه درونی) تنها از یک نمایشنامه و کارگردانی درست برمی آید.

از این نظر سالگشت یک اثر بسیار مهم در تاتر ایران به شمار می آد.

 

شکلک

این تاتر رو چند سال پیش هم یکبار دیده بودم و امروز هم دوباره فرصتی پیش اومد تا ببینمش. هرچند سری اولی که دیدمش، بنظرم تاتر مهمی نیومد و دوستش نداشتم، اما اینبار اتفاقا دوستش داشتم و بنظرم تاتر بسیار مهمی اومد.

داستان از جهت هایی خیلی شبیه به تاتر نیمه شب پاییزه که چند سال قبلش همین تیم به روی صحنه برده شده بود.

این تاتر تا اندازه ای دچار زمان پریشیه و به نوعی در بخش هایی از داستان، هم در خرداد ۸۸ هستیم و هم در مرداد ۳۲. داستان درباره ی شریف (با بازی نوید محمدزاده) و نرگس، دوست دختر نویده که از نوید حامله است و اونا به یک خونه ی قدیمی پناه میارن .خونه ای که در حقیقت محل زندگی حسن شکلک و عالیه است. حسن شکلکی که از نوچه های شعبون جعفری در کودتا ۲۸ مرداده.

هرچند اثر با هوشمندی سازندگانش از یک اثر شعاری سیاسی و اجتماعی فاصله داره، ولی اگر کمی اینکاره باشید، اشاره و و روایت سازندگان اثر از اتفاقات سیاسی و اجتماعی حیرت انگیزه و قطعا اگر داستان خیلی روو بیان می شد، اثر اجازه ی اجرا پیدا نمی کرد.

به طور کلی میشه گفت، نمایشنامه های ثمینی خوانشی از وضعیت امروز ایران هستن و سعی می کنن در این راه از مولفه های گونه های سنتی هنرنمایشی ایرانی نهایت استفاده رو ببرن. البته نباید از نقش کیومرث مرادی، کارگردان اثر و تمام گروه تاتری اش گذشت که انصافا به بهترین نحو این ایده ها رو اجرا می کنن.

اما در مقابل، نمایشنامه های کوهستانی خیلی بین المللی تر هستن و سعی می کنن از یک زبان و داستان جهانی در تاترهاشون استفاده کنن.

در هر صورت به نظر میرسه هر دو این عزیزان با وجود اینکه از ترفندهای متفاوتی در آثارشون استفاده می کنند، از نمایشنامه نویسان مهم ایران به حساب می آیند و باید در این کمبود نمایشنامه  نویس قابل توجه، قدر همین معدود نمایشنامه نویسان خوب کشور را دانست.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

کوکوی کبوتران حرم

این تاتر سال ۹۶ موفق شد جایزه ی بهترین نمایشنامه ی جشنواره ی فجر رو ببره و انصافا، از منظر ایرانی بودن و تعریف کردن قصه های مردم پایین جامعه ی سرزمینش، کاملا موفقه.

داستان درباره ی ۱۲ زنه که برای زیارت امام رضا میان مشهد و چند روزی رو در مهمانسرایی که طبقه ی پنجم ساختمانی قرار داره که ازش میشه صن حرم رو دید، مستقر میشن.

این افراد که به جز دو خواهر، همه با هم فامیل اند، درگیر یک عالمه داستان های مختلف هستند که ما با حفظ موقعیت فیزیکی مون در سالن مهمانسرای طبقه پنجم، شاهد این ماجرا ها هستیم.

در جاهای مختلف اثر از نمایش های زنانه ی ایرانی در عصر قاجار استفاده می شه که نشون دهنده ی سواد خوب سازندگان این تاتر از تاریخ هنرهای نمایشی در ایرانه.

این نمایش تونسته با انتخاب یک لوکیشن منحصر بفرد، موقعیت های دراماتیکی بسازه که این افراد هرکدوم داستان هایی از گذشته شون برامون بگن. (و نشون بدن) خنده هایی که از تماشاگر گرفته میشه در اثر کاملا بجاست و موجب میشه تلخی اثر، قابل هضم باشه. بخش تعویض چادرها یکی از به یاد ماندنی ترین صحنه های بصری طول نمایشه و خیلی خوب و خیلی جالب بود که تاتر با پایین آمدن چلچراغ تمام شد.

البته که بنظرم پایان کار جا داشت خیلی بهتر از این ها هم باشد.

اما مساله ی مهمتری که با این اثر داشتم، تعدد شخصیت ها و به طبع آن، ول شدن گاه و بی گاه شخصیت ها بود! شخصیت ها همه الکن باقی می ماندند و ما دلیل سندگلی برخی شخصیت ها را نمی فهمیدیم. تایم نمایش واقعا زیاد بود و من یکی را خسته کرد، هرچند از جذابیت داستان هم نمی شود گذشت.

باید بپذیریم که زندگی مردمان پایین شهر چندان شیرین نبوده و نیست، اما این حد از گذشته های سیاه در زندگی تک تک کارکتر ها هم دیگر بنظرم نامناسب بود.(کاری به این ندارم که چقدر زندگی این قشر سیاه است، بنظرم برای یک اثر نمایشی که مردم عادی مخاطب آن هستند، بیش از اندازه سیاه بود، یعنی سیاهی اش به گونه ای بود که شاید مخاطب را پس می زد)

هرچند که جایی می خوندم که بارها و بارها اثر با تیغ سانسور مواجه شده که اصلا هم غیرقابل انتظار نیست، چرا که همین حالاش هم روی خط قرمز حرکت می کند، اما اثر کاملا اثر خوبی است (عالی نیست) و مسلما برای روی پرده بردنش خیلی زحمت کشیده شده.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

هم هوایی

زن در ایران

نگاهی به تاتر هم هوایی

من موفق به دیدن فیلمی از این تاتر شدم که در سالن اکو و با بازی ستاره اسکندری ،‌الهام کردا و باران کوثری به روی پرده رفته و طبیعتا من امکان قضاوت درباره ی سایر اجراهای این تاتر را ندارم.

نخستین چیزی که در طول تمامی داستان ذهنم را درگیر کرده بود ، دکور خود نمایش است. یک آشپزخانه که تقریبا همیشه ، دو تا از سه زن در آن مشغول آشپزی اند. آشپزی ، ظرف شستن ، جمع و جور کردن ،‌همه ی این ها کارهای به اصطلاح زنانه ای هستند که در این سال ها توسط خانم ها انجام شده اند و بنظر می رسد ، دلیل این دکور هم همین مساله باشد.

هم هوایی روایتی از زندگی سه زن است. روایت هایی که به مرور زمان می فهمیم روایت های چه افرادی هستند. تمهید دادن اطلاعات قطره چکانی در شرایطی که نمایشنامه فاقد هرگونه دیالوگی است و عملا بر مونولوگ بنا شده ،‌ ضرورتی دو چندان دارد.

در لحظه ی اول نمایش ، یک عالمه لیمو امانی رها شده روی زمین خودنمایی می کند که در دقایقی بعد ، متوجه می شویم که دلیلش چیست و به علت چه خبری از دست های الهام کردا رها شده اند. لهجه ی الهام کردا جالب توجه است (چون واقعا اطلاعی درباره ی میزان درست بودن لهجه ی شیرازی اش ندارم ،‌جرات نمی کنم صریح تر اظهار نظر کنم ) و استفاده ی مداوم از فلش بک و فوروارد به واسطه ی نوع روایت عالی عمل می کند.

انگار که مشغول دیدن فیلمی هستیم و سه نفر همزمان با هم تدوین موازی شده اند! این تداوم هم با واژه ها حفظ می شود. مثل کسی داستانش را تا واژه ای تعریف می کند و با استفاده از همان واژه شخص دیگری داستان خودش را تعریف می کند.

به این دلیل که بنظرم بخشی از جذابیت اجرا این است که آدم خودش کشف کند چه کسی جای چه چهره ی حقیقی بازی می کند ، چیزی از این عنصر کلیدی نمایش نمی گویم ، ولی به نظرم این نمایش خوب ، می توانست کمی کوتاه تر باشد ،  در دقایق پایانی صرفا قصد احساساتی کردن مخاطب را دارد و انگار از ملات داستانی کافی برای ادامه ی راه برخوردار نیست.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

خنکای ختم خاطره

پیش از این پست اینجا ، آنجا و اون یکی جا درباره ی تعدادی تاتر که جدیدا آن ها را دیدم ، نوشتم.

این پست به یک تاتر با موضوع دفاع مقدس می پردازد.

خنکای ختم خاطره

حمید رضا آذرنگ را به عنوان بازیگری توانا در تاتر همه می شناسند. اما من دفعه ی اولی بود که از او نمایشنامه نامه ای می دیدم و باید بگویم ، متن او ، نشانه دهنده ی شناخت خوب او نسبت به خانواده ی شهداست. (بنظر میاد اینکه تا ۱۸ سالگی در اندیمشک زندگی کرده ، به شناخت بیش از پیش این آدم ها کمک زیادی کرده باشه)

البته شناخت خوب آذرنگ از فرهنگ ایران را می توان در بخش های استفاده از نوحی و مرثیه خوانی به سبک و سیاق محرم به خوبی متوجه شد.

او به خوبی احساسات مخاطبان را در اختیار می گیرد تا همراه با طنزی هوشمندانه ، روایتی تراژیک از خانواده های شهدای جنگ ارایه دهد.

داستان ، از پیدا کردن رزمنده ای که ن یوسف نام دارد ، آغاز می شود ، اما رزمنده نمی تواند حرف بزند و بنیاد شهید ، الان این همه سال بعد از جنگ چگونه باید یوسف را به خانواده اش برساند.

کارمندان بنیاد شهید به خانه های خانواده ی شهدایی که شهید گمنامشان یوسف نام دارد می روند تا بفهمند یوسف داستان ما متعلق به کدام خانواده است.

دکور هوشمندانه که شکل یک بازی ماز است ، طراحی لباس درخشان که با رنگ های خاکستری اش به خوبی فضا سازی می کند و استیج در وسط تماشاگران ،‌همه و همه به خوبی کارکشتگی نیما دهقان ، کارگردان اثر در هدایت این مجموعه را به ما نشان می دهد.

بازی بازیگران عالی است و بازی آذرنگ حیرت انگیز است ، نمایش به خوبی از خود مدیوم تاتر بهره می برد و مخاطب را احساساتی می کند و با خانواده های این شهدا همراه می کند.

اما شاید نقطه ی ضعف نمایش همینجاست. هرچند که این مساله احتمالا برمی گردد به سلیقه ی تماشاگر ایرانی ، اما عموم نمایشنامه های ایرانی به طرز اغراق شده ای علاقه به احساساتی کردن مخاطب دارند و به نظر می آید از نظر مفهوم ، خیلی دست پری ندارند.

این دقیقا مشکلی است که در پایان نه چندان خوب کار ، بیشتر خودنمایی می کند.

هرچند با تمام این تفاسیر و اینکه تنها نسخه ای کم کیفیت با صدای دیستورد! از این نمایش روی یوتیوب موجود است ،‌شما را به دیدن این نمایش خوب دعوت می کنم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

درخت بلوط

(این متن داستان را لو نخواهد داد)

پیش از این در این پست و این پست درباره ی چند تاتر نوشتم.

درخت بلوط ، نمایشی خلاقانه از وحید رهبانی است که به عنوان یک اثر تجربه گرایانه از نمایشنامه ی تیم کراوچ ، بسیار جالب توجه است.

رضا مولایی در نقش شخص هیپنوتیزم کننده در کنار بازیگری بازی می کند که هر شب اجرا متفاوت است و هیچ پیش زمینه ای از متن ندارد و تازه سر صحنه برای اولین بار فیلمنامه را می خواند.آدم های مختلفی ، از مهدی پاکدل و پیمان معادی تا امین تارخ و داریوش مودبیان و حامد بهداد نقش بازیگر مهمان را بازی کرده اند. شبی که من دیدم ، شب علی سلیمانی بود.

هرچند که به نظر می رسید در برخی لحظات واقعا (بعضی لحظات هم تعمدا) ناهماهنگی هایی پیش می آمد ، اما در مجموع کار به خوبی پیش رفت.

هرچند که داستان اثر تا اندازه ای تکراری بود و خیلی از عنصر تعلیق خبری نبود ، اما به نظر من که با اثری مدرن و جذاب از نظر فرمی طرف بودیم.

به نوعی این تاتر داشت خود قواعد و جهان تاتر را به بازی می گرفت.  علی سلیمانی نقش های مختلفی بازی می کرد و به جای درخت بلوط ، یک لیوان یک بار مصرف!‌ می گذاشت.

تاتر به نوعی بازی در بازی بود. یعنی نمایش یک نمایش دیگر(نمایش هیپنوتیزم)

هرچند تعاملی که تاتر درخت بلوط با تماشاگران ایجاد کرده بود ، دم دستی بود ، ولی باز هم به نسبت سایر آثار ، جالب توجه بود.

نکته ی جالب توجه دیگر این بود که تقریبا از هیچ دکوری در طول اثر استفاده نمی شد. ولی ما طبق روایت به مکان های مختلفی سفر می کردیم.

اتفاقات متعددی بر سر پرسوناژ ها می افتد . ولی ما فقط اکت آن را می بینیم. این اکت از صدای ریخته شدن باران و سرد بودن هوا می تواند باشد (ما اکت لرزیدن رو می بینیم) تا هر چیز دیگری.

از موسیقی خاص هم به عنوان موتیفی برای شرطی سازی استفاده میشود ،‌به گونه ای که می دانیم هر موقع چنین صدایی آمد ، ممکن است چه اتفاقی بیوفتد.

در مجموع درخت بلوط ، حداقل ارزش یک بار دیدن را دارد.

درخت بلوط ، نمایشی خلاقانه از وحید رهبانی است که به عنوان یک اثر تجربه گرایانه از نمایشنامه ی تیم کراوچ ، بسیار جالب توجه است.

رضا مولایی در نقش شخص هیپنوتیزم کننده در کنار بازیگری بازی می کند که هر شب اجرا متفاوت است و هیچ پیش زمینه ای از متن ندارد و تازه سر صحنه برای اولین بار فیلمنامه را می خواند.آدم های مختلفی ، از مهدی پاکدل و پیمان معادی تا امین تارخ و داریوش مودبیان و حامد بهداد نقش بازیگر مهمان را بازی کرده اند. شبی که من دیدم ، شب علی سلیمانی بود.

هرچند که به نظر می رسید در برخی لحظات واقعا (بعضی لحظات هم تعمدا) ناهماهنگی هایی پیش می آمد ، اما در مجموع کار به خوبی پیش رفت.

هرچند که داستان اثر تا اندازه ای تکراری بود و خیلی از عنصر تعلیق خبری نبود ، اما به نظر من که با اثری مدرن و جذاب از نظر فرمی طرف بودیم.

به نوعی این تاتر داشت خود قواعد و جهان تاتر را به بازی می گرفت.  علی سلیمانی نقش های مختلفی بازی می کرد و به جای درخت بلوط ، یک لیوان یک بار مصرف!‌ می گذاشت.

تاتر به نوعی بازی در بازی بود. یعنی نمایش یک نمایش دیگر(نمایش هیپنوتیزم)

هرچند تعاملی که تاتر درخت بلوط با تماشاگران ایجاد کرده بود ، دم دستی بود ، ولی باز هم به نسبت سایر آثار ، جالب توجه بود.

نکته ی جالب توجه دیگر این بود که تقریبا از هیچ دکوری در طول اثر استفاده نمی شد. ولی ما طبق روایت به مکان های مختلفی سفر می کردیم.

اتفاقات متعددی بر سر پرسوناژ ها می افتد . ولی ما فقط اکت آن را می بینیم. این اکت از صدای ریخته شدن باران و سرد بودن هوا می تواند باشد (ما اکت لرزیدن رو می بینیم) تا هر چیز دیگری.

از موسیقی خاص هم به عنوان موتیفی برای شرطی سازی استفاده میشود ،‌به گونه ای که می دانیم هر موقع چنین صدایی آمد ، ممکن است چه اتفاقی بیوفتد.

در مجموع درخت بلوط ، حداقل ارزش یک بار دیدن را دارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

اتاق ورونیکا

تعلیق و معما

(این متن داستان رو لو نخواهد داد)

پیش از این و در این پست درباره ی چند تاتر نوشتم و امروز قصد دارم درباره ی  یکی از جذاب ترین تاترهایی که دیدم صحبت کنم.

اتاق ورونیکا

بدون شک عنصر تعلیق یکی از کاربردی ترین عناصر درام است و چقدر این متن به خوبی ما را لحظه به لحظه با معماهای جدیدی رو به رو می کند.

این تاتر که چند سال پیش به کارگردانی رضا ثروتی در عمارت مسعودیه به روی صحنه رفت ، نوشته ی ایرا لوین است وبدون شک یکی از بهترین نمونه های چرخش داستانی و ساخت معما در آثار نمایشی است.

داستان با ورود یک زوج جوان به اتاق ورونیکا و تعریف کردن داستان ورونیکا از زبان آقا و خانوم خدمتکار خانه آغاز می شود. آن ها یک به یک پرده های سفید کشیده شده روی اجسام اتاق را برمی دارند و برای ما داستان این خانه و ساکنان آن را تعریف می کنند.

چرخش های متعدد داستانی حیرت انگیز است و بازیگران با وجود جابه جا شدن نقش هایشان و گریم نسبتا زیاد ، متن را به خوبی منتقل می کنند.

بگذارید حرفم را اصلاح کنم.

بازی بازیگران خیره کننده است و نشان دهنده ی توانایی فوق العاده ی رضا ثروتی در بازی گرفتن از بازیگران است. اما ستاره اسکندری و بهناز جعفری شاهکار بازی می کنند. 

شاید باید باز هم حرفم را اصلاح کنم ، بهناز جعفری فرا انسانی بازی می کند. بهناز جعفری یکی از بهترین بازی هایی که در تمام زندگی ام دیده ام را انجام می دهد و کاملا به یاد ماندنی است.

من شاید با توجه به سلیقه ام تاکید و جهت دهی به احساسات و ادراک مخاطب با موسیقی را نپسندم ، ولی موسیقی و صداهای اطراف کاملا فکر شده انتخاب شده اند  و این عالی است.

مانند موسیقی ، شاید من این حد از جهت دهی و هدایت مخاطب با استفاده از نور را نپسندم (حالا نور رو یهو قرمز نمی کردن باعث نمی شد ما نفهمیم اتفاق ترسناکی در حال افتادن نیست) ولی همین حساب شده بودنش جای تقدیر دارد.

اتاق  ورونیکا ، یک تاتر کاملا استادارد جهانی در ژانر معمایی و وحشت است. با کارگردانی ای درخشان و بازی هایی حیرت آور.

 اثری که اگر با آثار کمی ترسناک مشکلی نداشته باشید ، بعید است از دیدن آن پشیمان شوید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

یادداشتی بر سه تاتر

در این وبلاگ کمتر پیش اومده (جز این و این یادداشت) که مطلبی درباره ی تاتر بنویسم. اما این چند هفته خانه نشینی فرصتی رو فراهم کرد تا تعدادی فیلم تاتر ببینم و درباره شون بنویسم.

تعمدا هم سعی می کنم فقط از تاترهایی که دوست دارم بنویسم.

این شما و این هم ۳ تا از بهترین تاترهایی که این چند روزه دیدم:

مخاطب خاص

به جرات می تونم بگم ، خلاقانه ترین تاتر محیطی که در زندگیم دیدم. به بهترین شکل ممکن از امکانات لوکیشن (کافه ی تاتر شهر) استفاده کرده بود تا روایتی خلاقانه از حمید سمندریان رییس رستوران ،‌ارایه دهد.

شرایط تاتر ایران بعد از انقلاب و با آغاز جنگ پرفراز و نشیب دنبال می شد ، سوسن تسلیمی از اداره ی تاتر بازخرید میشه و با توجه به اینکه اجازه برای ادامه ی فعالیت هاش داده نمیشه ، راه پناهنده شدن رو انتخاب می کنه.

حمید سمندریان و شاگردان و همکارانش هم از این جریانات بی بهره نبودن. حمید سمندریان در اوایل دهه ی شصت ، مجبور میشه رستورانی در خیابان کاخ (فلسطین امروزی) راه اندازی کنه. رستورانی که پاتوق بسیاری از تاتری های اون دوران بود. رستورانی که البته به دلیل اینکه کادرش اصلا اینکاره نبودن!‌ خیلی زود با ضرر جمع شد.

مخاطب خاص روایتی خلاقانه از این رستورانه. روایتی که با استناد به معدود یادداشت ها درباره ی اون دوران اجرا می شه و مملو از خلاقیت های فرمی و  بصریه .

از این که بازیگرا جای چند نفر بازی میکنن تا تعاملی که با تماشاگران برقرار می کنن و استفاده ی هوشمندانه از صدا (موتیف صدای ظرف)

این تاتر ، یکی از خلاقانه ترین روایات درباره ی حمید سمندریان ، یکی از مهم ترین ستون های تاتر ایران است.

باید آفرین گفت به رضا مولایی که بینظیر بازی می کنه و دست مریزاد گفت به علی شمس که در اوج هوشمندی متن رو نوشته و کارگردانی کرده.

این جا کجاست

هرچند که نغمه ثمینی اگر هم بین مردم شناخته بشه ، احتمالا بیشتر به عنوان نویسنده ی سریال شهرزاد خواهد بود. انا تاتری ها خوب می دونن که پیشتر بین خانوم های نویسنده به عنوان یک نمایشنامه نویس طراز اول مطرح بوده.

این جا کجاست با بازی بی نظیر ریما رامین فر، داستان دختری حدودا ۴۰ و پرحرف ساله است که منتظر آمدن چمدان های خود در سالن ترانزیت فرودگاه کانادا است. داستان عملا تک پرسوناژ است . رامین فر در طول نمایش چنان فضا را برای ما ایجاد می کند که ما بخوبی می توانیم افراد کناری او در سالن ترانزیت را تصور کنیم.

و چقدر کارگردانی شیوا مسعودی بی نقص است. استفاده ی او از تسمه ی وسایل در سالن فرودگاه ، تصویر نمایشگر بزرگ سالن و ترکیب همه ی این ها با نور و صدا و اجسامی که روی نواز نقاله می آیند ، کاملا دقیق است.

اما متن نمایشنامه که آرام آرام حقایقی از پرسوناژ رامین فر برای ما افشا می کند و علی الخصوص ، پایان ماجرا ، ضربه ی پرقدرتی است که به واسطه ی متن فوق العاده ی کار زده می شود.

این جا کجاست ، هرچند نمایشی مملو از ظرافت های زنانه است ، اما دیدنش را به هر مرد و زنی توصیه می کنم.

سه گانه ی اورنگ

شاید تا دیروز مثل من ،‌شما هم فکر می کردید محمد حاتمی صرفا بازیگر سریال هایی در سطح دلنوازان است ، ولی نکته ی جالب توجه این است که او کارگردان این اثر است و اتفاقا به شکل قابل قبولی از پس این کار هم برآمده.

سه گانه ی اورنگ ، از سه پرده تشکیل شده که به ترتیب پرده ی اول را از دومی و دومی را از سومی بیشتر دوست داشتم.

پرده ی اولی با اجرای گلاب آدینه ، اجرای بسیار خوبی است. مدام مخاطب را درگیر می کند. به وقتش به مخاطب باج هم می دهد (با حرف های مدل لاله زاری و گاها فراتر از ادب) و با استفاده از تعلیقی که در اول داستان به واسطه ی نفرین کردن ذبی سیاه در ذهن مخاطب می گذارد ، مخاطب را به داستان جذب می کند.

این اثر هم یکی از آثار خوبی است که در این چند روز دیدم.

(چون سایر قسمت هاش رو خیلی دوست نداشتم ، راجع بهشون ننوشتم)

به طور کلی می توان شاخصه های این چند تاتر خوبی که اخیرا دیدم را در موارد زیر خلاصه کرد:

مینیمال بودن این آثار (به دقت نشانه گذاری می کردن نمایشنامه ها)

مینیمال بودن دکور ، پرسوناژ ها و حتی اکت ها

 به بازی گرفتن مخاطب

عوض شدن پرسوناژ ها به جای هم

کم بودن تعداد پرده ها

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

سایه بازی

سایه بازی ، یکی از قدیمی ترین گونه های تئاتره که به دلیل ساده بودن ظاهری اش، بسیار مورد توجهه و من هم ، این چند روز کمی وقت گذاشتم تا درباره ی این تئاتر بیشتر یاد بگیرم و احتمالا در جایی از این تکنیک استفاده کنم.

علاوه بر بسیاری سایت ها که آموزش چگونگی سایه بازی رو گذاشته بودن ، گروه VERBA  در لول فووووق العاده بالایی ( من جای دیگری رو از این لول بالاتر ندیدم) سایه بازی رو اجرا می کردن که ازتون دعوت می کنم ،یکی از کارهای این گروه رو در آدرس یوتیوب تماشا کنید.

در سلسله نکات زیر ، به تعدادی از ویژگی های این تکنیک تئاتری اشاره خواهم کرد که برای خودم جالبتر از بقیه به نظر می رسید.

1)    تغییر نور ها (رنگ و خاموش روشن شدن نور)

با توجه به رنگ نور، در بسیاری از صحنه ها حس و حال و فضای داستان ساخته می شود. با توجه به ریتم خاموش شدن نور ، خیلی از مواقع ریتم برای صحنه ها ساخته می شود.

نکته ی حائز اهمیت دیگر این مساله است که با توجه به نوری که پروژکتور به پرده می تاباند ، دکور داستان ایجاد می شود. در بسیاری از موارد ، این دکور آسمان است و با توجه به داستان و فضای آن ، رنگ آن تغییر می کند.

 

2)    تغییر اندازه ها

با توجه به دور یا نزدیک بودن آدم ها به منبع نوری ، اندازه ی آن ها بزرگ و کوچک می شود ، به این معنا که  با توجه به فاصله ی مناسب از منبع نور و پرده ، می توان انسان هایی غول آسا روی پرده ساخت.

 

3)    تار بودن یا فوکوس بودن

این مساله که البته خیلی نسبت به علل آن مطمئن نیستم ، تصور می کنم رابطه ای با فاصله از چشمه نور و پرده دارد که البته به عنوان یک افکت ، تاری  می تواند مورد استفاده قرار گیرد.

 

4)    لرزش قاب یا پرده

این تکنیک را که تنها در یکی از ویدیوها دیدم ، به هنگام زلزله نمی دانم دوربین می لرزید ، یا نور پروژکتوری که به پرده از جلو می خورد ، اما حس زمین لرزه به بهترین نحو به مخاطب انتقال می شد.

 

5)    نماهای لانگ شات

در نمای فیلم هایی که از این گونه تئاترها فیلمبرداری می شوند ، عموما همه چیز حرکت می کنند و دکور تغیر می کند ، اما اندازه نماها ثابت و همیشه لانگ شات است.

اما این سوال باقی است که اگر از نماهای متنوع به صورت دکوپاژ شده استفاده شود ، چه اتفاقی رخ می دهد؟

 

6)  از نمای بسته استفاده نمی شود ! مگر به شکل محدود.

در هیچکدوم از این فیلمهایی که این چند روزه دیدم ، حداقل من که نمای بسته ای ندیدم. اما تصور می کنم اگر نمای بسته ای ، مثلا کلوز آپ داده می شد، برای مدت طولانی و در تعداد زیاد قطعا اشتباه بود. چرا که اینجا هیچ ویژگی از صورت مشخص نیست و هیچ حس همذات پنداری ای نمی تونه ایجاد بشه و صرفا مخاطب تعدادی خط می بینه که دور صورت رو مشخص کردن ، هرچند که هنوز هم بنظرم برای تمرکز چند لحظه ای روی یک شخصیت و صحنه ، نمای بسته ، می تونه مفید و خوب باشه

در نهایت می توان گفت ، سایه بازی روشی مناسب برای ارایه ی اطلاعات به شکل مینیمال و با هزینه ای اندک به مخاطب است که در صورت مطالعه و تسلط کافی بر آن ، احتمالا نتایجی فراتر از انتظار دربر خواهد داشت.


پ.ن: راستش فعلا این تعداد نکته رو تونستم از ویدیوها بفهمم که براتون نوشتم ، بازم اگه چیزی فهمیدم ، دوست دارم باهاتون به اشتراک بزارمش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

بهشت اینجاست! تماشاخانه ی سنگلج!

بهشت

برخلاف عادت معهود که خیلی وقت ها چند روز از اتفاق می گذشت و بعد شروع به نوشتم می کردم ، امشب ترجیح دادم هرجه سریعتر از عصر دوشنبه،26 تیر برایتان بنویسم. عصری که قرار بود با معرفی من  به خانوم فرزانه کابلی ، طرح رقص و بازیگر صورت گیرد،اما در نهایت به نحوه ی دیگری رقم خورد و من در شرایطی که بلیط تهیه نکرده بود،در یکی از بهترین صندلی ها به تماشای تاتری نشستم که از چند هفته ی قبل باید بلیط آن را به بهای گزافی خریداری می کردم !

تازه تمام این مسایل در شرایطی است که من به واسطه ی اینکه از ساعت ها قبل از شروع نمایش در سالن حاضر بودم، شاهد بخش زیادی از رویداد های پشت صحنه ی نمایش هم بودم که به خودی خود برای من درس بود و کلی آموختم.

 

حیف که الان خیلی زمان ندارم تا شرح دهم

چقد نشستن و خجالت کشیدن و سر در گوشی فروکردن در زمان تمرین دیگران در سالن تاتر غلط و بد بود و ایکاش کمی پر رو بازی در می آوردم و خودی نشان می دادم.

حیف که زمان ندارم

وگرنه از اشعار پایانی نمایش برایتان می کفتم

حیف که زمان ندارم

وگرنه از شب های تهران و میدان حسن آباد و تماشاخانه ی سنگلج بیشتر برایتان می گفتم.

 

پ.ن1 : متن رو دارم با یکی دو روز تاخیر منتشر می کنم.

پ.ن 2: بنگاه تئاترال،تئاتر طنز و در لحظاتی مسحور کننده بود که توش کارهایی عجیب و غریبی که نیازمندجرات زیاده کم نبود! از لحظه ی ورود تماشاگران و استقبال گرم بنگاه تئاترالی ها گرفته تا ... کار هادی مرزبان به عنوان کارگردان قابل ستایش بود. میرطاهر مظلومی میون بازیگران عالی بود و از ادب و متانت ایرج راد در پشت صحنه خیلی یاد گرفتم. در کل اگه میخواید بخندید، برید تئاتر بنگاه تئاترال رو که نوشته ی علی نصیریان هست رو در تماشاخانه ی سنگلج تماشا کنید!

بنگاه تئاترال

پ.ن3: بهشت واقعی جاییه که سالیان سال سمندریان و سایر بزرگان تئاتر ایران اونجا اجرا می رفتن! بهشت اون جاییه که بهرام بیضایی اون جا کار بالای صحنه می برده! بهشت اینجاست! تماشاخانه ی سنگلج! با تاریخ غریبش! با یک دنیا خاطره برای تئاتری ها!

طالب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی