در این وبلاگ کمتر پیش اومده (جز این و این یادداشت) که مطلبی درباره ی تاتر بنویسم. اما این چند هفته خانه نشینی فرصتی رو فراهم کرد تا تعدادی فیلم تاتر ببینم و درباره شون بنویسم.

تعمدا هم سعی می کنم فقط از تاترهایی که دوست دارم بنویسم.

این شما و این هم ۳ تا از بهترین تاترهایی که این چند روزه دیدم:

مخاطب خاص

به جرات می تونم بگم ، خلاقانه ترین تاتر محیطی که در زندگیم دیدم. به بهترین شکل ممکن از امکانات لوکیشن (کافه ی تاتر شهر) استفاده کرده بود تا روایتی خلاقانه از حمید سمندریان رییس رستوران ،‌ارایه دهد.

شرایط تاتر ایران بعد از انقلاب و با آغاز جنگ پرفراز و نشیب دنبال می شد ، سوسن تسلیمی از اداره ی تاتر بازخرید میشه و با توجه به اینکه اجازه برای ادامه ی فعالیت هاش داده نمیشه ، راه پناهنده شدن رو انتخاب می کنه.

حمید سمندریان و شاگردان و همکارانش هم از این جریانات بی بهره نبودن. حمید سمندریان در اوایل دهه ی شصت ، مجبور میشه رستورانی در خیابان کاخ (فلسطین امروزی) راه اندازی کنه. رستورانی که پاتوق بسیاری از تاتری های اون دوران بود. رستورانی که البته به دلیل اینکه کادرش اصلا اینکاره نبودن!‌ خیلی زود با ضرر جمع شد.

مخاطب خاص روایتی خلاقانه از این رستورانه. روایتی که با استناد به معدود یادداشت ها درباره ی اون دوران اجرا می شه و مملو از خلاقیت های فرمی و  بصریه .

از این که بازیگرا جای چند نفر بازی میکنن تا تعاملی که با تماشاگران برقرار می کنن و استفاده ی هوشمندانه از صدا (موتیف صدای ظرف)

این تاتر ، یکی از خلاقانه ترین روایات درباره ی حمید سمندریان ، یکی از مهم ترین ستون های تاتر ایران است.

باید آفرین گفت به رضا مولایی که بینظیر بازی می کنه و دست مریزاد گفت به علی شمس که در اوج هوشمندی متن رو نوشته و کارگردانی کرده.

این جا کجاست

هرچند که نغمه ثمینی اگر هم بین مردم شناخته بشه ، احتمالا بیشتر به عنوان نویسنده ی سریال شهرزاد خواهد بود. انا تاتری ها خوب می دونن که پیشتر بین خانوم های نویسنده به عنوان یک نمایشنامه نویس طراز اول مطرح بوده.

این جا کجاست با بازی بی نظیر ریما رامین فر، داستان دختری حدودا ۴۰ و پرحرف ساله است که منتظر آمدن چمدان های خود در سالن ترانزیت فرودگاه کانادا است. داستان عملا تک پرسوناژ است . رامین فر در طول نمایش چنان فضا را برای ما ایجاد می کند که ما بخوبی می توانیم افراد کناری او در سالن ترانزیت را تصور کنیم.

و چقدر کارگردانی شیوا مسعودی بی نقص است. استفاده ی او از تسمه ی وسایل در سالن فرودگاه ، تصویر نمایشگر بزرگ سالن و ترکیب همه ی این ها با نور و صدا و اجسامی که روی نواز نقاله می آیند ، کاملا دقیق است.

اما متن نمایشنامه که آرام آرام حقایقی از پرسوناژ رامین فر برای ما افشا می کند و علی الخصوص ، پایان ماجرا ، ضربه ی پرقدرتی است که به واسطه ی متن فوق العاده ی کار زده می شود.

این جا کجاست ، هرچند نمایشی مملو از ظرافت های زنانه است ، اما دیدنش را به هر مرد و زنی توصیه می کنم.

سه گانه ی اورنگ

شاید تا دیروز مثل من ،‌شما هم فکر می کردید محمد حاتمی صرفا بازیگر سریال هایی در سطح دلنوازان است ، ولی نکته ی جالب توجه این است که او کارگردان این اثر است و اتفاقا به شکل قابل قبولی از پس این کار هم برآمده.

سه گانه ی اورنگ ، از سه پرده تشکیل شده که به ترتیب پرده ی اول را از دومی و دومی را از سومی بیشتر دوست داشتم.

پرده ی اولی با اجرای گلاب آدینه ، اجرای بسیار خوبی است. مدام مخاطب را درگیر می کند. به وقتش به مخاطب باج هم می دهد (با حرف های مدل لاله زاری و گاها فراتر از ادب) و با استفاده از تعلیقی که در اول داستان به واسطه ی نفرین کردن ذبی سیاه در ذهن مخاطب می گذارد ، مخاطب را به داستان جذب می کند.

این اثر هم یکی از آثار خوبی است که در این چند روز دیدم.

(چون سایر قسمت هاش رو خیلی دوست نداشتم ، راجع بهشون ننوشتم)

به طور کلی می توان شاخصه های این چند تاتر خوبی که اخیرا دیدم را در موارد زیر خلاصه کرد:

مینیمال بودن این آثار (به دقت نشانه گذاری می کردن نمایشنامه ها)

مینیمال بودن دکور ، پرسوناژ ها و حتی اکت ها

 به بازی گرفتن مخاطب

عوض شدن پرسوناژ ها به جای هم

کم بودن تعداد پرده ها