پیش نوشت: عملا خواندن این یادداشت بدون خواندن متن لینک ها معنای خاصی ندارد.

 من علی رغم اینکه دوست داشتم یه آدم خیلی با فهم و شعور و نخبه باشم و وقتم رو به کارای جدی و حرفای روشن فکرانه بگذرونم، ولی تا به امروز حداقل به این هدف نرسیدم.

راستش من دروغ ها رو خیلی دوست دارم. خیلی بیشتر از حقایق عمدتا تلخ زندگی. یکی از لذت بخش ترین تفریحات من هم، با جون و دل شنیدن روایت های غیر واقعی یا به اصطلاح دروغ هاییه که بسیار هم بازنشر میشه و افراد زیادی اون ها رو قبول دارن و تکرار می کنن.

این قضیه می تونه از ماجرای شعر سعدی (بنی آدم اعضای یکدیگرند) بر سردر سازمان ملل شروع بشه! و به جاهای جالب تری هم برسه (حالا جالب تر دو راهی اخلاقی زمانیه که به عنوان مجری مراسمی دارید با یه آدم شناخته شده و مسن صحبت می کنید و اون این ماجرای دروغی رو به عنوان یه شاهد! از میزان نفوذ و تاثیر گذاری فرهنگ ایرانی مطرح میکنه. یک مجری باید در این شرایط چیکار کنه واقعا؟) .

البته، این قضیه به نظر می رسه خیلی ساختار یافته تر از این حرفاست. استاد! حسام الدین آشنا به عنوان مشاور رسانه ای وقت حسن روحانی بعد از دیدار حسن روحانی با دیوید کامرون، نخست وزیر وقت انگلیس در حاشیه ی اجلاس سالانه ی سازمان ملل و انتقادات افرادی به این دیدار، در صفحه ی شخصی شون این عکس رو منتشر کردن:

و زیرش نوشتن:

«تقدیم به کسی که در نیویورک گل کاشت و در تهران برخی از بوی دستانش دلواپس شدند».

جالب اینکه این عضو هیات علمی دانشگاه و رییس مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری و عضو شورای نظارت بر صدا و سیما و ... حتی حاضر نیست گوگل کنه و ببینه شاعر این اثر، یک ایرانی است. به تعبیر سینا بهمنش عزیز، تنها جایی که چگوارا در اون شاعره میهن عزیزمونه.

البته، منصوب کردن نوشته هایی به افرادی که اصن روحشون هم از این قضیه باخبر نبوده، در کشورمون اصلا کم سابقه نیست.

نمونه ی آن، نامه ی مرحوم چارلی چاپلین بیچاره (که ازتون دعوت می کنم حتما بخونیدش) به دخترش جرالدین است که بعید است حتی اگر چاپلین از قبر هم بیرون بیاد و قسم جلاله بخورد که این نامه از او نیست، ایرانی ها از بازنشر این نامه که انگار، با روح و روان مخاطب ایرانی بازی می کند، منصرف شوند.

بعضی وقت ها مساله از این هم بغرنج تر می شود و روز به روز بر حرفی که اصلا هرگز از سوی شخصی زده نشده، افزوده می شود (انگار که یه تعدادی یادشون میاد، عه، ایکاش اینا رو هم میگفت. بزار آپدیت جدید بدیم به حرفاش اینا رو هم اضافه کنیم).

نمونه ی بارز این مساله را میتوان در سخنان فوکویاما در کنفرانس اورشلیم پیدا کرد. کنفرانسی که بعدها با دقت بیشتر پژوهشگران مشخص شد حرف های بیشتری هم درباره ی ایران در آن زده شده است.

نکته ی جالب در جمله بندی متن این سخنرانی است. تصور می کنم کسی که کمی در زمینه ی نگارش تجربه داشته باشد (در این حد که انشاهای مدرسه اش رو مامانش ننوشته باشه!) می تواند متوجه شود که این متن نمی تواند ترجمه باشد و قاعدتا در خود مدیوم زبان فارسی نوشته شده است.

همان طور که در ابتدای یادداشت نوشتم، من آدم مهمی نیستم. سواد زیادی ندارم و افرادی هم وجود ندارند که حرف های من برایشان اهمیتی داشته باشد. وگرنه، شاید می گفتم که هر دروغی همه گیر نمی شود. هر روایتی علاوه بر داشتن شانس، باید پارامترهای دیگری نیز داشته باشد که همه گیر شود. بنظر می رسد که این روایت های غیرواقعی شاید هرگز حقیقت نداشته باشند، ولی حتما اطلاعات جالبی راجع به آرمان ها، ارزش ها و رویاهای جوامع در اختیار ما قرار می دهند.

پی نوشت 1: جا داره تاکید کنم، این مطلب قصد نتیجه گیری به نفع یا به ضرر جریان سیاسی خاصی ندارد. دروغ بودن بسیاری از مطالب گفته شده توسط جریانات اپوزیسیون خارج از کشور انقدر واضح است که ارزش اشاره کردن هم ندارد.

پی نوشت 2: شما هم اگر دروغ جالب و همه گیری شنیدید، خوشحال میشم با من به اشتراک بذارید.