از من بپرسید!

حقیقت اینه که دنیا پر از سوالای بی جوابه و من دربه در دنبال پیدا کردن جواب این سوالام، این وبلاگ رو درست کردم تا با هم دنبال جوابای سوالای بی جواب بگردیم

۴۹ مطلب با موضوع «ایران» ثبت شده است

محمد علی کلی

محمد علی کلی برای ایرانی ها ، قهرمان بوکس سنگین وزن جهان نبود.

محمد علی برای مردم ایران ، مهمترین شخصیت ورزشی قرن هم نبود.

محمد علی نماد انسانی بود که علی رقم تمام سختی ها ، به مبارزه علیه نژاد پرستی پرداخت و در میدان عمل پیروز شد.

محمد علی برای ایرانی های دهه 50 ، نماد مسلمانی  بود که بر علیه نظام امپریالیستی اون دوران عمل می کنه و با کمک خداوند ، پیروز میشه.

محمد علی برای ایرانی های دهه ی 50 ، بسیار متفاوت از همه جای دنیاست.

اگر از من بپرسید! محمد علی حتی در به وجود آمدن انقلاب سال 57 ایران هم نقش داشته!

 

لینک مستند زمانی که سلطان بودم (درباره ی زندگی نامه ی محمد علی کلی)

 

پ.ن: به زودی از قهرمان هایی که در ذهن ایرانی های اون دوران بودن ، بیشتر براتون خواهم نوشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

قیمت دلار

خب با توجه به وضعیت چند وقت اخیر دلار که تمامی اقتصاددانان بزرگ دنیا ، از راننده تاکسی و قصاب  محل گرفته تا چشم پزشک و مهندس برق مپنا درباره ی علل و راهکارهای کنترل قیمت ارز اظهار نظر می کنند ، نمیشه انتظار داشت که آقای علم الهدی و دادستان عزیز و دوست داشتنی کشور در این خصوص اظهار نظر نکنند!

علی الخصوص بعد از دیدن اون دوست کارشناس در تلویزیون و بحث سنگین ایشون در خصوص ملکه ی بیتی؟!!!

منم مناسب دیدم که در این شرایط ، شمارو دعوت کنم به یکی از برنامه هایی که سه سال قبل برای برنامه ی کاوشگر رادیو جوان ساختم ، گوش کنید . 

دلار - بیت کوین


پانوشت 1: کما اینکه به شدت معتقدم کسی که بخواد واقعا از وضعیت اقتصادی ایران با خبر بشه ، انقدر منبع در اختیارش هست که هیچ مشکلی برای پیدا کردن علل واقعی مشکلات امروز و بحران؟! های فردا نخواهد داشت ، ولی خب باز هم می خوام همه رو دعوت کنم که نوشته های آدم هایی مثل محسن رنانی  رو بخونن . سال هاست که یه سری آدم دارن از بحران حرف می زنن ، ولی نه حاکمیت و نه حتی مردم علاقه ای به شنیدن ندارند و عوض اینکه به علاج انسانی که بیماری مهلکی دچار شده بپردازند ، به فکر قطعا آبریزش از بینی این بیمار هستند.
دریغ از اینکه این آبریزش ، تنها علامتی از بیماری در حال احتضار است! احتضاری که با وضعیت حاضر به زودی همگی شاهدش خواهیم بود.
پانوشت 2: در خصوص وضعیت اقتصادی آینده ی کشور ، به شدت ازتون دعوت می کنم به این مقاله در سایت تجارت فردا مراجعه کنید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

بانوی گل سرخ

در این بحبهه ی شعار های ظاهرا زیبای حمایت از تولید داخلی ، بد نیست یادی بکنیم از بانو ، شهین دخت سرلتی و همسرشون ، همایون صنعتی زاده ( بعله ، ایشون همونن که نویسنده هم هستن) .

سرکار خانوم شهین دخت سرلتی ، سال 56 به منطقه ی لاله زار کرمان میرن و در منطقه ای که همه به کشت خشخاش و تولید تریاک مشغول بودن ، با تلاش بسیار و جنگیدن با هزار و یک مشکلی که همیشه در این سرزمین وجود داشته ، موفق میشن کشت گل سرخ و تولید گلاب از گل سرخ رو در اون منطقه راه اندازی کنن و هرچند که چند سالی هست که خانوم سرلتی و آقای صنعتی زاد به ظاهر دیگه در این دنیا حضور ندارن ، اما کارخانه ی گلاب زهرا هنوز به عنوان یکی از برترین کارخانه های کشور در حوزه ی گلاب گیری فعاله و از زمانی که این دو عزیز با تلاش خودشون کشت گل سرخ جایگزین خشخاش در اون منطقه کردن ، دیگه هرگز خشخاش در اون مناطق کشت نشد.

خانوم  شهین دخت سرلتی و همسرشون ، همایون صنعتی زاده نمونه ی یک زوج کارآفرین واقعی و دوست داشتنی هستند.


در دهه هشتاد ، مستندی به نام بانوی گل سرخ ساخته شد که هرچند نسخه ی باکیفیتی از فیلم موجود نیست ، ولی دیدن این فیلم هم خالی از لطف نیست.

http://www.mediafire.com/download/03w0pwbt75otgen/Lady_Of_The_Roses_.flv

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید مولایی

اسطوره ها

" اسطوره ها از یک نظام مفهومی نمی آیند ، آن ها از یک نظام زندگی می آیند. آن ها از مرکز ی عمیقتر بیرون می آیند. نباید اسطوره شناسی را با ایدئولوژی خلط کنیم . اسطوره ها از جایی می آیند که قلب در آن است. تجربه در آن است. حتی با وجود اینکه ذهن ممکن است در شگفت باشد از اینکه چرا مردم به این چیزها باور دارند.اسطوره ها به یک امر واقع اشاره نمی کند ، اسطوره به فراسوی واقعیتها و به چیزی اشاره می کند که امر واقع را می سازد."
جوزف کمبل
زندگی باز ، گفت و گو با مایکل تامز


پانوشت: دروغ چرا ، ترجیح دادم عوض هزار و یک مطلبی که دوست داشتم درباره ی شرایط امروز جامعه ی ایران بنویسم ، خودم رو مشغول چیزای دیگه ای نشون بدم! چرا که صحبت کردن از هزار و یک مطلبی که همه ی آدم ها هر روز با اون سروکار دارن سخته! خیلی سخت! شایدم فکر کردم از فهم اسطوره های یک جامعه ، بشه به ریشه ی بسیاری از مشکلات اون جامعه پی برد!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

ایران در قاب سینمای ایران

چند روز قبل از عید بود که مرکز بررسی های استراتژیک نهاد ریاست جمهوری ( چند روز قبل ، پستی منتشر کردم از دکتر محمد فاضلی ، ایشون معاون پژوهشی مرکز بررسی های استراتژیک نهاد ریاست جمهوری هستن) تحقیقی رو منتشر کرد که در اون به بررسی بازنمایی جامعه ی ایران در فیلم های جشنواره ی فجر در دوره ی اخیر پرداخته بود.

تحقیق مرکز بررسی های استراتژیک نهاد ریاست  جمهوری

 

هرچند که با بسیاری از شاخص های ارزیابی شده در این تحقیق ( مثل عدم اشاره به "گذشته افتخارآمیز ایران" در فیلم!!!) و چگونگی ارزیابی کیفی ترین صفات در این تحقیق ( آخه یکی به من بگه ، اینا مقدار "حبل متین" (هنوزم نمی دونم بعضیا این واژه ها رو دقیقا از کجاشون میارن!) رو چگونه در یک فیلم اندازه گیری کردن!) مشکل اساسی دارم و مشخصا این تحقیق ، توسط افرادی انجام شده که فقط ذره ای نادانی کمتری نسبت به سازندگان این فیلم ها و سازندگان جریانات اخیر فرهنگی کشور برخوردار بودند!  اما به هر روی خواندن این مقاله را خالی از لطف ندیدم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

افسانه ی پیل و پراید

این آخر سالی ( الان حدودا دو ساعت مونده به لحظه ی تحویل سال 96) یه فایل صوتی خیلی خوب بدستم رسید که دلم نیومد ، اون رو با بقیه به اشتراک نگذارم.

بنظرم واقعا همه ی مواردی که در این فایل مطرح شده بود ، قابل تامل و " گفت و گو" بود.

به شدت امیدوارم که در سال جدید ،بتونیم کمی بیشتر از گذشته با هم گفت و گو کنیم.

قطعا تنها راهی که می شه فاصله ی بین اندیشه ها رو کم کرد ، گفت و گو کردنه.

ژیژک معتقده " هر خشونتی ناشی از عدم شناخته."

بدون شک ، گفت و گو ، راهیه که باعث میشه خشونت به حداقلش برسه.

سال 1397 مبارک

 

 

افسانه ی پیل و پراید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

زلزله

دیشب ، یه نیمچه زلزله ای تهران رو لرزوند!

همه ترسیدن!

چه مادر اون دوستی که وسط مکالمه این دوستمون با من فریاد " زلزله ، زلزله  "سر داد و یهو تلفن کلا قطع شد!

چه اون دوستم که از صدای جیغ زن همسایه متوجه زلزله شد و ارشمیدس وار! از حمام ،مستقیم  راه حیاط رو انتخاب کرد !

چه اون خانواده ای که لحظاتی بعد  ، زنبیل بدست راهی خیابان شده بودن !

و چه اون عزیزانی که دیشب با سرعت 120 تا و به قیمت رد شدن از هم! سعی می کردن زودتر راه خروج از این شهر رو پیدا کنن و خودشون رو با فرار به مناطقی که عمرا اگه دست زلزله به اونا برسه ( نظیر یک کارخونه متروک در ورامین ، زمین کشاورزی الموت و ... ) خود را از مهلکه نجات دهند. (ناگفته نمونه بسیاری از همین جاهایی که دوستان میخواستن دیشب برن خودشون روی گسل های اصلی بودن! )

این مسایل همه و همه نشون دهنده ی یک چیزه!

ما چقد خوبیم!

بنظر من ، دیشب علی رقم تصور عامه اتفاقی که افتاد واکنش سریع مردم نسبت به زلزله نبود! اصلا! ینی راستش تنها چیزی که من ندیدم این بود!

دیشب مردم تونستن صف های پمپ بنزین چند کیلومتری درست کنن ، به کسب و کارهای شب گردی نظیر لبو و باقلا فروشی ها سروسامون بدن و حسابی آش فروشی ها رو خوشحال کنن و یک شب رو ، به معنای نزدیک تری از همیشه ، "با هم" تجربه کنن ، شاید توی ماشین که طبیعتا جای خیلی راحتی نیست ، شاید زیر چادر و شاید حتی درون خانه، اما لرزان و نگران از ترس زلزله ای که هر لحظه ممکنه این جمع فوق العاده ی خانواده یا دوستانه رو بهم بزنه  ( اونایی که دیشب تنها بودن هم نگران نباشن! ینی راستش من خودمم از جمع اونام!)

و تمام این اتفاقات دقیقا  یک شب قبل از یلدا، شبی که سنت سالیان دراز ما ایرانی هاست اتفاق افتاد و ما به این بهونه تونستیم  این با هم بودن رو جشن بگیریم و تقدیسش کنیم.

 البته ، اگر ذکر خاطر دوستان مکدر نمیشه ، دلم نمیاد یه نکته ی کوچیک رو یادآوری نکنم :

یک ملت جواب زحمت ها و تلاش های خودش رو در طی سالیان خواهد گرفت ، جوامعی که در طی سالیان دراز ، کار کردن ، زحمت کشیدن و سعی کردن کشوری بسازن که بتونن با خیالت راحت در اون زندگی کنن ، قطعا  تفاوت معنا داری با جوامعی خواهند داشت که بر مبنای مفت خوری و فروش مواد خام به ثروت دست پیدا کردن و تونستن هنوز بقا داشته باشن .

به تعبیر یکی از دوستان ، بعضی ملت ها محتوم به انقراض هستند!

 

پ.ن 1 : من خودمم از آدم های همین شهرم ،  پس مقصرم.

پ.ن 2 : یلدا مبارک

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

هنر تنبلی کردن

به نقل از وبسایت هنر انسانی:

تنبلی هنر است» این جمله را فقط وقتی خوب می‌فهمید که کتاب «ابلوموف» را دست بگیرید و تا ته بخوانید.

این اثر، یادتان می‌آورد تنبلی، کار پیش‌پا افتاده‌ای نیست، هنر است، پر از آیین‌ها و مناسک و جزئیات خاص خودش.

«مانند یک رؤیاست. گویی هیچ چیز اتفاق نیفتاده بود»؛

 در داستان ابلوموف هیچ اتفاقی نمی‌افتد و این هیچ، یعنی دقیقا هیچ!



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

مفهوم برنامه ریزی در تهران

 

پیش نوشت1:امروز دو تا کلاس داشتم و به این دلیل که متاسفانه چند ساعت قبل و بعضا چند دقیقه بعد از شروع کلاس!!! متوجه شدم که کلاس هام تشکیل میشم! عملا روزم به فنا رفت و نتونستم به کارهام برسم!

پیش نوشت2: بحثم بیشتر برای آدم هایی که برای خودشون کار می کنن مصداق داره

 

برنامه ریزی برای یک روز،قطعا مساله ی خیلی مهمی برای تقریبا اکثر(خب طبیعتا هرسیستمی استثناهایی داره) آدم هایی است که کار حرفه ای انجام می دن (منظورم از کار حرفه ای،آدم هاییه که کارشون براشون مهمه و هر روز پا نمی شن برن اداره تا یه کارت بزنن و چرت بزنن و چای بخورن و بحث سیاسی کنن و تهش هم با کلی غرولند برگردن خونه)

آدم هایی که با هزار و یک بدبختی هرشب برنامه شون رو فیکس می کنن و سعی می کنن برای خودشون یک روز مفید رو برنامه ریزی کنن،اما اون روز متوجه می شن که نههههههههه خیییییییییییییییییییییییر!

شاید شما آدم آن تایم و به موقعی باشید و زمان و کارتون براتون مهم باشه! اما بقیه احتمالا خیلی تو ایران به این چیزا اهمیت نمی دن و حالا هر موقع اومدن،اومدن دیگه!

شاید یکی دوتا جابجایی کوچیک زمانی در طول روز رو بشه پیش بینی و براش برنامه ریزی کرد

اما قطعا تمام برنامه های روز رو با یکی دو ساعت تاخیر

حداقل تا جایی که من می دونم غیرممکنه!

بعدش که بهشون میگی چرا دیر اومدید و فلان!

میگن ترافیک بود و ...

دیشب دیر خوابیدم! صب خواب موندم و ....

یکی نیست بهشون بگه

طبیعتا من هم پرواز نمی کنم تا برسم اینجا!

ترافیک وحشتناک تهران دیگه یه چیزیه که برامون عادی شده و من اگه نبینم ترافیکه یه ذره برام عجیبه!

نمیگم و حتی نمی گم کنار اومدن با ترافیک راحته

حتی بد نمی بینم اینجا،عبارتی رو از دن اریلی ( از مشهور ترین روانشناسان دنیا خصوصا در رشته ی اقتصاد رفتاری ) رو نقل کنم که میگه:

فرض کن من بدانم که هر روز ساعت هفت و سی دقیقه از خانه بیرون می‌آیم و پنج دقیقه به نُه صبح به محل کارم می‌رسم.

زمان رفت و آمد، به یک مسئله‌ی قابل پیش بینی و مورد انتظار تبدیل می‌شود و خیلی سریع به آن عادت می‌کنم.

اما مشکل اینجاست که ما هیچ‌وقت نمی‌توانیم زمان دقیق رفت و آمد را پیش‌بینی کنیم. نمی‌توانیم ترافیک را حدس بزنیم و نمی‌دانیم که زودتر از موعد مقرر به محل کار (یا منزل) می‌رسیم یا دیرتر.

این ابهام باعث می‌شود که عادت کردن برای ما دشوار شود و باعث می‌شود که هر روز، دوباره از اول، نگران باشیم که کی می‌رسیم و چقدر در راه می‌مانیم.

به عبارتی:

مسئله‌ی ترافیک، هر روز یک مسئله‌ی تازه است و هر روز نگرانی آن برایمان تکرار می‌شود.

ترافیک تهران

 

این بخش رو از سایت متمم نقل کردم.


برگردیم به بحث اصلی

همه ی این ها در این شهر وجود داره  و همه ی ما هم با اون ها درگیریم!

اما من واقعا نمی فهمم چرا بعضی آدم ها عوض اینکه با  دیدن بعد مسافت و ترافیک  به اهمیت وقت پی ببرن!

اینجوری استنباط می کنن که همه که این همه ساعت در طول روز وقتشون جاهای دیگه تلف میشه،خب یه ذره هم بخاطر من تلف بشه!

این میشه که وضع ما اینجوری میشه!

این میشه که من امروز عوض اینکه به هزار و یک کار مهم و غیر مهم ام برسم،باید بشینم خونه او The Wizard of Oz (1939 film) تماشا کنم!

جادوگر شهر از

تمام این اتفاقات باعث میشه که هیچی تواین مملکت درست پیش نره! بدون شک هم تنها مقصرش خود ما مردمیم و بیشترین آسیب رو از این وضعیت هم خودمون می بینیم.

ایکاش کمی به فکر بیافتیم! ایکاش!

برنامه ریزی

پی نوشت: اصن شرایط این شهر به حدی عجیبه که من فکر می کنم طلسم شده!

چند روز قبل من وچند دوست ایرانی ام که هر کدوم از یک طرف می اومدیم و با هم نبودیم و یک دوست هلندی قرار گذاشتیم ساعت 11 صبح پارک ملت باشیم! خود من که زودتر از همه رسیدم،حدودا یه رب به 12 اونجام بودم!

دوست های ایرانی ام هم حدودا 12 و نیم رسیدن و از همه جالب تر دوست هلندی مون بود که ساعت 13 رسید!

ینی من واقعا به خودمون افتخار می کنم که تونستیم در عرض کمتر از یک هفته ای که این دوستمون اومده ایران، ایرانی ایرانیش کنیم!!!!!!!!!!!!

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی