از من بپرسید!

حقیقت اینه که دنیا پر از سوالای بی جوابه و من دربه در دنبال پیدا کردن جواب این سوالام، این وبلاگ رو درست کردم تا با هم دنبال جوابای سوالای بی جواب بگردیم

۷۳ مطلب با موضوع «یادداشت فیلم» ثبت شده است

یک سوال بزرگ

سوال

چند وقتیه که دارم از خودم این سوال رو می پرسم که تو این سن و سال که وقت سفر رفتن من و دیدن دنیا و حضور فیزیکی من در خیلی از جاهاست

چطور میشه  از طریق این سفرها و از طریق کارهایی که بلدم و دوست دارم

کسب درآمد کرد؟! (چون خودتون بهتر می دونید که بلاخره یه جوری باید هزینه های سفر تامین شده دیگه ، خصوصا اگر بخواید به سفر رفتن به عنوان یه کار نگاه کنید!)

یعنی خودمونیش اینکه چطور میتونم از طریق فیلم سازی برای خودم درآمد ایجاد کنم؟!

کاری هم که تا حالا و بیش از یک سال و نیم هست که دارم انجام میدم و توش به توفیقاتی هم رسیدم اینه که مستند بسازم.

اما مستند های من باید تفاوت ماهوی با تموم مستند  ها داشته باشه و اون تفاوت اینجا خواهد بود که من از مکان ها ی طبیعی و تاریخی معروف فیلم نمی سازم! 

از زیباترین جاها و تاریخی ترین نقاط برای آدم ها حرف نخواهم زد!

کاری که من می کنم اینه که با استفاده از یه سری گیمفیکشن و بازی، از مردم و روابط اون ها و داستان هاشون فیلم میسازم! از آدم ها و اتفاقات خیلی عادی می گم! ولی سعی می کنم از وجهی اش براتون بگم که جذاب باشه! که تا حالا کسی داستان رو از اون زاویه ندیده باشه!

که متفاوت باشه!

اما یه متفاوته قابل لمس و واقعی!


یه متفاوته دوست داشتنی!


بزودی چنتا از نمونه کارهام رو تو همین وبلاگ رونمایی می کنم.

منتظر باشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

مفهوم برنامه ریزی در تهران

 

پیش نوشت1:امروز دو تا کلاس داشتم و به این دلیل که متاسفانه چند ساعت قبل و بعضا چند دقیقه بعد از شروع کلاس!!! متوجه شدم که کلاس هام تشکیل میشم! عملا روزم به فنا رفت و نتونستم به کارهام برسم!

پیش نوشت2: بحثم بیشتر برای آدم هایی که برای خودشون کار می کنن مصداق داره

 

برنامه ریزی برای یک روز،قطعا مساله ی خیلی مهمی برای تقریبا اکثر(خب طبیعتا هرسیستمی استثناهایی داره) آدم هایی است که کار حرفه ای انجام می دن (منظورم از کار حرفه ای،آدم هاییه که کارشون براشون مهمه و هر روز پا نمی شن برن اداره تا یه کارت بزنن و چرت بزنن و چای بخورن و بحث سیاسی کنن و تهش هم با کلی غرولند برگردن خونه)

آدم هایی که با هزار و یک بدبختی هرشب برنامه شون رو فیکس می کنن و سعی می کنن برای خودشون یک روز مفید رو برنامه ریزی کنن،اما اون روز متوجه می شن که نههههههههه خیییییییییییییییییییییییر!

شاید شما آدم آن تایم و به موقعی باشید و زمان و کارتون براتون مهم باشه! اما بقیه احتمالا خیلی تو ایران به این چیزا اهمیت نمی دن و حالا هر موقع اومدن،اومدن دیگه!

شاید یکی دوتا جابجایی کوچیک زمانی در طول روز رو بشه پیش بینی و براش برنامه ریزی کرد

اما قطعا تمام برنامه های روز رو با یکی دو ساعت تاخیر

حداقل تا جایی که من می دونم غیرممکنه!

بعدش که بهشون میگی چرا دیر اومدید و فلان!

میگن ترافیک بود و ...

دیشب دیر خوابیدم! صب خواب موندم و ....

یکی نیست بهشون بگه

طبیعتا من هم پرواز نمی کنم تا برسم اینجا!

ترافیک وحشتناک تهران دیگه یه چیزیه که برامون عادی شده و من اگه نبینم ترافیکه یه ذره برام عجیبه!

نمیگم و حتی نمی گم کنار اومدن با ترافیک راحته

حتی بد نمی بینم اینجا،عبارتی رو از دن اریلی ( از مشهور ترین روانشناسان دنیا خصوصا در رشته ی اقتصاد رفتاری ) رو نقل کنم که میگه:

فرض کن من بدانم که هر روز ساعت هفت و سی دقیقه از خانه بیرون می‌آیم و پنج دقیقه به نُه صبح به محل کارم می‌رسم.

زمان رفت و آمد، به یک مسئله‌ی قابل پیش بینی و مورد انتظار تبدیل می‌شود و خیلی سریع به آن عادت می‌کنم.

اما مشکل اینجاست که ما هیچ‌وقت نمی‌توانیم زمان دقیق رفت و آمد را پیش‌بینی کنیم. نمی‌توانیم ترافیک را حدس بزنیم و نمی‌دانیم که زودتر از موعد مقرر به محل کار (یا منزل) می‌رسیم یا دیرتر.

این ابهام باعث می‌شود که عادت کردن برای ما دشوار شود و باعث می‌شود که هر روز، دوباره از اول، نگران باشیم که کی می‌رسیم و چقدر در راه می‌مانیم.

به عبارتی:

مسئله‌ی ترافیک، هر روز یک مسئله‌ی تازه است و هر روز نگرانی آن برایمان تکرار می‌شود.

ترافیک تهران

 

این بخش رو از سایت متمم نقل کردم.


برگردیم به بحث اصلی

همه ی این ها در این شهر وجود داره  و همه ی ما هم با اون ها درگیریم!

اما من واقعا نمی فهمم چرا بعضی آدم ها عوض اینکه با  دیدن بعد مسافت و ترافیک  به اهمیت وقت پی ببرن!

اینجوری استنباط می کنن که همه که این همه ساعت در طول روز وقتشون جاهای دیگه تلف میشه،خب یه ذره هم بخاطر من تلف بشه!

این میشه که وضع ما اینجوری میشه!

این میشه که من امروز عوض اینکه به هزار و یک کار مهم و غیر مهم ام برسم،باید بشینم خونه او The Wizard of Oz (1939 film) تماشا کنم!

جادوگر شهر از

تمام این اتفاقات باعث میشه که هیچی تواین مملکت درست پیش نره! بدون شک هم تنها مقصرش خود ما مردمیم و بیشترین آسیب رو از این وضعیت هم خودمون می بینیم.

ایکاش کمی به فکر بیافتیم! ایکاش!

برنامه ریزی

پی نوشت: اصن شرایط این شهر به حدی عجیبه که من فکر می کنم طلسم شده!

چند روز قبل من وچند دوست ایرانی ام که هر کدوم از یک طرف می اومدیم و با هم نبودیم و یک دوست هلندی قرار گذاشتیم ساعت 11 صبح پارک ملت باشیم! خود من که زودتر از همه رسیدم،حدودا یه رب به 12 اونجام بودم!

دوست های ایرانی ام هم حدودا 12 و نیم رسیدن و از همه جالب تر دوست هلندی مون بود که ساعت 13 رسید!

ینی من واقعا به خودمون افتخار می کنم که تونستیم در عرض کمتر از یک هفته ای که این دوستمون اومده ایران، ایرانی ایرانیش کنیم!!!!!!!!!!!!

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

دزد دوچرخه

راستش همیشه ایتالیا رو به دلایل متعددی دوست داشتم.چه فوتبالشون رو که برام همیشه خیلی جالب بوده که چطور تیمی که خیلی وقتا هیچ ستاره و بازیکن خارق العاده ای خصوصا در حمله نداره،میتونه انقد قدرتمند و پر افتخار ظاهر بشه!

و چه سینماشون که الزاما بهت ممکنه امید نده،ولی پرتت می کنه تو واقعیت های عمدتا تلخ زندگیامون!

ایتالیا از نظر اقتصادی خیلی وضعیت خوبی نداره،ینی اصن خیلی ها معتقدن که ایتالیا جهان سوم اروپاست! اما نباید یادمون بره که همین کشور به ظاهر جهان سومی اروپا ، درطی تمام تاریخ بستری برای رشد و شکوفایی چه نوابغ و جریانات فکری بوده!

ایتالیا رو دوست دارم ، چون برعکس بسیاری از مناطق مرفه تره اروپا! واقعا شبیه ما جهان سومی هاست! نه زیرساخت خیلی درست و حسابی داره! نه خیلی مردم قانون مدار و در موارد زیادی؟! درستکاری داره که همین مساله باعث میشه که در سفر به ایتالیا باید خیلی حواسمون رو جمع کنیم تا نکنن تو پاچمون!

دیشب،بلاخره فرصتی دست داد تا فیلم دزد دوچرخه ی ویتوریو دسیکا رو تماشا کنم.

این فیلم یکی از مهمترین فیلم های تاریخ سینماست و از فیلم های اولیه ی جریان ناتورالیستیه سینما محسوب میشه که در ایتالیا و با همین فیلم دزد دوچرخه آغاز شد.

سینمای ناتورالیستیه ایتالیا ، سینمایی برآمده از مردمه!

بظر من حتی خیلی واقعی تر و مردمی تر از سینمای ظاهرا متفاوت و سرشار از ژست های بی خود ! دفاع از توده ی مردم شوروی یه!

سینمایی که تماما تو لوکیشن های واقعی فیلم برداری میشده (برخلاف نظام استودیویی هالیوود که تو استودیو فیلم برداری میشده) و داستان های عادی مردم کاملا عادی رو تعریف میکنه!

(خطر لو رفتن داستان در این بخش به شدت وجود داره)

سینمایی که داستان پدری رو روایت میکنه که با هزار و یک بدبختی د.چرخه ای می خره تا بهش کار چسبوندن پوستر بر دیوار رو بدن،اما پدر روز اول و در حالیکه مشغول چسبوندن پوستر بود،دوچرخه اش رو می دزدن و پدر از اون به بعد مجبور میشه با پسر 6،7 ساله اش راه بیوفته دنبال دزد دوچرخه اش!

در پایان هم که ناکام مونده! درمونده از همه جا،اقدام به دزدی دوچرخه میکنه!

اما غافل از اینکه وقتی اون دوچرخه ای رو می دزده،تمام محله میوفتن دنبالش تا بگیرنش! و اون گیر میوفته!

اما صاحب دوچرخه که گریه های پسر رو می بینه،پدر رو با بدختی هاش رها میکنه و به پلیس تحویل نمیده!

این داستان،نه افسانه است،نه یه تراژدی!

این واقعیته!

دزد دوچرخه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی