از من بپرسید!

حقیقت اینه که دنیا پر از سوالای بی جوابه و من دربه در دنبال پیدا کردن جواب این سوالام، این وبلاگ رو درست کردم تا با هم دنبال جوابای سوالای بی جواب بگردیم

جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو

مرا چشمیست خون افشان زدست آن کمان ابرو

جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو


غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی

نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو


تو کافر دل نمی بندی نقاب زلف و می ترسم

که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو


اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری

به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو


ما ایرانی ها ، احتمالا بهترین شاعران دنیا رو داریم.از زمان اجدادمون هرزمان که نمی تونستیم حرفی رو رک بزنیم یا انقدر تکرارش کرده بودیم که بنظرمون گفتن دوباره اش ابتذاله کلامه ، از شعر استفاده می کردیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

من از اینجا چه می خواهم ، نمی دانم

تو از این دشت خشک تشنه روزی کوچ خواهی کرد

و اشک من ترا بدرود خواهد گفت

نگاهت تلخ و افسرده است

دشت را خار خار نا امیدی سخت آزرده است

غم این نابسامانی همه توش و توانت را ز تن برده است


تو با خون و عرق این جنگل پژمرده را رنگ و رمق دادی 

تو با دست تهی با آن همه طوفان بنیان کن درافتادی

تو را کوچیدن از این خاک ، دل برکندن از جان است. تو را با برگ برگ این چمن پیوند پنهان است

تو را این ابر ظلمت گستر بی رحم بی باران

تو را این خشکسالی های پی در پی 

تو را از نیمه ره برگشتن یاران

تو را تزویر غمخواران ز پا افکند

تو را هنگامه ی شوم شغالان 

بانگ بی تعطیل زاغان

در ستوه آورد


تو با پیشانی پاک نجیب خویش

که از آن سوی گندم زار 

طلوع با شکوهش خوشتر از صد تاج خورشید است

تو با آن گونه های سوخته از آفتاب دشت

تو با آن چهره ی افروخته از آتش غیرت

که در چشمان من والاتر از صد جام جمشید است

تو با چشمان غمباری

که روزی چشمه جوشان شادی بود

و اینک حسرت و افسوس بر آن سایه افکنده است

خواهی رفت

و اشک من تو را بدرود خواهد گفت


من اینجا ریشه در خاکم 

من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم

من اینجا تا نفس باقیست ، می مانم

من از اینجا چه می خواهم ، نمی دانم؟!


امید روشنایی گرچه در این تیره گیهانیست

من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم

من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی

گل برمی افشانم

من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه چون خورشید

سرود فتح می خوانم

و می دانم

تو روزی بازخواهی گشت


فریدون مشیری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای

هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای

من در میان جمع و دلم جای دیگر است


سعدی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید مولایی

اجازه می‌فرمایید ، من گاهی خوابتان را ببینم؟

«بسم الله الرحمن الرحیم، من عاشق شما شده‌ام. مرا ببخشید گستاخی کردم عاشق شما شده‌ام. می‌خواهم به وسیله این کاغذ از شما اجازه بگیرم. اجازه می‌فرمایید من گاهی خوابتان را ببینم؟ ببخشید دست خودم نیست آن چشم‌های محترمتان قلب ما را می‌لرزاند.»


بخش های بیشتری از داستان نخستین عشق محمد صالح اعلا را می توانید اینجا بخوانید.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم

دلم رمیده شد و غافلم من درویش

که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش

 

چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم

که دل به دست کمان ابروییست ، کافر کیش



پست مرتبط: حافظ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

شکست در میدان جنگ، پیروزی در تیتر روزنامه‌ها

این پست،نقل دقیق یکی از پست های جعفر شیرعلی نیا در کانال تلگرام ناگفته های تاریخ است :


شکست در میدان جنگ، پیروزی در تیتر روزنامه‌ها

اطلاع‌رسانی غیرواقعی سرمایه اعتماد مردم را نابود می‌کند

عملیات کربلای٤ یکی از سخت‌ترین و تلخ‌ترین شکست‌های جنگ برای ایران بود اما 6دی65 سه روز از عملیات می‌گذشت که روزنامه‌جمهوری‌اسلامی از متن سخنان رییس‌جمهور این تیتر را انتخاب کرد: «رزمندگان اسلام در عملیات کربلای4 چنان پاسخی به شرارت‌های دشمن دادند که تا مدت‌ها قادر به جبران آن نخواهد بود.»

با نگاهی به روزنامه‌های ایام کربلای‌٤ تیترهای پیروزمندانه از این شکست توجه شما را جلب خواهد کرد.

تحلیل‌های زیادی در کنار این تیترها ابعاد پیروزی ایران را تشریح می‌کرد. کمال خرازی سرپرست ستاد تبلیغات جنگ روز ١٠دی‌ماه65 تبلیغات عراق و رسانه‌های خارجی را بازی تبلیغاتی اعلام کرد و عملیات کربلای٤ را با وجود آن همه تبلیغاتی که ایران در آن سال انجام داده بود عملیاتی انهدامی و محدود معرفی کرد و گفت رزمنده‌های ایرانی از اروندرود گذشته و بعد از ورود به جزیره ام‌الرصاص و نابودکردن تجهیزات دفاعی و نیروهای دشمن و گرفتن تعدادی اسیر به مواضع اولیه بازگشتند. او گفت در این عملیات حدود ٦هزار نفر از نیروهای ایرانی شرکت کردند. این در حالی است که فقط تلفات این عملیات بسیار بیشتر از این نیروهایی بود که خرازی می‌گفت. هاشمی رفسنجانی در خاطرات همین روز می‌نویسد شمخانی گزارشی از تلفات کربلای٤ به او داده است: «١٠٠٠ شهید، ٣٩٠٠ مفقودالاثر داشتیم که اکثر آن‌ها را باید شهید حساب کرد و حدود ١١هزار مجروح»

این نوع تبلیغات مخصوص عملیات کربلای٤ نبود. از آزادی خرمشهر(خرداد61) تا پایان جنگ، ٦سال طول کشید. ایران از سال٦٢ عملیات‌های بزرگ و اصلیش را در زمستان هر سال انجام می‌داد. در این ٦سال عملیات والفجر8 که با فتح فاو به پایان رسید و عملیات کربلای٥ با قدری پیشروی به سمت بصره همراه شد. به غیر از این دو عملیات، عملیات‌های بزرگ زمستانی ایران در جبهه جنوب با ناکامی‌های بزرگی همراه بود و دستاوردهایی اندک داشتند. 

سال 61 و 62 نیز عملیات‌های رمضان، والفجر مقدماتی و خیبر، ناکام و پرتلفات بودند که در مطبوعات همچنان پیروز جلوه داده می‌شدند؛ با تیترهایی حماسی.

در‌حالی‌که در عملیات والفجر مقدماتی(بهمن61) رزمندهای ایرانی در محاصره وحشتناک ارتش دشمن به تلخی شکست خورده بودند، از سخنان امام تیتر زدند که: «پیروزی‌های اسلام را به تمام نیروهای مسلح تبریک می‌گویم.» و از قول رییس مجلس تیتر زدند که: «امروز رزمندگان ما عید دهه فجر را مضاعف کرده‌اند.»

در‌حالی‌که عملیات بدر(اسفند63) یکی از تلخ‌ترین صحنه‌های عقب‌نشینی سال‌های جنگ را رقم زده بود روزنامه تیتر می‌زد: «نیروهای اسلام دژهای مستحکم قوای کفر بعثی در خاک عراق را یکی پس از دیگری فتح می‌کنند.» و «نتایج عملیات پیروزمندانه بدر اعلام شد.»

چند نکته:

١.  سال65 در میانه‌ی تصمیم‌گیری برای عملیات کربلای٥ که هاشمی در جبهه حضور داشت بنا می‌شود برای مشکوک‌نشدن دشمن، خبری از حضور هاشمی در تهران منتشر شود. تصمیم می‌گیرند خبر غیرواقعی از ملاقات هاشمی با امام منتشر کنند که امام با پخش خبر غیرواقعی از ملاقات مخالفت می‌کند.

شاید موضع‌گیری مسوولین که در بالا اشاره شد به‌دلیل نرسیدن اطلاعات دقیق باشد(جالب است حتی تیتری که روزنامه جمهوری از سخنان رییس جمهور انتخاب کرده است در متن سخنان منتشر شده وجود ندارد)اما آیا آن‌چه روزنامه‌ها نوشته‌اند دروغ محسوب می‌شود؟ آیا به‌راحتی می‌توان این حجم اطلاع‌رسانی غیرواقعی را توجیه کرد؟

٢- مردم باید از چه طریقی در جریان تحولات جنگ قرار می‌گرفتند؟ آیا می‌توان در این شرایط نظر مردم درباره جنگ را دریافت و اگر به طریقی نظر مردم ارزیابی شود، نظری که بر پایه اطلاعات غیرواقعی باشد تا چه حد ارزش دارد؟ آیا شایسته است مردمی که اصلی‌ترین تامین‌کنندگان جنگ محسوب می‌شدند مخاطب حجم عظیمی از خبرهای غیرواقعی باشند؟ آیا مردم حق نداشتند بدانند در صحنه واقعی جنگ چه می‌گذرد؟

٣. شاید اگر مردم در جریان عمق صحنه‌های فاجعه‌بار عملیات‌هایی مانند والفجر مقدماتی قرار می‌گرفتند، جنگ تحت تاثیر افکار عمومی زودتر پایان می‌پذیرفت؟  

٤. بررسی مسایل جنگ اغلب محدود به مسایل نظامی و خاطرات حماسی شده است و بسیاری از بخش‌ها پاسخگویی مناسبی ندارند از جمله همین موضوع تبلیغات جنگ.

٥. بزرگ‌ترین قربانی اطلاع‌رسانی غیرواقعی، سرمایه اعتماد مردم است. معتقدم یکی از دلایل اصلی تشنگی مردمی برای شنیدن ناگفته‌ها و زوایای پنهان جنگ و رواج عبارت‌هایی مانند راز و ناگفته، همین اطلاع‌رسانی‌های غیرواقعی در سال‌های جنگ و پس از آن است. تلاش داخلی برای روایت واقعیت‌های جنگ تلاش برای افزایش سرمایه اعتماد مردم است و کوتاهی درباره آن و سپردن روایت ناگفته‌ها به بیرون مرزها تلاش برای کاستن از سرمایه اعتماد مردم.



این پست ، از مجموعه پست های آرشیو است. در مجموعه آرشیو ، مطالب جذاب آرشیوی با شما در میان گذاشته می شوند. دیگر پست های این مجموعه از این قرار است:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

شعری که بی بی سی فارسی شب قبل از کودتا خواند

شب قبل از کودتای 28 مرداد و همینطور ، 12 سال قبل تر از آن و شب قبل از اشغال کامل ایران در شهریور 1320 ، از رادیو بی بی سی یک شعر از فردوسی خوانده می شود:


چو فردا بر آید بلند آفتاب … من و گرز میدان افراسیاب

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

رای بن مستند

امروز تموم شد بلاخره

بعد از نزدیک به دو ماه ، کار و خوندن شبانه روزی و خونه نشینی  (بدترین و نامانوس ترین بخشش ، همین آخریه)

تموم شد.

من یه ایراد  وسواسی دارم که تا زمانی که تمام منابع در دسترسم رو نخوندم.

شروع به کاری نمی کنم.

این دو ماهه هم ، آرشیو 9 ساله ی یک سایت رو ، هر مطلبی اش که احساس کردم جذابه و ممکنه بدردم بخوره خوندم.

 ( تقریبا یک چهارم تمام مطالب سایت)

البته که اصلا کار راحت و خیلی وقتا جذابی نبود.

ولی خب انجامش دادم.

در حوزه ی فیلم مستند ، سه سایت وجود داشته که عبارتند از:

1)      پیک مستند

2)      ومستند

3)      رای بن مستند

پیک مستند متعلق به روبرت صافاریان بوده و بنا به دلایلی دیگه حتی در دسترس هم نیست . اما بخشی از آرشیو اون سایت رو این روزها میشه در خود وبسایت صافاریان جستجو کرد.

ومستند  هم دیگه در دسترس نیست و اصلا هیچ دیدی ندارم که چی میگذشته توش.

و سایت رای بن مستند که مسئولش امیرحسین ثنائی و هرچند هرگز افتخار دیدار و آشنایی باهاش رو نداشتم ،ولی واقعا دمش گرم که همچین وبسایتی رو به شکل خصوصی راه اندازی کرده . 

البته ، نکته ی جالب توجه دیگه اینه که رای بن مستند ، این روزهای مجری طرح مجله ی سینما حقیقت ( تنها مجله ی تخصصی این روزهای حوزه ی مستند) وابسته به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربیه.

 دیگه سایت رای بن مستند آپدیت نمیشه و نویسندگان اون ( و احتمالا دو سایت دیگه) همه در مجله ی سینما حقیقت می نویسن که این مساله ، خود نشون دهنده ی وضع اسفناک فرهنگی مملکت و علاقه ی حاکمیت برای زیر نظر قرار دادن مجموعه های خصوصیه.

به هر صورت ، بعد از نزدیک به دو ماه و خواندن نزدیک به 300 پست ، هم احساس خستگی زیادی می کنم و هم بنظرم دانش و اطلاعاتم در این زمینه بیشتر شده. ( خصوصا درباره ی سینمای مستند ایران)

ولی باید این مطالب رو می خوندم تا فیلم مستندی که مشغول ساختش هستم (باباکرم) کیفیت مد نظرم رو داشته باشه.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

یار دبستانی به روایت محمود احمدی نژاد

قبلا هم در این یادداشت ، به جذابیت پرسه زدن در آرشیو ها و پیدا کردن مدارک جذاب اعتراف کرده بودم.
امروزم یه ترانه پیدا کردم که مربوط به کمپین انتخابات 84 ( یا شایدم 88) دکتر محمود احمدی نژآد میشه.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

مه جنگ

هرچند که آخرای مستند مه جنگ (The Fog of War) دیگه داشت واااقعا حوصله ام سر می رفت ، ولی واااقعا به عنوان فیلمی که از ترکیب مصاحبه ، نماهای آرشیو و موزیک به این شکل هوشمندانه استفاده کرده بود ، یک دنیا میشه یاد گرفت.

صدای مک نامارا خیلی جاها روی تصاویر آرشیوی میاد  و این یکی از بهترین روش های برای پرهیز از خسته کننده شدن فیلم های مصاحبه محور است.

درباره ی این مستند اسکار گرفته و تمهیداتی خلاقانه ی موریس، کارگردان اثر زیاد نوشته شده ، اما شاید یکی از دقیق ترین این نوشته ها چنین باشد:

موریس در مستند مه جنگ علاوه بر استفاده از فیلم ها و عکس های باارزش تاریخی  و مکالمات ضبط شده ی مک نامارا و رئسای جمهور،کندی و نیکسون ...به ابتکارهای زیادی دست می زند که به نوبه ی خود در مستندسازی تالیف به شمار می آیند؛ به طور مثال  در حالی که مک نامارا در ابتدای فیلم از درس های آموخته و انتقال آن به آیندگان می گوید،  در پس زمینه ی این سخنان هواپیمای سریعی پس از مانور در دریا سقوط می کند و یا زمانی که مکالمات او در باره ی بی ثمری جنگ و نیاز به تمهیدی جدید و نهایتا ترک کابینه را می شنویم، تصاویر، نام عملیات پر شمار نظامی را که دقیقا  در همان زمان رخ داده است ، پی درپی بر صفحه ی نقشه  حک می کند ؛یا زمانی که او  در مقام توجیه ، خود را عضوی از اعضای مکانیسم جنگی پیشنهادی در زمان جنگ بر می شمارد،  واژگان آزادی اراده و مانند آن بر صفحات روزنامه پس زمینه دیده می شوند؛در واقع پارادوکس حرف ها و نشانه های بصری اگرچه در فضای تلخ و جدی  این فیلم، طنز به نظر نمی رسند اما بخشی از قضاوت جمعی مخاطبانِ آزرده از جنگ و چه بسا خود موریس را به هنگام شنیدن  این سخنان به نمایش می گذارد.

( بخشی از مقاله ی چاپ شده در مجله سینما حقیقت)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی