از من بپرسید!

حقیقت اینه که دنیا پر از سوالای بی جوابه و من دربه در دنبال پیدا کردن جواب این سوالام، این وبلاگ رو درست کردم تا با هم دنبال جوابای سوالای بی جواب بگردیم

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صدا و سیما» ثبت شده است

آخرین روز کاوشگر رادیو جوان

پیش نوشت: در این چند سالی که این وبلاگ رو دارم همیشه سعی کردم به شکل مستقیم به کار و زندگی شخصی خودم اشاره ای نکنم. اما این یادداشت، به دلیل ماهیتش نمی تونست شامل این رویه باشه.

امروز کاوشگر تحویل تیم دیگه ای شد. نمی دونم احیانا از اواخر سال ۹۳ که برنامه شروع شد تا همین چند روز پیش، هرگز ساعت ۹ تا ۱۰ صبح رادیوجوان گوش دادید یا نه، ولی بنظر میاد بخش زیادی از افرادی که در این مدت برنامه رو گوش دادن، تصور می کردن که با برنامه ای طرف هستن که برای شنونده هاش ارزش قائله.

از عصرایران تا ستاد فناوری نانو و خیلی های دیگه، بدون اینکه ما از نزدیک بشناسیمشون به کاوشگر لطف داشتن.

مجله دانستنیها، ویژه نامه ی نوروز 95

هر برنامه ی روتینی، خصوصا وقتی این همه سال روی آنتن رادیو بوده، بالا و پایین داره و کاوشگر هم از این قضیه مستثنی نبود. البته این مساله هم ریشه ی داخلی داشت و هم خیلی وقت ها ریشه ی خارجی. در کاوشگر تعدادی آدم دور هم جمع شدن که یا اصلا تا حالا کار برنامه سازی رادیو نکرده بودن (از جمله خود من) یا اینکه هرگز اثر شاخص و متمایزی با سایر برنامه هایی که روی آنتن رادیو هست تولید نکرده بودن. این تلاش، پشتکار و مدیریت شخص سیاوش عقدایی بود که به ما میدون داد تا کار کنیم، اشتباه کنیم و رشد کنیم.  

نمی دونم شما هم اینجوری هستید یا نه

ولی انگار همیشه اولین شغل آدم تاثیر مهمی در طول زندگی آدم داره. من خیلی خوش شانس بودم که در اولین شغل زندگیم، مدیرم سیاوش عقدایی بود و این فرصت رو داشتم تا از بچه های تیم کاوشگر یادبگیرم. در تمامی این چند سالی که کاوشگر روی آنتن بود، تیم برنامه چند تغییر و تحول اساسی داشت. خود من هم چهار سالی هست که از تیم برنامه خارج شدم. ولی با اجازه تون و با نهایت پررویی همیشه خودم رو یکی از کاوشگران می دونستم و می دونم! و گاهی حسرت این رو می خورم که چرا اون موقع انتخاب کردم از فضای رادیو به سمت فضای تصویر برم.

راستش طبیعتا وقتی خبر تعطیلی کاوشگر رو شنیدم، خیلی خوشحال نشدم. اما وسط سرچ کردنم واسه پیدا کردن یه سری اطلاعات راجع به کاوشگر به این مطلب برخوردم.

اهداء عضو؛ موافق یا مخالف؟

قطعا هیچ سرنوشتی بهتر از این برای برنامه و تیم اون برنامه نمیشه متصور شد. تمام کاری که یک برنامه رادیویی یا تلویزیونی، یک کتاب، یک فیلم یا یک سخنرانی می تونه بکنه یک تلنگره.

همین

بنظرمیاد رستگار شدیم.

پانوشت 1: بدون شک کاوشگر نبود، اگر نازنین علیدادیانی، حسین رضوی، ونوس میراعلایی، محسن رسولی، ملیحه رشیدی، عارفه موسوی، سودابه طهوری و شهره شایان با خلاقیت هاشون این تیم رو نمی ساختن.

پانوشت 2: حقیقتا نه بلدم و نه اهل شعار دادنم. ولی حتما هیچ کاوشگری وجود خارجی نداشت، اگر لطف شنوندگانش نبود.

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

سریال سرباز

در سال های اخیر، معمولا سریال شبکه سه پرمخاطب ترین یا حداقل دومین سریال پرمخاطب تلویزیون در ایام ماه رمضان میشد. اما امسال نشد! این مساله و یه عالمه انتقادی که به سریال سربازوجود داشت باعث شد، دو قسمت این سریال رو ببینم.

ناگفته پیداست که تمام این نوشته روی دیدن صرفا دو قسمت از یک سریال بنا شده و بنظرم اگر برای وقت خودتون ارزش قایلید، بیخیال ادامه ی متن بشید.

هادی مقدم دوست، نویسنده ی شناخته شده ایه و در کنار حمید نعمت الله  آثار زیادی ساخته. جالبه که در این ایام، بازپخش سریال وضعیت سفید که اثر دیگه ای از این دونفره ، موفق تر از سریال سرباز عمل کرده.

البته، برای اولین بار مقدم دوست کارگردانی رو در این سریال تجربه کرده و تا پیش از این همیشه برعکس بوده. نعمت الله کارگردانی میکرده و به همراه مقدم دوست فیلمنامه رو می نوشتن.

ولی الان مقدم دوست کارگردانی کرده و به همراه نعمت الله فیلمنامه نوشته شده. (البته فیلم سر به مهر و یه سری کار اپیزودیک جمع و جور هم مقدم دوست در این ایام کارگردانی کرد)

نکته ای که پیش از هرچیزی باید بگم اینه که آرایش غلیط بنظرم پایین تر از متوسط و شعله ور خیلی بد بود. 

ولی در قحط الرجال سینمای ایران تیم خوبی ان. بی پولی فیلم خوبیه. من وضعیت سفید رو کم دیدم و بخش هاییش رو که دیدم دوست نداشتم. ولی خیلی ها سریال وضعیت سفید رو دوست داشتن.

با گفتن این مقدمه ها، برسیم به سرباز

بزرگترین مشکل سریال

عدم وجود تنش مناسب  در طول داستانه

البته یک عالمه مشکلات ریزتر وجود داره مثله:

این پادگانه یا هتل؟

داستان پزشک عمومی که قلمبه سلنبه حرف میزنه و رانندگی بلد نیست و با زنش مشکل داره! چه جذابیتی ممکنه داشته باشه؟

مقدم دوست برای استفاده از فرم جدید روایی و استفاده از نریشن طهماسب به این شکل ریسک کرده، ریسکی که جواب نداده.

اصلا کلا اینکه ما صدای ذهن شخصیت ها رو انقد می شنویم کار رو خراب کرده

تصاویر کارت پستالی هم خیلی کمکی به کار نکرده

در حقیقت کاملا مشخصه مقدم دوست برای ساخت اثرش خیلی تلاش کرده

قاب بندی های زیبا

شوخی های موقعیت و کلامی (عموما ناموفق)

حتی سعی کرده به اصطلاح! امروزی باشه و از پیام های شبکه های اجتماعی در ساختار داستان استفاده کنه.

ولی اثر ضربه ی اصلی اش رو از فیلمنامه و پیرنگ های اون میخوره.

فیلمنامه ای فاقد فراز و فرود و در خوش بینانه ترین حالت فیلمنامه ای به سبک جریان های هنری سینمای اروپا

چنین سریالی سنخیتی با پخش از  شبکه سوم تلویزیون ایران بعد از افطار می تونه داشته باشه آیا؟

حقیقتی که شاید نخواهیم بپذیریم اینه که، سریال ستایش بسیار پربیننده بود.

در همه ی فصل ها

هرچند از دیدگاه منتقدان سطح بسیار نازل و مبتذلی داشت. ولی به شدت دیده میشد و همین کافیه.

ستایش مملو از فراز و فرود های خانوادگی، انتقام، تعلیق (معمولا یک فصل سریال طول میکشه تا فلانی بفهمه بهمانی چه بلایی سرش اورده) و از همه مهمتر، خورده شدن حق شخصیت اوله داستانه.

به طرز غریبی ما مردمی هستیم که خودمون رو در وجود شخصیتی می بینیم که حق اش خورده شده!‌

آدم ساده و مظومی که با تلاش و پشتکار توطه ها رو شکست میده و به جایی که میخواد میرسه. در نهایت هم اون بچه ی بدی که در تمام این سال ها اذیتش کرده بود رو می بخشه. (هرچند که هممون می دونیم در دنیای واقعی چنین اتفاقاتی نمی افته)

فیلمفارسی ها هم همین بودن. نشون به اون نشون که نویسنده ی ستایش، سعید مطلبی، قبل از انقلاب نویسنده ی فیلمفارسی ها بوده.

خیلی پوپولیستیه که فکر کنیم بعد از یک اتفاق بن مایه های فکری یک ملت عوض میشه. هیچ چیز جز گذر زمان اصول فکری ملت ها رو عوض نمی کنه و سلیقه ی مخاطب قبل از انقلاب با مخاطب بعد از انقلاب هیچ تفاوتی نکرده (طبیعتا داریم درباره ی طبقه ی متوسط و پایین به لحاظ فکری میگیم)

نکته ی دیگه ای که وجود داره اینه که خب زندگی واقعی ما، چه ربطی به یک فیلم و سریال روشنفکرانه داره؟چقدر از زندگی آدم دهه چهل رو میشه در خشت و آینه ی ابراهیم گلستان دید؟

مخاطب اون روز، روشنفکرانه ترین فیلمی که می فهمید، قیصر بود. قیصری که می خواد بره انتقام بگیره و یکی رو بکشه! شاید چنین روایتی در یک جامعه ی مدرن که در اون قانون برقراره شوخیه.

ولی در جوامعی مثل ما، شاید التزام به قانون شوخی باشه.

این چیزیه که دکتر هوشنگ کاووسی نفهمید.

زندگی ما خودش فیلمفارسیه. خودمون رو رووی صحنه می بینیم که خوشمون میاد. خودمون رو جای جومونگ یا یانگوم می بینیم. پس خوشمون میاد و طرفدارش میشیم.

هرچند که یک نکته رو نباید فراموش کرد. جامعه ی ایران، خصوصا نسل های جدید به سرعت در حال تغییرند. اون ها ستایش نمی بینند. سرباز هم نمی بینند.

نسل جدید با فرندز و بیگ بنگ توری بزرگ شده.

نسی که داستان های متفاوتی شنیده، قطعا متفاوت فکر می کنه و به زودی

متفاوت عمل می کنه

انقدر متفاوت که از وسط شکاف نسلی میشه رود کارون جاری کرد!

پانوشت 1: یکی از بزرگترین مشکلاتی که دارم، اضافه نویسیه. باید یادبگیرم خلاصه بنویسم.

ایشالا به مرور تمرین های کوتاه نویسی ام رو سخت تر می کنم.

پانوشت 2: در یادداشت بعدی خواهم نوشت که چرا فکر میکنم، مخاطب سنتی خود کارکتر بچه مهندس رو دوست داره و مخاطب مدرن تر، ازش متنفره.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

کودکی نسل من،کودکی ساختار یافته با هجوم اطلاعات

چند وقتی هست که به شکل جسته و گریخته و هر وقت فرصت شود، بخش هایی از کتاب زوال در دوران کودکی، نوشته ی نیل پستمن را می خوانم و مدام به اهمیت رسانه و جایگاه آن در زندگی انسان ها(که تا اونجایی که به من مربوط میشه تمام زندگی ما انسان ها رو رسانه و ارتباطاته که میسازه) و به بزرگی افرادی مانند مارشال مک لوهان و نیل پستمن بیشتر پی می 

برم.

چهار فصل ابتدایی کتاب راجه به گذشته است.حقیقت اینه که در دوران زیادی از تاریخ،چیزی 

تحت عنوان دوران کودکی تعریف نشده بود،به این معنا که با کودکان هم مثل بزرگسالان رفتار می شد و حتی همون لباس ها رو می پوشیدن! کودک به انسانی گفته میشه که آموخته های اولیه رو کسب نکرده باشه و تا قبل از رنسانس و ظهور چپ به این علت که دانش تنها در اختیار عده ی معدودی بود، اصلا افراد برای شروع زندگی نیاز به آموخته ی اولیه ی خاصی نداشتن و تنها اشراف و خواص بودن که از امکان یادگیری بهره مند می شدن!

با ظهور چاپ و دراختیار قرار گرفتن دانش و اطلاعات برای قشر بیشتری از مردم،به تدریج دوره ی طلایی برای یادگیری انسان ها آغاز شد،انسان ها می توانستند به راحتی کتاب هایی را در اختیار داشته باشند که برای سال ها در انحصار طبقات خاصی بود و این به این معنی بود که به مرور دانشگاه ها و مدارس به وجود آمدند و انسان ها برای آغاز کار و زندگی نیاز به تحصیل و آموختن چیزهای اولیه و پایه ای نظیر الفبا داشتند. این زمان بود که دوره ای به نام کودکی به رسمیت شناخته شد.

تا قبل از این زمان،بزرگسالان به راحتی جلوی کودکان کلمات زشت و جنسی به کار می بردند، اما در آن دوران ضرورت توجه به روحیات لطیف کودک و صحبت نکردن جلوی کودک از مسائل جنسی مواردی بود که به شدت رعایت می شد.

البته یکی دیگر از نکات جالب توجه در این دوران،موضع گیری افرادی احمق بود که می گفتند چاپ موجب بروز پوپولیسم می شود(که البته تا اندازه ای هم درسته!!) و دانش نباید در اختیار همه قرار بگیرد،وگرنه به انحطاط می رسد و دانش تا وقتی در اختیار همه قرار نگرفته،جدی است و زمانی که همه آن را فرا بگیرند،با خرافات و حرف های نادرست مردم جمع می شود و به چیزی تبدیل می شود که نباید!


حقیقت اینه که در دوران رنسانس و تا سال 1950 در اروپا و خصوصا آمریکا، توجه به دوران بسیار مهم کودکی از ویژگی های جوامع پیشرفته بود و به عنوان مثال،دلیل اصلی پیشرفت بریتانیا در دوره ای وجود مدارس و دانشگاه ها و فرهنگ تربیت فرزند و توجه به آن بود که باعث پیشرو شدن بریتانیا در دوره ی بزرگی از تاریخ شد.

در فصل پنجم کتاب،به این مسئله پرداخته می شود که مدیوم صدا و متن موجب برانگیختن عقل و قوای تفکر آدم است و مدیوم تصویر،موجب برانگیختن احساس آدم است و عقل را زایل می کند و خوب نیست( مزخرفی به بزرگی این من تا حالا نشنیده ام!!!)

نظر من راجع به پاراگراف بالا:

اما نمی تونم این صحبت رو هم نادیده بگیرم که تا سال های سال این بحث و انتقاد رو به سینما و تلویزیون و اصلا مدیوم تصویر وارد می کردن، بنیان این بحث هم اینه که هر کسی به خودش اجازه میده راجع به تحصیل نظر بده،ینی کسی رو نمی بینی بگه که من تلویزیون نمی بینم،چون دانش مربوط به دیدن اون رو هنوز تحصیل نکردم!!!

همه تلویزیون رو می بینن و این باعثه پوپولیسمه( که اتفاقا بنظرم خوبه)

به قول مارشال مک لوهانه کبیر،مدیوم خودش رسانه است. تو نمی تونی و حق نداری تو تلویزیون حرف سنگین بزنی،تو نمی تونی و حق نداری تو سینما از یه حدی به بعد حرف جدی بزنی، چون سینما وظیفه ی اصلی اش همراه کردنه مردم با خودشه،همراه کردن جامعه، نه یه مشت روشن فکر انتلکت مابه احمق! خیلی ها اون دوران ابتدایی سینما و تلویزیون اون ها رو هنر سطح پایین به حساب می اوردن، ولی این ها سطح پایین نیستن! فراگیرترن! و این نشونده ی قدرت بیشتر این رسانه هاست! همونجوری که الان اینترنت و شبکه های اجتماعی اینترنتی فراگیر شدن و خیلی ها اون ها رو متهم به رواج پوپولیسم می کنن و می گن سطح پایین و سطحی ان،ولی اون ها خیلی بیشتر از اون ویژگی ها،فرگیر ان و البته فراموش نکنیم که هر مدیوم مختصات خودش رو داره این مدیوم که سوار بر محتوی میشه، مدیومه که خیلی خیلی مهمتر از محتوییه که می خواد بگه



فعلا و تا این جایی که کتاب رو خوندم همین حرفا کافیه،باقی بمونه واسه وقتی بقیه ی فصلا رو خوندم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی