از من بپرسید!

حقیقت اینه که دنیا پر از سوالای بی جوابه و من دربه در دنبال پیدا کردن جواب این سوالام، این وبلاگ رو درست کردم تا با هم دنبال جوابای سوالای بی جواب بگردیم

۶ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

مرا دردیست اندر دل

ره میخانه و مسجد کدام است

که هر دو بر من مسکین حرام است

نه در مسجد گذارندم که رند است

نه در میخانه کین خمار خام است

 

من دقیقا الان در این وضعیت قرار دارم!


خیلی بده! خیلی بده وقتی به حدی میرسی که فقط میتونی بگی:

مرا دردیست اندر دل که گر گویم زبان سوزد

اگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد


تنها کاری که تو این شرایط می تونی انجام بدی اینه که هدفون ها رو بزاری تو گوشت، صدای موزیک رو بیشتر کنی و از آدم ها بیشتر فاصله بگیری.


 ره میخانه و مسجد کدام است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

باباشمل

باباشمل

بابا شمل ، یکی از فیلم های کمتر دیده شده ی زنده یاد علی حاتمیه که در سال 1350 ساخته شده و البته حداقل با اون مجموعه فیلم ها و سریال هایی که گاه صدا و سیما از او پخش میکنه،تفاوت های اساسی داره

باباشمل فضایی بسیار نزدیک به حال و هوای فیلم فارسی ها دارد و اگر قرار باشد دسته بندی صورت گیرد، قطعا در دسته ی فیلم فارسی ها قرار می گیرد.

نه بخاطر موزیکال بودن و داشتن صحنه های رقص و گاهی تا اندازه ای اوروتیک و منطق و خط داستانی بند تنبونی آن ، بلکه بخاطر میزانسن و کلا استایل فیلم که بنظر می رسد خیلی زمانی برای آن صرف نشده و حتی تولید و نگارش فیلم هم در استیل فیلم فارسی انجام گرفته!

اما چند نکته باعث می شود این فیلم از سایر فیلم فارسی ها چند گام جلوتر باشد:

1)    استفاده از پوشش جالب توجه قجری و ارایه دادن بخش هایی از فرهنگ داش مشتی ها و لوتی ها ، البته به شکل بسیار بد و ساده لوحانه ای

2)    استفاده از تیم شهر قصه که به خلق فضا تا اندازه ای کمک کرده

3)    ریتم ضربی جالب توجه کار

4)    دست گذاشتن روی موضوع شمل ها و شمل خوانی که کمتر کسی آن را می شناخت.

 

هرچند که خیلی توصیه نمی کنم این فیلم را ببینید و خودم هم به دلایل دیگری باید این فیلم رو می دیدم، اما بنظرم شنیدن شهر قصه ی بیژن مفید می تونه خیلی مفید باشه!!

راستش تقریبا تو یه فضا هستن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

چراغانی

راستش داشتم آرشیو عکسای قدیمی که گرفتم رو نگاه میکردم که چنتا عکس جالب پیدا کردم .

دلم نیومد حداقل لذت دیدن چنتا از این عکس ها رو باهاتون شریک نشم.

چراغ رنگی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

هنر تنبلی کردن

به نقل از وبسایت هنر انسانی:

تنبلی هنر است» این جمله را فقط وقتی خوب می‌فهمید که کتاب «ابلوموف» را دست بگیرید و تا ته بخوانید.

این اثر، یادتان می‌آورد تنبلی، کار پیش‌پا افتاده‌ای نیست، هنر است، پر از آیین‌ها و مناسک و جزئیات خاص خودش.

«مانند یک رؤیاست. گویی هیچ چیز اتفاق نیفتاده بود»؛

 در داستان ابلوموف هیچ اتفاقی نمی‌افتد و این هیچ، یعنی دقیقا هیچ!



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

طنز

یک آدم 

با کتونی آدیداس قدیمی 

که این روزا کارگرای ساختمانی می پوشن 

با شلوار پارچه ای کهنه و کمربندی که تا بالا 

ینی یه جایی حوالی کافیشن تنظیم شده 

با یه پیرهن ساده ی کهنه که روش کاپشن احمدی نژادی پوشیده شده 

و مرد 36،37 ساله ای که باتوجه به سبیل و رنگ صورت دست های کارکرده اش احتمالا از روستا برای کار به تهران اومده 

همه یک طرف ! 

و تعداد زیادی هدفون که از گردنش آویزون کرده و کارش که فروش هدفون کابل او تی جی و منوپد و رم ریدر و ... است هم یه طرف! 

واقعا احمقن آدمایی که میگن ما تو مملکتمون فقط غم و غصه و بدبختی داریم و چیزی برای خندیدن نداریم! 

 

هیچ جای دنیا به اندازه ی اینجا آدم نمی تونه بخنده! 

(اینو جدی میگم! واقعا بنظرم طنز،تو ایرانه که خیلی جواب میده و معنا داره واقعا ، نه اینکه بخوام مثل بعضی احمقا با کنایه بگم وای چقد ما بدبختیم و از این حرفا،واااقعا داستان زندگی ما و آدم های این کشور یه طنز فووووق العاده ان همشون)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

محرومان از تحصیل

خیلی وقته که چیزی ننوشتم در این وبلاگ

 

این مساله البته دلایل متعددی داشت که از تنبلی من گرفته ، تا هزار و یک جور درگیری فکری این چند وقته هم بی تاثیر نبود.اما دیروز اتفاقی افتاد که بلاخره بحرفم اورد و واجب شد که راجع بهش حرف بزنم.

دیروز تو بازار تهران با یه سری پسر افغانی روبه رو شدم که سواد نداشتن و اصلا تاجایی که من فهمیدم ، حتی جای درستی هم برای خوابیدن ندارن،چرا که پدرمادرهاشون همه افغانستان بودن و اون ها رو فرستادن ایران تا کار کنن و احتمالا زندگی بهتری داشته باشن.ولی اونا حتی مدرسه نمی رن ، چرا که مهاجر غیرقانونی هستن  و اجازه ی درس خوندن ندارن .

بعضی اوقات از حرفای عجیب غریبی که بعضی از دوستان میزنن خندم میگیره وااقعا!

قطعا برای مردم و کشوری که هنوز تعداد قابل توجهی از آدم هایی که توش زندگی می کنن خوندن و نوشتن بلد نیستن!!!

بحث راجع به هوش مصنوعی و لزوم آینده پژوهی و هزار و یک چیز دیگه بیشتر یه جوک و شوخیه تا هرچی!

 این جا همین که ما وضعمون اینه خودش شاهکاره!

خلاصه که

هرچند جاهای خیلی زیادی مثل جمعیت امام علی خیلی خوب کار می کنن و تلاش میکنن شرایط بهتری رو برای این آدم ها رقم بزنن ، اما قطعا هنوز فاصله ی معنا داری تا رفع تبعیض داریم.

هنوز فاصله ی زیادی داریم تا بفهمیم ما مرکز عالم و برترین نژاد تاریخ بشریت نیستم!

همه ی دنیا هم لنگ ما ننشستن تا ما یه کاری بکنیم.

این هم وییس اون روز مزبور

محرومان از تحصیل

همینجا هم بگم داستانی که شنیدید کاملا واقعیه! 

داستان پسر بچه هاییه که تو همین دوران

تو پایتخت ایران

تهران ، حتی سواد خوندن و نوشتن هم ندارن و راستش رو بخواید ، فک می کنن بعیده کلا فرصت یادگرفتنش رو پیدا کنن هرگز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی