آقا ما یه دوستی داریم که خیلی اوضاعش خرابه!

بعد از اینکه چند هفته پیش کیف پولش رو گم کرد (هنوز درگیر زنده کردن کارت های شناسایی داخلشه)

 چند روز پیش میره تا در نشستی در یکی از ساختمان های ارشاد شرکت کنه و بر دانش خودش بیافزاید. غافل از اینکه بعد از نشست نه تنها چیزی بر اون افزوده نشده بوده! که یه چیزی هم ازش کم شده بوده!

این دوستمون خیلی نایس سوار مترو میشه و دقیقا میره اون ور تهران و وسط شلوغی ها و بیکاری مترو بوده که با خودش میگه چیکار کنم که حوصله ام سر نره!

یه بشگن میزنه و میگه آهاااا

فهمیدم

بزار صدای ویس نشستی که توش شرکت کردم و گوش بدم و اونجاست که دست در کیف مبارک میکنه و میبینه ای دل غافل! جا تره و رکوردر نیست!

آنجاست که نعره ای سر می دهد ( در دل البته! ) و سعی می کند راهی به بیرون پیدا کند. اما ایدل غافل که این مترو، استوار مترویی بود و نمی شد وسط حرکت از توش پرید بیرون!

خلاصه این رفیق ما تو حرکت از توش نمی پره و بعدش می پره! بعدم کلی وایمیسته تا مترو جهت مقابل بیاد و بتونه تمام مسیر رو برگرده، غافل از اینکه ساعت هشت شب دیگه همه رفتن خونشون و هیشکی ، جز نگهبان حضور نداره ( البته باز خدا رو شکر که نگهبان حضور داره) خلاصه این دوستمون برمیگرده و به نگهبان میگه ، ولی نگهبان علی رغم  قول مساعدش برای همکاری در رو باز نمی کنه و میگه نگاه می کنم،اگه بود میزارم ، فردا صب بیا بگیر!

این دوست فلک زده ی ما تمام شب از استرس کلللی فایل حساس و مهم ( اصن بیخیال رکوردر یک میلیونی)درست خوابش نمی بره تا بلاخره فرداش میره و به نگهبانی میگه : آقا شما رکوردر ندیدید؟!

اول می برنش محل سالن جلسات که احتمالا اونجا جاش گذاشته بود رو بگرده. نبود! بعد یکی یکی از مسئول جلسه بگیر تا آبدارچی و ... رو باهاشون صحبت می کنه. اونا هم می گن همچین چیزی رو ندیدن.

ولی خدایی یه چیزی که رفیقم می گفت این بود که، کارمندان اونجا واقعا خیلی همکاری کردن و علی رغم تمام چیزی که از ادارات دولتی می شنویم، همه بسیج شدن تا کمک کنن این رکوردر رفیق ما پیدا بشه و حتی کار به دیدن دوربین ها هم رسید تا اینکه بلاخره تونستن اون دوستی که دیشب شیفت بود رو پیدا کننن و اون پرده از این راز بزرگ برداره! نگهبان دیشب رکوردر رو پیدا کرده و تو کمد نگه داشته!

جدا دمه همشون گرم

حالا همه ی اینا رو بزارید کنار و تصور کنید این داستان بلند بالا رو  این دوستمون داره بیرون از خانه ی هنرمندان تعریف می کنه که یهو یادش میاد

گوشی اش نیست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بعله، این دوست مزبور یهو می پره میره و بعد از چند دقیقه متوجه میشیم ، ایشون گوشی شون رو در سالن سینمای خانه ی هنرمندان جا گذاشتن!

میخوام بگم ، خدا به جوونای این دور و زمونه رحم کنه واقعا!

می خوام بگم واقعا مراقب مصرف بیش از اندازه باشید!

اصن چی می زنید خدایی؟!!!!!!!!!!!!!

 

پ.ن1: رکوردر این دوستمون در تمام طول اون مدت باز بوده و صداها رو ضبط کرده، به همین مناسبت صدای پیدا شدن رکوردر رو براتون می زارم.


صدای پیدا شدن