هرچند که آخرای مستند مه جنگ (The Fog of War) دیگه داشت واااقعا حوصله ام سر می رفت ، ولی واااقعا به عنوان فیلمی که از ترکیب مصاحبه ، نماهای آرشیو و موزیک به این شکل هوشمندانه استفاده کرده بود ، یک دنیا میشه یاد گرفت.

صدای مک نامارا خیلی جاها روی تصاویر آرشیوی میاد  و این یکی از بهترین روش های برای پرهیز از خسته کننده شدن فیلم های مصاحبه محور است.

درباره ی این مستند اسکار گرفته و تمهیداتی خلاقانه ی موریس، کارگردان اثر زیاد نوشته شده ، اما شاید یکی از دقیق ترین این نوشته ها چنین باشد:

موریس در مستند مه جنگ علاوه بر استفاده از فیلم ها و عکس های باارزش تاریخی  و مکالمات ضبط شده ی مک نامارا و رئسای جمهور،کندی و نیکسون ...به ابتکارهای زیادی دست می زند که به نوبه ی خود در مستندسازی تالیف به شمار می آیند؛ به طور مثال  در حالی که مک نامارا در ابتدای فیلم از درس های آموخته و انتقال آن به آیندگان می گوید،  در پس زمینه ی این سخنان هواپیمای سریعی پس از مانور در دریا سقوط می کند و یا زمانی که مکالمات او در باره ی بی ثمری جنگ و نیاز به تمهیدی جدید و نهایتا ترک کابینه را می شنویم، تصاویر، نام عملیات پر شمار نظامی را که دقیقا  در همان زمان رخ داده است ، پی درپی بر صفحه ی نقشه  حک می کند ؛یا زمانی که او  در مقام توجیه ، خود را عضوی از اعضای مکانیسم جنگی پیشنهادی در زمان جنگ بر می شمارد،  واژگان آزادی اراده و مانند آن بر صفحات روزنامه پس زمینه دیده می شوند؛در واقع پارادوکس حرف ها و نشانه های بصری اگرچه در فضای تلخ و جدی  این فیلم، طنز به نظر نمی رسند اما بخشی از قضاوت جمعی مخاطبانِ آزرده از جنگ و چه بسا خود موریس را به هنگام شنیدن  این سخنان به نمایش می گذارد.

( بخشی از مقاله ی چاپ شده در مجله سینما حقیقت)