خوش ساخت

مثل در جستجوی فریده

توجه: خطر لوث شدن داستان

در جست و جوی فریده را موفق نشدم به وقت جشنواره سینما حقیقت تماشا کنم. یعنی دو سانس تلاش کردم ، اما واقعا از بین صد ها مخاطبی که سرپا وایساده بودن تا تیکه ی آخر سالن شاید بتونن فیلم رو ببینن ، چیزی نصیبم نشد. انقدر استقبال از فیلم در جشواره خوب بود که تقریبا تمام جایزه ها رو هم در جست و جوی فریده  درو کرد تا چیزی نصیب بسیاری از خوشه چینان نشه.

اما آیا واقعا در جست و جوی فریده لیاقت این همه تقدیر و جایزه رو داشت یا نه؟

در این یادداشت می خوایم به این مساله بپردازیم.

 

مشخصا بنظرم بهترین فیلم سال سینمای مستند ایران ، مستند در جستجوی فریده است. مستندی بسیار خوش ساخت  و خوش ریتم که با تکیه بر قواعد کلاسیک قصه گویی ، قاب هایی فوق العاده زیبای ، یک ایده ی خوب ، تدوین و ریتم و تمپوی فوق العاده صحیح و نگاه عمیق کارگردانان اثر ، به محصولی ختم شده که واقعا برای مخاطب عام هم جذابه. ( شنیدم از آخر آبان قرار فیلم اکران هنر و تجربه داشته باشه)

اما بزارید قبل از پرداختن به داستان ، از نحوه ی تامین اعتبار جالب این پروژه ی بین المللی ( فیلمبرداری باید در دو کشور هلند و ایران انجام می شد) بگم براتون.

کوروش عطایی و آزاده موسوی پول ساخت این فیلم رو از طریق cine crowd  و حامی جو بدست اوردن. ینی خودمونیش ، فیلم رو با کمک های مردمی ساختن!

بنظرم خوبه یه ذره توو سایتای اینجوری بچرخید ، شاید شما هم خواستید کمک کنید  یا احیانا ، پروژه ای بارگذاری کنید!

مثل اینکه فریده قبل از ساخته شدن این فیلم ، وبلاگ نسبتا فعالی داشته و همین وبلاگ ، باعث میشه که دوست کارگردانان با این سوژه ی جذاب آشنا بشه و پیشنهادش بده و از همون دفعه ی اولی که آزاده موسوی با فریده صحبت کرده ، فهمیده که این خوده جنسه! و تصمیم گرفتن ازش فیلم بسازن  فریده هم خیلی استقبال کرده و پس از مدت طولانی ارتباط و تحقیق ، فیلمبرداری کار آغاز شده.

فیلمبرداری ای که تنها 30 روز طول کشیده ، اما کیفیت بسیار بالای نماها نشون میده که کارگردانان ، برنامه ی دقیقی برای گرفتن هر سکانس داشتن و آمادگی و پیش بینی درستی نسبت به بخش زیادی از داستان داشتن.

ایده ی اولیه ی ساخت فیلم ، تشابه زیادی با ایده ی فیلم نامزد اسکار Daughter from Danang داره، ولی از جایی که وارد موطن اصلی شخصیت میشیم ، پرداخت نسبتا متفاوتی وجود داره.

فیلم از هلند و با معرفی فریده شروع میشه ( چون یه مقدار زیادی دیر رسیدم ، بخشی  ابتدای فیلم رو از دست دادم ، راجع به بخش ابتدایی هلند خیلی کم نوشتم)  فرق فریده رو همون سر میز غذا میشه فهمید ، فریده مثل ما ایرانی ها دوست داره شلوغ کنه ، شیطونی کنه ، گرم باشه و این در تضاد با یک خانواده ساکت و آروم اروپایی است. هرچند فریده ،خانوادش رو و خانوادش، فریده رو خیلی دوست دارن و هرجوری بخواید حساب کنید ، فریده هلندیه و نه ایرانی ، ولی خب مشخصه که با خانوادش تفاوت های اساسی داره.

فریده همیشه دوست داشته بدونه پدر و مادر واقعی اش کی بودن ، همیشه دوست داشته بیاد ایران و دنبال اون ها بگرده و حالا که چنین فرصتی پیش اومده ، خیلی هیجان زده بنظر می رسه. قبل از اینکه به ایران بیاد ، با مترجمی که قرار در طول سفر ایران همراهیش کنه ( فک کنم نگار بود اسمش) بحث های جالبی به صورت اسکایپ می کنه. از وضع پوشش می پرسه و اینکه آیا می تونه توی چشم مردان ایرانی زل بزنه یا نه! و نهایتا

پرواز به تهران

(نقطه عطف اول)

دیدن نگار و حرکت با قطار به سمت مشهد

یکی از جذاب ترین سکانس های تمام فیلم وقت رسیدن قطار فریده و نگار به مشهد شکل میگیره.

فریده رو زمانی که چند ماهه اش بوده ، حرم امام رضا ول می کنن ،آستان قدس اون رو به شیرخوارگاه آمنه که اون موقع ، شیرخوارگاه بین المللی بوده تحویل می ده و این در شرایطیه که پدر و مادر هلندی فریده که بچه دار نمی شدن ، برای سر زدن به خواهر و مادر فریده که اون موقع در تهران زندگی می کرد ، به تهران اومده بودن.

خاله ی فریده میگه چرا از شیرخوارگاه تهران بچه نمی گیرید؟

و خلاصه ، این میشه که فریده ، سر از هلند درمیاره

اما اتفاقی که در ایستگاه مترو مشهد انتظار فریده رو میکشه هیچ کدوم از این ها نیست.

سه خانواده ی مختلف برای استقبال از فریده با گل و شیرینی دم ایستگاه منتظرن. سه خانواده ای که فک میکنن فریده دختر اوناست. دخترهایی  که هر کدوم بنا به دلایلی  مجبور شدن حرم امام رضا رهاش کنن.

این سکانس کم خنده دار نیست! چرا که سه خانواده ی بسیار مذهبی و سنتی ، هر کدوم فریده رو بغل می کنن و در آغوش میکشن! و حسابی اشک میریزن.

خلاصه بعد از ماچ و بوسه ها! و فیلم هندی هایی که فریده با اون ها مواجه میشه و زیارت امام رضا ، نوبت به آزمایش دی ان ای میرسه! 

فریده و اعضای هر سه خانواده آزمایش دی ان ای میدن تا معلوم بشه فریده ماله کیه! ( دقیقا یه همچین فاعلیتی نسبت به فریده دارن!) 

یکی از جالب ترین پلان ها ، وقتیه که فریده در اتاق انتظار نشسته و هر دستش رو یکی از خانواده ها گرفته و داره دعا می خونه!

بعد از آزمایشگاه ، نوبت به سر زدن به هرکدوم از خانواده ها میرسه.

خانواده ها انقد جلوی دوربین راحت و واقعی برخورد می کنن که آدم واقعا به توانایی کارگردانان در ایجاد این فضا غبطه می خوره ، واقعا انگار که دوربینی وجود نداره.

درون خونه ی هر کدوم از سه خانواده ، پر از اتفاقای جذابه.

هر خانواده سعی می کنه مهر و محبت بیشتری نسبت به فریده ابراز کنه. یکی راجع به دلیل ازدواج نکردن فریده می پرسه و فریده میگه ، هیچ کدوم از دوس پسراش و خودش دلشون نمی خواسته ازدواج کنن ، ولی مترجمش به خانواده میگه: تا حالا روابط زیادی داشته.

احتمالا خانواده که در یکی از روستای اطراف مشهد زندگی میکنن ،با خودشون میگن ، یکی از همین پسرای روستا ایشالا یه چهار روز دیگه میاد خواستگاریشو ازدواج میکنن و خوشبخت میشن!

یکی از مهمترین جذابیت  های داستان ، تضاد فریده ی هلندی و خانواده های خوش قلب و ساده دلی یه که فریده رو دختر گمشده ی خودشون و نماد راز و نیازهای خودشون به درگاه امام رضا و امام حسین می دونن!

یکی دیگه از خونه ها ، ازش می پرسن چه دینی داری، خدا و پیغمبر خدا و اینا رو قبول داره دیگه ؟ و فریده می گه دین خاصی ندارم. بعد آقاهه میگه: آها ، هنوز داره تحقیق می کنه پس ، انتخاب نکرده .

اون یکی به حجاب فریده خیلی گیره و تلاش می کنه شالش نیوفته یه موقع جلو دوربین

خلاصه ، هر کس داستان بدبختیاش رو میگه و اینکه چی شد دخترشون رو سر راه گذاشتن

از داستان مرد معتادی که نمی تونست بدون زنش ( زنش قهر کرده بوده مثکه، البته خود زن قبول نداره!) بچه رو نگه داره و بچه رو میزاره حرم امام رضا تا داستان مادری که شوهرش میگه زن خوبی نبود و قبل  از اینکه طلاقش بده ، بچه رو میزاره تووو حرم.

خلاصه ، فریده میشه امید و آمال و آرزوی سه خانواده

سه خانواده ای که در عرض اون چند روز ، فریده رو حسسسابی غرق در محبت خودشون می کنن

و هر کدوم معتقدن خودشون برنده ان! ( یکی از خانواده ها دقیقا از همین ادبیات استفاده می کنن)

و اما نقطه ی عطف دوم فیلم، آماده شدن نتیجه ی آزمایش دی ان ای هست.

همینجا می خوام یه اعترافی بکنم ، اگه این فیلم ، یه فیلم داستانی بود و میشد براش فیلمنامه نوشت ، من حتما کارکتر رو همینجا از پیگیری نتیجه ی آزمایش منصرف می کردم! 

الان فریده سه تا خانواده داره ، چرا باید فقط یکی داشته باشه!

ولی چون حقیقته

و قطعا خانواده های این شکلی این لوس بازی های  آرتیستا رو نمی فهمن

در نتیجه فریده باید بره و نتایج رو بگیره

خانواده ها یکی یکی به همراه فریده به اتاق آقای دکتر می رن

 خانواده ی اول 

 جواب منفی

کل اعضای خانواده غرق در اشک می شوند.

 اما جالب است که در همان شرایط هم مهر و محبت خود را دارند و می گویند ، فریده خانوم هر موقع بیاد ، قدمش رو چشم ماست ، اونم مثه دختر خود ماست.

خانواده ی دوم 

جواب منفی

خانواده ی سوم 

 جواب منفی

فریده دختر هیچ کدام از سه خانواده نبود و اعضای هر سه خانواده غرق در اشک می شوند که چرا دختر گمشده شان هنوز گمشده است.

اما جالب برخورد فوق العاده ی خانواده ها با فریده است که آرزو می کنند  او  بلاخره پدر و مادر خود را پیدا کند.

اما فریده انگار جواب های خود را پیدا کرده است! 

او زمانی که به هلند بر می گردد ، آدم دیگری شده است.

ظاهر داستان این است که فریده پدر و مادر خود را پیدا نکرده ، ولی بنظر می آید فریده از درون خیلی تغییر کرده.

بنظر نمی رسد که دیگر نیازی به ادامه ی فیلم باشد.

چرا که فریده گمشده هایی داشت که در جست و جوی آن ها بود ، ولی مثل اینکه آن ها را بلاخره در جایی ، شاید در قلبش پیدا کرده است.

پس فیلم همینجا تمام می شود.


در نهایت ، راجع به ساختار فیلم میشه گفت فیلم از ساختار سه پرده ای کلاسیک بهره می بره ، یک شخصیت جذاب و سینمایی داره ( فریده ) و یک کشمکشی در تمام طول داستان ، از نقطه ی الف تا ب وجود داره ( فریده مال کدوم یک از خانواده هاست) و به یک نتیجه گیری منطقی میرسه ( هیچ کدوم ، ولی مهم نیست ، مهم اینه که فریده الان کلی دوست خوب داره مشهد و به جواب خیلی از سوالاش درباره ی خودش و هویتش رسید) 

تمام این ها از منظر کتاب "قصه گویی در فیلم مستند" یعنی یک داستان عالی برای یک فیلم مستند

داستانی که انصافا به بهترین نحو روایت میشه


بخش دوم این یادداشت را می توانید از اینجا بخوانید.