نوشتن از فیلمی که لحظاتی اش رو میشه خیلی دوست داشت ، کار سختیه

خصوصا که یه هفته ای میشه که فیلم رو دیدم و مدام نوشتن درباره اش رو عقب انداختم.

ولی خب ، چون در این پست گفتم درباره ی این فیلم می نویسم ، نمی خوام حرفم رو زمین بزارم.

تازه ، علاوه بر اون ، تیک آف ، دیگر اثر کارگردان رو هم دیدم تا از این کارگردان بیشتر براتون بنویسم.

تنهای تنهای تنها ، فیلمی با محوریت دو کودکه ، یکی بوشهری و دیگری روسی و داستان با هوشمندی حول منازعات هسته ای ایران و پنج به علاوه یک می گرده.

مشکل اصلی فیلم از همین هوشمندی شروع میشود.

بعد از دیدن تیک آف ، خیلی بیشتر به این نتیجه رسیدم که اگر عبدی پور بیست سال دیرتر این فیلم ها رو می ساخت ، حتما به عنوان آدمی خلاق و باهوش ازش نام برده می شد و این فیلم ها ، به غایت فیلم های کالتی محسوب می شدن. اما خب مشکل کار اینجاست که عبدی پور بعد از کلی آدم که این چنین داستان هایی رو ساختن وارد گود ماجرا شده و خب طبیعتا حالا باید یه چیزی بیشتر برای گفتن داشته باشه .(که متاسفانه نداره)

دیالوگ های رنجرو در تنهای تنهای تنها هرچند ظاهر شعاری ندارن ، اما باطنی شدیدا شعاری دارن! هر اتفاقی که در درام می افته ، در راستای همین شعارهاست که بعضا خیلی هم کارکرد های دارماتیک ندارن.

اگر از بازی های واقعا افتضاح کاپیتان کشتی و مترجم بچه ها بگذریم ، از شخصیت پردازی نامناسب و باسمه ای کارکتر ها نمیشه گذشت. شخصیت هایی که فیلم نمی تواند به آن ها نزدیک شود. چرا که خودش هم به درستی آن ها را نمی شناسد.

یکی از بزرگترین اشتباهاتی که خیلی وقت ها در شخصیت پردازی کارکتر بچه ها صورت می گیرد این نکته است که بچه ها خیلی قاطع و قدرتمند و بدون ترس پرداخت می شوند. این دقیقا اتفاقی است که در خصوص رنجرو هم صورت گرفته. او انگار یک ابر انسان است.

فیلم ایده های تلف شده ی خیلی خوب زیادی داره که  به درستی پرداخت نشده اند. ایده ی دو پسری که زبان یکدیگر را نمی فهمند ، خود به اندازه ی کافی سینمایی هست ، چه نیازی بود که انقدر نقش مترجم در آن پر رنگ شود ، آن هم مترجمی که انقدر بد بازی می کند.

توالی بسیاری از فصل های فیلم بی ربط است . بسیاری از سکانس ها از پیوستگی منطقی داستانی برخوردار نیستند .(حالا نمی دونم در تدوین سکانس هایی دورانداخته شدند یا این چاله ها از همان اول در فیلمنامه حضور داشته اند)

هرچند که خب حقیقتا تنهای تنهای تنها یک تله فیلم است ،  ولی چون به عنوان اثری که در سینما پخش شده، به عنوان یک اثر سینمایی مشغول نقد آن هستیم ، همین زیادی تلویزیونی بودن و بعضی جاها نوع دکوپاژ غیر سینمایی را هم می توان از ضعف های این فیلم به حساب آورد.

به نوعی میشه گفت ، آثار عبدی پور به طرز غریبی درگیر آماتوری ای هستن که در زیر روی انداز حرفه ای گری پنهان شدن ، آماتوری ای که عمیقا انتظار می رفت در آثار بعدی عبدی پور رفع بشه و ما شاهد یک کارگردان بسیار بزرگ در سینمای ایران باشیم ، ولی متاسفانه چنین اتفاقی نیوفتاده.

چرا که در تیک آف اوضاع از تنهای تنهای تنها خرابتر هم می شود.

داستان یک مشت بومیان بوشهر (بخونید بچه خوشگل های تهرانی) که یعنی از همه جا قطع امید کرده اند و در جریان یک بطری بازی دیووانگی شان بالا می زند و کارهای جنون آمیز تری می کنند تا اینکه در نهایت پگاه آهنگرانی (که بعید می دانم از این می توانست در یک فیلم بدتر بازی کند) که مدتی کلاس خلبانی می رفته ، تصمیم می گیرد هواپیمایی را بدزدد و با آن پرواز کند.

اما انقدر تمام فیلم از یک داستان شل و بی منطق برخوردار است که دلیل هیچ کدام از این اتفاقات منطقی نیست.

فیلم به همه چیز و همه کس می خواهد چنگی بزند و این خود نتیجه اش ، فیلمی شلخته و بی تاثیر می شود. فیلمی که دیدنش برای من یک روز به طول انجامید. (وسطش خوابم برد ، صب بقیه اش رو با عذاب دیدم)

بعضی کم و کاستی های تیک آف هم ذهن آدم را به اینجا می برد که نکند عبدی پور خیلی هم فیلمنامه نویس و کارگردان توانایی نیست؟

چرا عبدی پور دوباره مثل تنهای تنهای تنها برای فیلمش  راوی گذاشته؟

نکند دلیلش این است که چون نویسنده بهتری است تا فیلمنامه نویس بهتری؟

تیک آف در باسمه ای بودن ، یکی از پیشرو ترین فیلم های این سال هاست. رضا یزدانی واااقعا افتضاح بازی کرده و اصلا بنظر نمی رسد میمیک صورت یزدانی مناسب بازیگری باشد.

مصطفی زمانی بدک نیست ، حداقل من به عنوان بازیگر غیربومی ،  بازی و تلاشش در بوشهری حرف زدن را دوست دارم. ولی خب این ها کافی نیست!

فیلم واقعا کار نمی کند.

البته ، هردوی این فیلم ها نقاط مثبت هم کم ندارد.

داستان تنهای تنهای تنها روی دوش پسربچه ای می گردد که فوق العاده بازی می کند. بازی ای که احتمالا مدیون تلاش های کارگردان اثر است. (واقعا نمی فهمم چرا عبدی پور که انقد خوب از رنجروش بازی گرفته ، از هیچ کدوم از بازیگرای سایر آثارش نتونسته حتی یک بازی متوسط بگیره؟!)

رنگ آمیزی تصاویر بی نظیر اند و آدم را به وجد می آورند.

بدون شک کارگردان شناخت بی نظیری از منطقه ی بوشهر دارد و علاوه بر جغرافیا ، به خوبی از فرهنگ و ادبیات مردم ناحیه در قصه هایش استفاده می کند.

فیلم ها ، خصوصا تنهای تنهای تنها ، با توجه به اینکه یک سر داستان نهاد انرژی اتمی است ، قطعا و حتما تولید سخت و رایزنی های پیچیده ای داشته است و حتما پشتکار و تلاش تهیه کننده و کارگردان برای ساخت چنین فیلمی قابل ستایش است.

اما در نهایت یادداشت به اینجا می رسیم که آرزو کنیم عبدی پور فیلم های بعدی اش ، فیلم های بهتری باشند. آرزویی که خیلی هم دور از دسترس به نظر نمی رسد. چرا که او نشان داده بسیار با استعداد است.

نوشتن از فیلمی که لحظاتی اش رو میشه خیلی دوست داشت ، کار سختیه

خصوصا که یه هفته ای میشه که فیلم رو دیدم و مدام نوشتن درباره اش رو عقب انداختم.

ولی خب ، چون در این پست گفتم درباره ی این فیلم می نویسم ، نمی خوام حرفم رو زمین بزارم.

تازه ، علاوه بر اون ، تیک آف ، دیگر اثر کارگردان رو هم دیدم تا از این کارگردان بیشتر براتون بنویسم.

تنهای تنهای تنها ، فیلمی با محوریت دو کودکه ، یکی بوشهری و دیگری روسی و داستان با هوشمندی حول منازعات هسته ای ایران و پنج به علاوه یک می گرده.

مشکل اصلی فیلم از همین هوشمندی شروع میشود.

بعد از دیدن تیک آف ، خیلی بیشتر به این نتیجه رسیدم که اگر عبدی پور بیست سال دیرتر این فیلم ها رو می ساخت ، حتما به عنوان آدمی خلاق و باهوش ازش نام برده می شد و این فیلم ها ، به غایت فیلم های کالتی محسوب می شدن. اما خب مشکل کار اینجاست که عبدی پور بعد از کلی آدم که این چنین داستان هایی رو ساختن وارد گود ماجرا شده و خب طبیعتا حالا باید یه چیزی بیشتر برای گفتن داشته باشه .(که متاسفانه نداره)

دیالوگ های رنجرو در تنهای تنهای تنها هرچند ظاهر شعاری ندارن ، اما باطنی شدیدا شعاری دارن! هر اتفاقی که در درام می افته ، در راستای همین شعارهاست که بعضا خیلی هم کارکرد های دارماتیک ندارن.

اگر از بازی های واقعا افتضاح کاپیتان کشتی و مترجم بچه ها بگذریم ، از شخصیت پردازی نامناسب و باسمه ای کارکتر ها نمیشه گذشت. شخصیت هایی که فیلم نمی تواند به آن ها نزدیک شود. چرا که خودش هم به درستی آن ها را نمی شناسد.

یکی از بزرگترین اشتباهاتی که خیلی وقت ها در شخصیت پردازی کارکتر بچه ها صورت می گیرد این نکته است که بچه ها خیلی قاطع و قدرتمند و بدون ترس پرداخت می شوند. این دقیقا اتفاقی است که در خصوص رنجرو هم صورت گرفته. او انگار یک ابر انسان است.

فیلم ایده های تلف شده ی خیلی خوب زیادی داره که  به درستی پرداخت نشده اند. ایده ی دو پسری که زبان یکدیگر را نمی فهمند ، خود به اندازه ی کافی سینمایی هست ، چه نیازی بود که انقدر نقش مترجم در آن پر رنگ شود ، آن هم مترجمی که انقدر بد بازی می کند.

توالی بسیاری از فصل های فیلم بی ربط است . بسیاری از سکانس ها از پیوستگی منطقی داستانی برخوردار نیستند .(حالا نمی دونم در تدوین سکانس هایی دورانداخته شدند یا این چاله ها از همان اول در فیلمنامه حضور داشته اند)

هرچند که خب حقیقتا تنهای تنهای تنها یک تله فیلم است ،  ولی چون به عنوان اثری که در سینما پخش شده، به عنوان یک اثر سینمایی مشغول نقد آن هستیم ، همین زیادی تلویزیونی بودن و بعضی جاها نوع دکوپاژ غیر سینمایی را هم می توان از ضعف های این فیلم به حساب آورد.

به نوعی میشه گفت ، آثار عبدی پور به طرز غریبی درگیر آماتوری ای هستن که در زیر روی انداز حرفه ای گری پنهان شدن ، آماتوری ای که عمیقا انتظار می رفت در آثار بعدی عبدی پور رفع بشه و ما شاهد یک کارگردان بسیار بزرگ در سینمای ایران باشیم ، ولی متاسفانه چنین اتفاقی نیوفتاده.

چرا که در تیک آف اوضاع از تنهای تنهای تنها خرابتر هم می شود.

داستان یک مشت بومیان بوشهر (بخونید بچه خوشگل های تهرانی) که یعنی از همه جا قطع امید کرده اند و در جریان یک بطری بازی دیووانگی شان بالا می زند و کارهای جنون آمیز تری می کنند تا اینکه در نهایت پگاه آهنگرانی (که بعید می دانم از این می توانست در یک فیلم بدتر بازی کند) که مدتی کلاس خلبانی می رفته ، تصمیم می گیرد هواپیمایی را بدزدد و با آن پرواز کند.

اما انقدر تمام فیلم از یک داستان شل و بی منطق برخوردار است که دلیل هیچ کدام از این اتفاقات منطقی نیست.

فیلم به همه چیز و همه کس می خواهد چنگی بزند و این خود نتیجه اش ، فیلمی شلخته و بی تاثیر می شود. فیلمی که دیدنش برای من یک روز به طول انجامید. (وسطش خوابم برد ، صب بقیه اش رو با عذاب دیدم)

بعضی کم و کاستی های تیک آف هم ذهن آدم را به اینجا می برد که نکند عبدی پور خیلی هم فیلمنامه نویس و کارگردان توانایی نیست؟

چرا عبدی پور دوباره مثل تنهای تنهای تنها برای فیلمش  راوی گذاشته؟

نکند دلیلش این است که چون نویسنده بهتری است تا فیلمنامه نویس بهتری؟

تیک آف در باسمه ای بودن ، یکی از پیشرو ترین فیلم های این سال هاست. رضا یزدانی واااقعا افتضاح بازی کرده و اصلا بنظر نمی رسد میمیک صورت یزدانی مناسب بازیگری باشد.

مصطفی زمانی بدک نیست ، حداقل من به عنوان بازیگر غیربومی ،  بازی و تلاشش در بوشهری حرف زدن را دوست دارم. ولی خب این ها کافی نیست!

فیلم واقعا کار نمی کند.

البته ، هردوی این فیلم ها نقاط مثبت هم کم ندارد.

داستان تنهای تنهای تنها روی دوش پسربچه ای می گردد که فوق العاده بازی می کند. بازی ای که احتمالا مدیون تلاش های کارگردان اثر است. (واقعا نمی فهمم چرا عبدی پور که انقد خوب از رنجروش بازی گرفته ، از هیچ کدوم از بازیگرای سایر آثارش نتونسته حتی یک بازی متوسط بگیره؟!)

رنگ آمیزی تصاویر بی نظیر اند و آدم را به وجد می آورند.

بدون شک کارگردان شناخت بی نظیری از منطقه ی بوشهر دارد و علاوه بر جغرافیا ، به خوبی از فرهنگ و ادبیات مردم ناحیه در قصه هایش استفاده می کند.

فیلم ها ، خصوصا تنهای تنهای تنها ، با توجه به اینکه یک سر داستان نهاد انرژی اتمی است ، قطعا و حتما تولید سخت و رایزنی های پیچیده ای داشته است و حتما پشتکار و تلاش تهیه کننده و کارگردان برای ساخت چنین فیلمی قابل ستایش است.

اما در نهایت یادداشت به اینجا می رسیم که آرزو کنیم عبدی پور فیلم های بعدی اش ، فیلم های بهتری باشند. آرزویی که خیلی هم دور از دسترس به نظر نمی رسد. چرا که او نشان داده بسیار با استعداد است.