از من بپرسید!

حقیقت اینه که دنیا پر از سوالای بی جوابه و من دربه در دنبال پیدا کردن جواب این سوالام، این وبلاگ رو درست کردم تا با هم دنبال جوابای سوالای بی جواب بگردیم

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شاندل» ثبت شده است

مرد بدون من

جلوی آینه وایساده بود و با ترس

به این مرد جدید نگاه می کرد

 

هنوز چند ساعتی نگذشته از زمانی که یکی از بزرگترین قسمت های وجودش رو

 جایی

جا گذاشته بود

 

 

میگن آدم وقتی از کسی جدا میشه

انگار بخشی از وجودش رو اونجا جا میذاره

 

بعد یه مدت به خودت میای میبینی هیهات

خودت رو کلا جا گذاشتی!

 

دیگه من نیستی!

دیگه چیزی از خودت باقی نمونده

هرجا رفتی

یه تیکه از خودتو جا گذاشتی

 

و اینجا

جلوی آینه

من دارم به آخرین بخش وجود خودم که برام مونده نگاه می کنم

بنطرتون بازم قمار کنم؟

بنظرتون آخرین بخش وجودم رو به کسی هدیه بدم؟


 

گاهی وقتا با خودم فک می کنم که بقیه هم وجودشونو پیش من جا گذاشتن

هرکس به اندازه ی بزرگی اش

بعضیا بیشتر

بعضیا کمتر

 

و وای از اون روزی که

بخش بزرگی از یه آدم پیش تو جا بمونه

اون موقع دیگه من تو

کم کم تبدیل میشه به من اون!

می فهمیی!

دیگه من اون به من شما غالبه

دیگه خودتون نیستید

دیگه اونید

می فهمید!

همونی که وجودش رو پیش تو جا گذاشته

تو اونی


اریک شاندل

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

ترس

میتونی ببینی

میتونی لرزیدن صداش رو وقتی حرف میزنه ببینی


میتونی بشنوی

میتونی ترس رو تو پریدن پلک هاش بشنوی


نه!

چون این ترکیب احمقانه و بی معنای واژه ها تنها یک معنا داره:

ساعت شنی راه افتاده

یا با آخرین قطار میری!

یا برای همیشه حسرت بودن در قطار رو تجریه میکنی!



چون این قطار تصنعی واژه ها تنها یه معنی داره

ترس!

قدیمی ترین و واقعی ترین احساس انسان!



#اریک_شاندل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی