از من بپرسید!

حقیقت اینه که دنیا پر از سوالای بی جوابه و من دربه در دنبال پیدا کردن جواب این سوالام، این وبلاگ رو درست کردم تا با هم دنبال جوابای سوالای بی جواب بگردیم

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نیل پستمن» ثبت شده است

کودکی نسل من،کودکی ساختار یافته با هجوم اطلاعات

چند وقتی هست که به شکل جسته و گریخته و هر وقت فرصت شود، بخش هایی از کتاب زوال در دوران کودکی، نوشته ی نیل پستمن را می خوانم و مدام به اهمیت رسانه و جایگاه آن در زندگی انسان ها(که تا اونجایی که به من مربوط میشه تمام زندگی ما انسان ها رو رسانه و ارتباطاته که میسازه) و به بزرگی افرادی مانند مارشال مک لوهان و نیل پستمن بیشتر پی می 

برم.

چهار فصل ابتدایی کتاب راجه به گذشته است.حقیقت اینه که در دوران زیادی از تاریخ،چیزی 

تحت عنوان دوران کودکی تعریف نشده بود،به این معنا که با کودکان هم مثل بزرگسالان رفتار می شد و حتی همون لباس ها رو می پوشیدن! کودک به انسانی گفته میشه که آموخته های اولیه رو کسب نکرده باشه و تا قبل از رنسانس و ظهور چپ به این علت که دانش تنها در اختیار عده ی معدودی بود، اصلا افراد برای شروع زندگی نیاز به آموخته ی اولیه ی خاصی نداشتن و تنها اشراف و خواص بودن که از امکان یادگیری بهره مند می شدن!

با ظهور چاپ و دراختیار قرار گرفتن دانش و اطلاعات برای قشر بیشتری از مردم،به تدریج دوره ی طلایی برای یادگیری انسان ها آغاز شد،انسان ها می توانستند به راحتی کتاب هایی را در اختیار داشته باشند که برای سال ها در انحصار طبقات خاصی بود و این به این معنی بود که به مرور دانشگاه ها و مدارس به وجود آمدند و انسان ها برای آغاز کار و زندگی نیاز به تحصیل و آموختن چیزهای اولیه و پایه ای نظیر الفبا داشتند. این زمان بود که دوره ای به نام کودکی به رسمیت شناخته شد.

تا قبل از این زمان،بزرگسالان به راحتی جلوی کودکان کلمات زشت و جنسی به کار می بردند، اما در آن دوران ضرورت توجه به روحیات لطیف کودک و صحبت نکردن جلوی کودک از مسائل جنسی مواردی بود که به شدت رعایت می شد.

البته یکی دیگر از نکات جالب توجه در این دوران،موضع گیری افرادی احمق بود که می گفتند چاپ موجب بروز پوپولیسم می شود(که البته تا اندازه ای هم درسته!!) و دانش نباید در اختیار همه قرار بگیرد،وگرنه به انحطاط می رسد و دانش تا وقتی در اختیار همه قرار نگرفته،جدی است و زمانی که همه آن را فرا بگیرند،با خرافات و حرف های نادرست مردم جمع می شود و به چیزی تبدیل می شود که نباید!


حقیقت اینه که در دوران رنسانس و تا سال 1950 در اروپا و خصوصا آمریکا، توجه به دوران بسیار مهم کودکی از ویژگی های جوامع پیشرفته بود و به عنوان مثال،دلیل اصلی پیشرفت بریتانیا در دوره ای وجود مدارس و دانشگاه ها و فرهنگ تربیت فرزند و توجه به آن بود که باعث پیشرو شدن بریتانیا در دوره ی بزرگی از تاریخ شد.

در فصل پنجم کتاب،به این مسئله پرداخته می شود که مدیوم صدا و متن موجب برانگیختن عقل و قوای تفکر آدم است و مدیوم تصویر،موجب برانگیختن احساس آدم است و عقل را زایل می کند و خوب نیست( مزخرفی به بزرگی این من تا حالا نشنیده ام!!!)

نظر من راجع به پاراگراف بالا:

اما نمی تونم این صحبت رو هم نادیده بگیرم که تا سال های سال این بحث و انتقاد رو به سینما و تلویزیون و اصلا مدیوم تصویر وارد می کردن، بنیان این بحث هم اینه که هر کسی به خودش اجازه میده راجع به تحصیل نظر بده،ینی کسی رو نمی بینی بگه که من تلویزیون نمی بینم،چون دانش مربوط به دیدن اون رو هنوز تحصیل نکردم!!!

همه تلویزیون رو می بینن و این باعثه پوپولیسمه( که اتفاقا بنظرم خوبه)

به قول مارشال مک لوهانه کبیر،مدیوم خودش رسانه است. تو نمی تونی و حق نداری تو تلویزیون حرف سنگین بزنی،تو نمی تونی و حق نداری تو سینما از یه حدی به بعد حرف جدی بزنی، چون سینما وظیفه ی اصلی اش همراه کردنه مردم با خودشه،همراه کردن جامعه، نه یه مشت روشن فکر انتلکت مابه احمق! خیلی ها اون دوران ابتدایی سینما و تلویزیون اون ها رو هنر سطح پایین به حساب می اوردن، ولی این ها سطح پایین نیستن! فراگیرترن! و این نشونده ی قدرت بیشتر این رسانه هاست! همونجوری که الان اینترنت و شبکه های اجتماعی اینترنتی فراگیر شدن و خیلی ها اون ها رو متهم به رواج پوپولیسم می کنن و می گن سطح پایین و سطحی ان،ولی اون ها خیلی بیشتر از اون ویژگی ها،فرگیر ان و البته فراموش نکنیم که هر مدیوم مختصات خودش رو داره این مدیوم که سوار بر محتوی میشه، مدیومه که خیلی خیلی مهمتر از محتوییه که می خواد بگه



فعلا و تا این جایی که کتاب رو خوندم همین حرفا کافیه،باقی بمونه واسه وقتی بقیه ی فصلا رو خوندم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

حضرت مک لوهان

بعضی وقتا به این فکر می کنم که فرق آدم هایی مثل نیل پستمن با مارشال مک لوهان خیلی کمه!

شاید تلاشی هم که تو زندگی و کارشون کرده باشن تقریبا با هم برابر باشه! اما به قول معروف،میان ماه من تا ماه گردون،تفاوت از زمین تا آسمان است!

فرقشون اینجاست که پستمن ، وقایع رو به شکلی به شدت دگم تحلیل می کنه و نه تنها خیلی از حقایقی که به درستی می بینه(واقعا دیدن چنین حقایقی از دست هرکسی برنمیاد،واقعا میشه در این زمینه به پستمن آفرین گفت!) به مزخرف ترین شکل ممکن تحلیل می کنه و مثلا می گه تلویزیون بده و جوامع رو به نابودی میکشونه! یا تکنولوژی بده و اون هم جوامع رو به نابودی میکشونه  یا ... .

اما مک لوهان به طرز خارق العاده ای میگه چرت نگید! حقیقت اینه که جوان امروزی خیلی بیشتر از اینکه از مدارس و دانشگاه ها چیز یادبگیرن،از رسانه ها یادمی گیرن! چون زمان بیشتری براش میزارن! دانشگاه اصلی رسانه است! اصلا مهم نیست که ما خوشمون بیاد یا نه! مهم نیست که ما اون رو بازی بگیریم یا نه! مهم اینه که رسانه است که در دوران حاضر  ( والبته از نظر من همیشه) آدم ها رو تربیت می کنه و می سازه!

بنظرم حتی سال ها قبل هم که تلویزیون،اینترنت و حتی رادیو هم نبوده، همین که آدم ها از جامعه ی اطرافشون،از پدر و مادر  و خواهر و برادر هاشون چیزهای مختلفی رو یاد می گرفتن،جنبه ای از رسانه بوده،اصلا و اصولا هرچیزی که آدم باهاش سروکار داره رسانه است. از نظر من،خیلی هم نمیشه گفت که این رسانه های قدیمی (پدر و مادر و جامعه و ...) خوبن و این جدید ها( اینترنت و شبکه های اجتماعی و تلویزیون و ...) بد هستن!

هر کدوم جنبه های مختلفی از رسانه هستن که باید بهشون پرداخته بشه و حایز اهمیت ان!

نکته ی ترسناک و درست دیگه ای که مک لوهان بهش اشاره می کنه اینه که هر مدیوم جدید،مدیوم قبلی رو تو خودش جا میده! رادیو،همون کتاب بود،به علاوه ی صوت،تلویزیون،همون رادیو هه ، بعلاوه ی تصویر، اینترنت و شبکه های اجتماعی، همون تلویزیونه بعلاوه ی هزار و یک چیز دیگه!


اما اینکه آینده چه شکلیه! فکر می کنم چند سال دیگه که آینده حال شد بفهمیم!!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی