از مجموع فیلم های برگزیده ی امسال ایسفا ، دو فیلم رو بسیار بالاتر از سایر فیلم های جشنواره دیدم.

مثل بچه ی آدم ، ساخته ی آرین وزیر دفتری و بچه خور ، ساخته ی محمد کارت.

در این یادداشت ، از فیلم "مثل بچه ی آدم " آرین وزیر دفتری بیشتر خواهم گفت.

توجه: مطالب این نوشته منجر به لو دادن داستان فیلم می شود.

مثل بچه ی آدم ، در کنار بازی های حیرت انگیز ، نور ، تصاویر و  قاب های سینمایی ،یک کارگردانی درست و یک فیلمنامه ی قدرتمند دارد. سارا ، دختر جوانی است ( حدودا 26-27 ساله) که پرستار بچه ی نه ساله ای است  که مادرش طلاق گرفته و ساعت زیادی خانه نیست ، پس سارا را استخدام کرده تا از فرزندش مراقبت کند.

نامزد مادر برایش شب گذشته یک زنجیر طلا آورده ، اما پسر بچه که از رابطه ی مادرش با این مرد نارحت است ، مادرش را دیشب تهدید کرده که زنجیر را در چاه توالت می اندازد!

فردای آن شب که داستان فیلم هم در آن می گذرد ، در سکانس اول که سکانس صبحانه خوردن است ،ما متوجه تمام این ها می شویم و سپس پسر بچه گردنبند مادرش را می آورد و  تهدید را تکرار می کند. (مادر سر کار است) سارا که به نظر نگران می رسد ، به پسر بچه می گوید: که این زنجیر را از کجا آورده و زنجیر را سرجایش برمی گرداند. اما خودش زمانی که پسر بچه مشغول دیدن کارتون است ، به سر کشوی جواهرات می رود و زنجیر را برمی دارد.بعد هم به پسر که مشغول دیدن کارتون است ، می گوید : برای کار کوتاهی از خانه خارج می شود ! ( شما بخونید جیم می شود!) .

پسر از جلوی تلویزیون بلند می شود ، کیف سارا را می قاپد و داد می زند: "دیدم زنجیر مامانم رو برداشتی"  و به سرعت می دود و به اتاق می رود و در را قفل می کند.

این نقطه ی عطف اول فیلم است که به شکل کاملا هوشمندانه ای تبیین شده.

سارا که وحشت کرده و تمام وسایلش دست بچه است ، سعی می کند با حفظ آرامش وسایل را از بچه پس بگیرد ، در می زند و با بچه با ملایمت حرف می زند که گردنبند مادرش دست او نیست و از پسر می خواهد کیف را پس بدهد.

پسر پس از لحظاتی در را باز می کند و می گوید: اگه می تونی برو کیفت رو پیدا کن!

سارا هرچه می گردد ، نمی تواند کیف را در اتاق پیدا کند و به حال برمی گردد ، جایی که پسر مشغول بازی کامپیوتری است ، اما با شرایطی متفاوت!

حالا او رییس است.

سارا از پسر می خواهد جای کیفش را بگوید ، اما پسر با لحن ارباب مابانه   و در حالی که روی مبل لم داده و مشغول بازی است می گوید: برام آب بیار!

و زمانی که سارا آب می آورد ، پسر می گوید: این که لیوان بتمنی خودم نیست! و آب لیوان را روی صورت سارا خالی می کند.

از اینجا به بعد نقش بتمن پررنگ تر می شود.

از همان اول داستان ( سرمیز صبحانه) از موتیف بتمن استفاده می شود و پسر از سارا می خواهد چای اش را در فنجان بتمن اش بریزد ، پسر مشغول دیدن کارتون بتمن است که سارا زنجیر را برمی دارد و حالا وقت آن است پسر به زور سارا را مجبور به بازی کردن کند!

آن هم در نقش مقابل بتمن

جوکر


سارا جوکر می شود و پسر بتمن

تقریبا به یک چهارم پایانی فیلم رسیده ایم و نوبت نقطه ی عطف دوم است ، سارا هرقدر از پسر خواهش می کند ، پسر کیفش را نمی دهد و می گوید باید با من بازی کنی!

بتمن تصمیم می گیرد جوکر را بکشد! و جوکر زمانی که تیر می خورد ، واقعا روی زمین می افتد و دیگر تکان نمی خورد.

پسر هرچه تلاش می کند موفق نمی شود  جوکر را بلند کند ، انگار واقعا سارا مرده است! لحظاتی بعد با گریه ، کیف را از گوشه ای که قایم کرده می آورد و از جوکر خواهش می کند که بلند شود ، اما او بلند نمی شود!  پسر که ترسیده ، دوان دوان از خانه می آید بیرون در پارکینگ ، مادرش را می بیند که مشغول پارک کردن ماشین است ، پسر با گریه می گوید که خاله سارا مرده و مادرش را سراسیمه به سمت خانه هدایت می کند.


مادر و پسر زمانی که بالا می رسد می بیند که  که سارا سالم است و مشغول پاک کردن رنگ هاست و از مادر می خواهد کیفش را به او بدهد ، پسر داد می زند که نباید کیف رو بهش بدی مامان! اون دزده! داشت زنجیرت رو می دزدید ، اما مادر می گوید که نمی داند پسر را چکار کند و چرا انقدر با جریان نادر ( نامزدش) بد برخورد می کند . مادر می گردد و همان کنار کیف سارا را پیدا می کند و به او می دهد ، پسر خودش را تکه پاره می کند تا به مادر بگوید جریان از چه قرار است و سارا دزد است ، اما سارا مادر را به آرامی کنار می کشد و می گوید: اینو می گم ، ولی تو رو خدا دعواش نکنید.

سارا: صب سر میز صبونه ، نمی دونم از کجا رفت زنجیرو اورد ، داد و هوار سر جریانات دیشب و تهدید که من زنجیر رو می اندازم چاه توالت! آخرشم این کار رو کرد.

من خیلی تلاش کردم با سیخ و اینا درش بیارم ، ولی نشد.

( مادر که برافروخته شده)

سارا: ولی تو رو خدا دعواش نکنید ، خودشم بعدش ناراحت شد.

( مادر در حالی که با عصبانیت به سمت اتاق پسر می رود)

مادر: تو برو سارا جون ، من باید اینو درستش بکنم.

در پلان آخر هم ، میبینم که سارا در خیابان ، مشغول انداختن زنجیر است.

رنگ آبی فیلم ، کمک زیادی به فضا سازی کرده بود و در کل میشه گفت ، با یک فیلم عالی طرف هستیم. اما بنظرم چند جای فیلم جا داشت بهتر بشه، اون موقع احتمالا با یک شاهکار طرف بودیم.

من دوس داشتم ببینم ، از فردا سارا برمی گرده سر کار یا نه؟ اینه که برام جذاب و سواله

نظر شما چیه؟

سارا بازم میره توو اون خونه؟