پیش از این و در این پست درباره ی سینمای میرکریمی نوشتم ، اما بنظرم سید رضا میرکریمی انقدر سینماگر قابل اعتنایی هست که حرف های زیادی دربارش مغفول مونده باشه.

این پست رو پس از دیدن سه فیلم قصر شیرین ، زیر نور ماه و خیلی دور خیلی نزدیک در چند هفته ی اخیر می نویسم و قصد دارم ، از درون این سه فیلم ، به تعریف دقیق تری از مختصات سینمای میرکریمی برسم.

همین اول کار بگویم ، میرکریمی و سینمایش را دوست داشته باشیم یا نه ، از نظر بنده (که قطعا همچین هم مهم نیست) میرکریمی یکی از معدود کارگردانان ایرانی است که مدیوم سینما را می شناسد و با زبان تصویر صحبت می کند. دلیل علاقه ی برخی از فستیوال های خارجی به آثار او نشات گرفته از همین مساله است.

البته بدون شک یکی دیگر از مهمترین دلایل توجه فستیوال ها به آثار میرکریمی ، مضامین جهانی آثار او است. حتی در یکی از ایرانی ترین فیلم های او ، یعنی زیرنور ماه که داستان طلبه ای است مردد که آیا لباس روحانیت بپوشد یا نه؟طلبه در راه پاسخ دادن به این تردید ، درگیر یک سفر می شود که او را با نقاط دیگری از شهر و زندگی آشنا می کند.

تردید یکی از جهان شمول ترین معانی جهانی است و این فیلم ، یکی از مهمترین فیلم های میرکریمی است. البته منظورم از تم جهانی ، گرته برداری صرف از جهان بینی غربی نیست. اتفاقا این فیلم حول یک  تردید کاملا ایرانی  می گردد و این مساله ای است که این فیلم و به طور کلی سینمای میرکریمی را مهم می کند.

در فیلم خیلی دور خیلی نزدیک با استفاده از آنالوژی بین اتفاقاتی که در دنیای ستاره ها و اتفاقاتی که در دنیای انسان ها می افتد ، فیلم تلاش می کند به ما بگوید که چطور خدا به دکتر عالم کمک می کند.

مشکل فیلم دقیقا اینجاست.  منظورم نقدی است که برخی منتقدان به میرکریمی می کنند که رفته رفته آثار او از ایران دور می شوند و دیگر نقطه ی قوت ایرانی بودن  در فیلم های او کمتر دیده می شود نیست.

منظورم ، این نگاه معصومانه در آثار اوست. آثاری که شاید به دلیل زمان ساختشان ، انقدر ساده دلانه به دنیا نگاه می کنند. نگاهی که برای مخاطبی که امروز سینمای دنیا را نگاه می کند ، حتی  در فیلم های انیمیشن بچه ها هم پیچیده تر دنبال می شود.

هرچند که آثار اولیه ی میرکریمی امروز برای مخاطبان جوان لوس و بی مزه هستند ، اما قصر شیرین ، جدیدترین اثر میرکریمی ، کمتر این ضعف را در خود دارد. میرکریمی روز به روز از آن نگاه ساده ، به نگاه پیچیده تری رسیده است. اما راستش مشکل هنوز باقی است.

ریشه مشکل عمیق تر از این هاست.

میرکریمی درک درستی از تکنولوژی ندارد. نگاه کنید به کارکرد تبلت در فیلم قصر شیرین و کارکرد آیفون در یه حبه قند.

در فیلم خیلی دور خیلی نزدیک هم خود خودروی بنز چنین کارکردی دارد.

شاید میرکریمی در ظاهر مدرن شده و نگاه غربی تری به دنیا و زندگی دارد و حتی تصورم این است که اگر می خواست امروز زیرنور ماه را بسازد ، نشان نمی داد که قهرمانش در نهایت معمم می شود.

اما هنوز که هنوز است ، میرکریمی در برخورد با پدیده های مدرن ،در برخورد با تکنولوژی بی سوادی خود را نمایان می کند.

ایکاش این تاکید روی تکنولوژی را در فیلم هایش نداشت ، حتی با رنگ سبز هدفون در فیلم قصر شیرین ، می خواهد فوکوس نگاه را به سمت تکنولوژِی جلب کند و عجیب ، بی سوادی و عدم شناخت او و حتی بسیاری از منتقدان او در این مساله رخ می نماید.

قصر شیرین فیلم متوسطی است که فیلمنامه ی به لحاظ تکنیک ، بی نظیری دارد.اطلاعات کاملا قطره چکانی و عموما در کنش ها (نه در دیالوگ) داده می شود ، اما کارگردان به یک اصل مهم که خودش در ابتدای فیلمسازی اش خیلی به آن پایبند بود ، بی توجه است.

آیا ما به ازاهای شخصیت های فیلم در دنیای واقعی ، این گونه عمل می کنند؟ آن ها  انقدر رمز آلود حرف می زنند و سخت اطلاعات می دهند؟

در کل ، میرکریمی و آثارش را دوست داشته باشیم یا نه ، او صاحب سینمایی یکتاست که در ایران امروز ، همین هم غنیمت است.


این یادداشت رو بیشتر نوشتم تا بتونم کمی تمرکز کنم ، وگرنه این نوشته هیچ ارزش دیگری ندارد.

زیر فشار انواع و اقسام خبرها ، نه تنها دوستام  ، حتی خودم هم سخته برام تمرکز کردن. برای همین سعی کردم با این کار تمرین کنم که ذهنم رو مرتب کنم تا بتونم به باقی کارام برسم.