از به رنگ نارنجی تا احمد آقا

هر دوی این فیلم ها ، درباره ی رفتگری به اسم احمد آقاست که چند سال پیش ، کیفی که حاوی محتویاتی میلیاردی بوده را پیدا می کند و آن را به صاحبش باز می گرداند.

اما نکته ی مناقشه برانگیز که تمرکز مستند احمد آقا روی آن است ، این است که آیا انگونه که در خبر ها آمده ، دسته چک امضاشده و کارت های اعتباری و پول نقد به ارزش یک میلیارد تومن در کیف بوده یا صرفا اسناد و مدارکی به ارزش یک میلیارد به همراه تعدادی دسته چک بدون امضا (آخه چرا باید یکی دسته چک رو با امضا بزاره توو کیف آخه!)  در کیف وجود داشته است؟

داستان وقتی جالب می شود که این احمد آقا به برنامه ی ماه عسل می رود و علیخانی می پرسد:

خب صاحاب کیف چقد بهت داد؟

و احمد آقا میگوید:

فقط 200 هزارتومن

 و علیخانی کلی تیکه بار صاحب کیف کرد. تمرکز مستند احمد آقا روی این مساله و ناراحتی صاحب کیف از حرف های احسان علیخانی از یک طرف و وارد شدن داستان رفتگر میلیاردی در کتب درسی است.

داستانی که به دلیل همزمانی اش با تخلفات بانکی معروف به "اختلاس سه هزار میلیاردی" ، توجه زیادی به آن صورت گرفت تا بتواند منادی اخلاق از دست رفته در جامعه باشد.

جالب اینکه در مستند احمد آقا ، درنمایی مضحک (دوربین لو انگل ، سیم هاش اف کامل توو قاب و نوع پوز آدم ها در نازیباترین شکل ممکن) به مصاحبه با احمد آقا ، مدیر و احتمالا معاون مدرسه می پردازد و مدیر یا معاون دفاع می کند از داستان رفتگری که در کتاب ها آمده.

اما با رفتن احمد آقا به یکی از کلاس ها و پرسیدن اینکه کیا بعد از خواندن این درس اگر با چنین شرایطی مواجه شوند ، پول را پس می دهند؟

به یکباره می بینیم اکثربچه ها پول را پس نمی دهند

و در یک قاب کاملا حساب شده ، از بچه ها خواسته می شود کنار احمد آقا یک عکس یادگاری بگیرند.

فارغ از اینکه این شوی رسانه ای تا چه اندازه ای درست است (تصورم این است که هر پسری که در دبیرستان های ایران درس خوانده می داند که در این شرایط "اگر" زور مدیر و معلم نباشد ، حرفی مخالف اخلاق رسمی زده می شود.چون در بین بچه ها حال میدهد و در جو به وجود آمده به آدم حسابی خوش میگذرد و میخندد) و قابل استناد که این تعداد از بچه ها تنها پول را برمی گردانند ، اما به ذات اقدامی قابل توجه است که نشان می دهد آن هایی که در آموزش وپروش کتب درسی را تدوین می کنند چقدر از جامعه و دنیای امروز بچه ها فاصله دارند و در باقالی ها سیر می کنند!

البته باید به این نکته هم اشاره کرد که چندی پیش شبکه ی مستند صدا و سیما در ادامه رویکرد ماه عسل و واحد مرکزی خبر مبنی بر اینکه این آدم کیف یک میلیاردی پیدا کرده و چرا قدرش رو نمی دونید و این ها و این آدم یک بیمه ساده هم چرا نداره ، اقدام به ساخت مستندی به نام به رنگ نارنجی کرد.

جالب اینکه فیلم نارنجی پوش مهرجویی هم بی ارتباط با احمد آقا نیست و به نوعی همه ی این آتیش ها از احمد آقا بلند می شود.

اما همه ی این مقدمات را گفتم تا بگویم

جرا به اعتقاد بنده

از به رنگ نارنجی تا احمد آقا

چرخیدن از پوپولیسمی به پوپولیسم دیگر است؟

منظور من از عوام فریبی در این متن، بیشتر به نوع فاعلیت عوام فریبانه ی کارگردان ها و برنامه سازان باز می گردد.

نخست ، طیف ماه عسل ، به رنگ نارنجی ، واحد مرکزی خبر ، روزنامه ی شرق و ... که با خبری که مخابره ی آن به این شکل اگر هم از روی شارلاتانسیم نبوده ، از روی بلاهت بوده ، این ماجرا را پوشش رسانه ای دادند.

شاید بتوان ساده دلی بیشتری را به خبرنگار واحد مرکزی خبر خراسان شمالی نسبت داد ، اما آیا واقعا برنامه ای مثل ماه عسل که پس از ماه ها این آدم را به تلویزیون دعوت می کند ، نباید کمی تحقیق بکند که ماجرا چیست؟

یا از آن جالب تر، فیلم به رنگ نارنجی ، مستندی که سال 98 از شبکه ی مستند پخش می شود ، این یعنی فیلم سال ها پس از پخش فیلم احمد آقا پخش می شود. من از سال تولید واقعی این مستند خبری ندارم ، اما حتی به فرض که پیش از سال ساخت احمد آقا بوده نباید با این حجم از اطلاعات غلط هرگز پخش می شد. اگر هم که پس از مستند احمد آقا بوده که وامصیبتا

شاید عوامل به رنگ نارنجی بگویند تمرکز این فیلم درباره ی وضعیت فعلی او و عدم استخدام اوست. ولی به عقیده ی اینجانب این حرف ها شاید صرفا به درد عمه ی دکتر احمدی نژاد بخورد. (چون به شخص دیگه ای نمیشه توو این مملکت حرف زد ، با اجازه از دکتر احمدی نژاد مجبوریم از ایشون خرج کنیم)

 اگر اسم این کم کاری نیست ، پس چیست؟ 

بنظر من این طیف از ماجرا خیلی نیازی به صحبت کردن ندارد.

عوام فریب بودن آن ها مثل روز روشن است.

اما شاید نکته ی اصلی ، جایی باشد که من قویا اصرار دارم که خود مستند احمد آقا هم دست کمی از طیف دیگر ندارد.

دقت کنید به نوع قاب بندی ها ، به نوع برخوردش با احمد آقا ، به پوز نشستن و سیگار کشیدنش جلوی دخترا در پارک شهر ،بنظر می آید که انگار فیلمساز همچین هم بدش نمی آید احمد آقا را دست بندازد!

اینکه آمدن این داستان در کتب درسی هیچ تاثیر مثبتی نداشته برای مخاطبی که توانای ذهنی ای بالاتر از فیتوپلانکتون ها داشته باشد واضح است ، اما این نوع مضحکه کردن احمد آقا که شاید تا پیش از آن در برخی آثار بهمن کیارستمی ، تهران انار ندارد مسعود بخشی و فیلم های دیگری هم دیده می شد قابل بحث است.

شاید باید اقدامات احسان علیخانی ، خبرنگار تلویزیون و شورای تالیف کتب درسی آموزش و پرورش رو به مضحکه گرفت. ولی قطعا این وسط احمد آقای ساده دل کم تقصیر ترین آدم ماجراست.

حتی در کات هایی که در فیلم استفاده شده هم می توان این شیطنت را دید. شاید اگر درباره ی یک فیلم داستانی حرف می زدیم ، تمام نکات گفته شده در بالا نه تنها منفی ، که اصلا مثبت بود. چرا که باعث خنده گرفتن از مخاطب و احتمالا فروش بیشتر اثر می شد. اما در این اثر مستند که ما با یک آدم سر و کار داریم ، حداقل من این نوع فاعلیت را نسبت به احمد آقا نمی پسندم و معتقدم ، زمانی که کارگردان مشتش خالی است ، اگر کمی کاربلد باشد و کمی هم شیطون باشد! (خیلی سعی کردم لغت لطیفی پیدا کنم ) دست به عوام فریبی از این نوع می زند.

پی نوشت 1: من دفعه ی اول که مستند احمد آقا رو دو سه سال پیش در جشن خانه سینما دیدم ، از فیلم خوشم اومد ، ولی با دوباره دیدنش بنظرم رسید که فیلم خوبی نبوده! خدا می دونه فردا نظرم چی بشه!؟

پی نوشت2 : با وجود تمام این انتقادات ، این نوشته به هیچ عنوان قصد ندارد صداقت ، سادگی و صفای احمد آقا را زیر سوال ببرد. از طرفی باید به کارگردان مستند به رنگ نارنجی هم دست مریزاد گفت که دنبال حل کردن مشکل استخدامی و کارهای احمد آقا رفته است. یک خداقوت جانانه هم باید به عوامل مستند احمد آقا گفت که داستان واقعی را با ذکاوت بسیار شرح دادند ، اما موضوع انتقادات چیز دیگری است.