از من بپرسید!

حقیقت اینه که دنیا پر از سوالای بی جوابه و من دربه در دنبال پیدا کردن جواب این سوالام، این وبلاگ رو درست کردم تا با هم دنبال جوابای سوالای بی جواب بگردیم

۳۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مستند» ثبت شده است

چرا ناپدید مستند بدی است؟

هرچند که پیش از آغاز انتقادات جا دارد از تلاش های کارگردان این اثر برای ساخت اثری متفاوت و تجربی تقدیر کنم و اذعان کنم که واقعا برای ساخت این فیلم زحمت زیادی کشیده شده و دکور ها ، گریم و فکر کردن به این جهان تخیلی زمان بر است و برای آن زحمت کشیده شده ، اما متاسفانه نتیجه ی کار محصولی انقدر سطح پایین است که ترجیح می دهم ، درباره ی نقص های فیلم ناپدید که این روزها در گروه هنر و تجربه در حال اکران است ، صحبت کنم.

1)    مورد اولی که باید حتما به آن اشاره کرد این است که در این اثر ، شما اصولا با تفکرات شخصی کارگردان مواجه هستید ، نه یک فیلم مستند! هنوز هم که هنوز است ، معنای میان نویس های فیلم را نمی فهمم! فیلم بیشتر به کابوس های شخصی کارگردان شبیه است تا یک فیلم مستند متفاوت!

2)    هیج خط مشخصی در این فیلم وجود ندارد. به این معنا که نمی توانی از نقطه ی الف شروع کنی و داستان را تا نقطه ی ب تعریف کنی. یعنی حداقل من که نمی توانم بعد از دیدن فیلم اینکار را بکنم

3)    فیلم حداقل به معنای کلاسیک کلمه ، داستان ندارد. تماشاگران  داستان را ، هرچقدر هم بد و ناقص، می توانند پیگیری کنند. اما تصاویر هر چقدر هم خوب و فریبنده باشند ، اگر داستانی نداشته باشند، نمی توانند مخاطب را نگه دارند.

4)    شاید بتوان برای پرداخت این داستان از دو روش استفاده کرد ، یکی شخصیت محور و دیگری اتفاق محور . در روش اول ، تمرکز را به صورت مشخص روی چند سوژه بگذاریم که ناپدید شده اند و داستان آن ها را تعریف کنیم. این گونه می توان احساسات مخاطب را برانگیخت. چرا که دیگر چند شخصیت وجود دارند ، نه صرفا تعدادی تیپ که هیچ سرانجام مشخصی هم ندارند!

در روش دیگر که به نظر می آمد کارگردان ترجیحش بر آن بوده ، اتفاق ناپدید شدن در مرکز توجه ما قرار می گیرد. اما نکته ی عجیب اینجاست که در یک سوم پایانی فیلم،داستان به سمت یک اثر شخصیت محور رفته و درباره ی یکی دو نفر ، گزافه گویی می کند!

5)    در لحظات زیادی ، کار دچار شعارزدگی های عجیب و غریب ، در حد برنامه های نازل صدا و سیما ( دقت کنید ، حتی نه در حد برنامه های متوسط صدا و سیما) می شود. واقعا هنوز هم متوجه دیالوگ های پایانی خوانواده ی ژوبین نمی شوم!

6)    بنظرم مهمترین دلیلی که این تعداد مشکل در فیلم وجود دارد این است که طراح ، کارگردان و تدوینگر این اثر همگی یک نفر هستند. اگر طراح  مجبور شود  تلاش کند نظراتش را در قالب کلمات یا از آن بهتر ، متن به کارگردان منتقل کند و کارگردان هم در قالب کلمات یا متن ایده هایش را به تدوینگر منتقل کند، احتمالا در طی این مسیر یا این ایده ها پرورش پیدا می کردند و بهتر می شدند یا کلا این ایده ها کنار گذاشته می شدند.


از فرحناز شریفی ، مستند بسیار خوب "ایران در اعلان" موجود است که از همه دعوت می کنم وقت خود را صرف دیدن آن کنند و امیدوارم ، فرحناز شریفی که نشان داده می تواند مستند های عالی بسازد ، بازهم مستند عالی بسازد، نه ناپدید!

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

ناصر صفاریان

این چند روزه که حسابی مشغول دیدن فیلم های مستند بودم ، با چهره ای جدید و جذابی آشنا شدم که هرچند پیش از این او را به عنوان مجری برنامه ی نمایش هفتگی مرکز گسترش می شناختم ، اما هرگز به عمق نگاه و فعالیت های او پی نبرده بودم.

ناصر صفاریان ، دوستی  ای قدیمی هم با روبرت صافاریان دارد ( خودم تا قبل از این چند روزه خیلی وقتا این دو عزیز رو با هم اشتباه می گرفتم ، البته ، الان هم خیلی مطمئن نیستم موفق شده باشم) و احتمالا برای فعالان حوزه ی سینما و علی الخصوص مستند ، هر دو اسامی شناخته شده ای هستند.

اما همان طور که از اسم این پست مشخص است ، در این پست قصد دارم از ناصرصفاریان برایتان بگویم. ( هرچند عجالتا روبرت صافاریان را از این طریق می توانید دنبال کنید)

جرقه ی شناخت جدید من از ناصر صفاریان هم برمی گردد به گشتن من برای فیلم های مستند ایرانی که از موسیقی ساخته شده است.  "شب شیدایی " فیلم قابل احترامی است که با محور قرار دادن مصاحبه با افراد صاحب نام و استفاده از اطلاعات آرشیوی ، نگاهی گذرا به تاریخ موسیقی پاپ ایران دارد. هرچند که به شخصه دیدن این مستند را به همه توصیه می کنم وبنظرم تلاشی است در خور ستایش ، اما نمی توانم از مشکلاتی که به عنوان یک مخاطب فیلم های مستند در این فیلم می بینم عبور کنم. هرچند که داستان طبق منطق زمانی ساختارمندی جلو می رود ( راستش چند روز پیش فیلمو دیدم ، امیدوارم درست تو خاطرم مونده باشه) اما از شلختگی رنج می برد و بعضی وقت ها پشت سرهم گذاشتن برخی مصاحبه ها ، مکانیکی از آب درآمده. دلیل دیگری که باعث بروز شلختگی در فیلم شده ، افراد متعددی است که با کارشناسان مصاحبه می کنند و هر مصاحبه ، به نحو متفاوتی فیلمبرداری شده و خیلی یک دست نیست.

یکی دیگر از مهمترین نکاتی که درباره ی این فیلم می توانم اشاره کنم ، فضای سیاسی پایان فیلم است. شاید اگر کارگردان خلاقیت بیشتری به خرج می داد و حتی همین اعتراض سیاسی را در لایه های زیرین تری انجام می داد ،  نتیجه دلپذیر تر بود.

احتمالا از همین راش ها ، فیلم دیگری هم ساخته شده به نام خاطره های خط  خطی که درباره ی ترانه های ضد عاشقانه است و هرچند که من بهره بردن از باران کوثری با آن نماها را خلاقانه می دانم ، اما این خلاقیت را به شکل درست و درمونی نمی بینم و اصلا خیلی مفهوم نبود واقعا؟!

 

اما فارغ از تمامی این مسائل ، در حد فهم و دانش من ، ناصر صفاریان یکی از آدم های واقعا باسواد و صاحب اندیشه است و کار ستودنی او در نوشتن و آرشیو یادداشت هایش را ، خدمتی بزرگ می دانم به تاریخ

او با اینکار ، اوضاع هر روزه ی ایران از منظر خود را ثبت و ضبط کرده

حتما و اکیدا خواندن نوشته های ناصر صفاریان را توصیه می کنم.

هرچند که تا به حال افتخار دیدار و مصاحبت با او را نداشته ام ، اما از نوشته هایش مطمئنم که آدم وابسته ای نیست و نون بازوی خودش را می خورد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

سالسوس

بسیار خوشحال شدم و انرژی گرفتم از دیدن مستندی که آریان عطارپور ، پسری هم سن و سال خودم  درباره ی سوسیس ساخته بود! هرچند که فیلم از خط  داستانی ای بهره می برد که از بیرون بهش تزریق  شده و برخلاف مستند های غیرتلویزیونی که خط داستانی از درون خود نماها و داستان تصاویر ساخته می شه ، اینجا داستان توسط شخصیت اول ماجرا که خود آریان عطار پور باشه ساخته می شه که البته ، برای یک مستند تلویزیونی کاملا طبیعی  و استاندارده و نمیشه به اثر خورده ای گرفت.

البته جز ضعف روایی داستان که تا اندازه ای دچار شلختگی و سردرگمی و نداشتن خط مشخصی برای ادامه دادن داستان و ایجاد حس تعلیق و ....است، به نظر من دیگه نمیشه از کار ایراد دیگه ای گرفت.

کارگردان به خوبی تونسته فضای فانتزی کار رو دربیاره و با بازی کردن نقش آدمی که عاشق سوسیسه ، فیلمی درباره ی عوارض سوسیس ساخته که به دلیل همین هوشمندی ، کار به هیچ عنوان جنبه ی شعاری به خودش نگرفته و اتفاقا کاملا با آدم هایی که عاشق فست فود ها هستن ، همذات پنداری می کنه

کارگردان هم از مصاحبه استفاده کرده ،هم از موشن گرافیک بهره می بره و هم با تمهید جالبی صدای خود عطاردپور که کمی تیپ گرفته ( همین مساله به بار طنز داستان کمک زیادی می کنه) نقش دکتر رو بازی میکنه و هم از اطلاعات آرشیوی بسیار جذابی استفاده می کنه

 

البته ، خلاقیت کارگردان به همین  جا ختم نمیشه و می تونید اوج خلاقیت و توانایی فیلمساز رو در سکانس تبلیغ سوسیس مشاهده کنید که اگر نگم یکی از  بی نظیر ترین سکانس هایی است که در فیلم های مستند ایرانی دیده ام ، بی راه نگفته ام! پارودی گزنده ای درباره ی کلیپ های تبلیغاتی سوسیس

 

اما داستان خلاقیت های فیلمساز و گروهش به همین جا ختم نمی شود. اولین نمای فیلم ، نمای دولپی ساندویچ خوردن عطار پور است که انقدر این کار را به شکل فجیعی انجام می دهد که مخاطب را میخکوب می کند!

 

در همان حین ، صدای ذهنی عطاردپور را می شنویم که به تعریف کردن داستان مریضی و پیش دکتر رفتنش می پردازد.

از دیگر صحنه های بسیار جذاب فیلم می توان به نحوه ی نقل قول کردن از حرف های اورسن ولز پرداخت که کارگردان با گذاشتن ماسک ولز بر سر ، به خوبی و به طنازی از عهده ی اینکار بر میاد.

 

یا صحنه ی که به وسیله ی چند ماکت ، کار به زیباترین و خلاقانه ترین شکل ممکن برای مخاطب نمایش داده می شود.

 

نمای فوق العاده جذابه فیلمبردار فیلم که یک سوسیس را می گذارد تا سرخ شود و شروع به شمردن می کند ، قطعا انقدر تاثیر گذار هست که هر بیننده ای را به تحسین وادار کند.

 

اما کارگردان به همین جا هم بسنده نمی کند و کار را به انجام آزمایشی جذاب در یکی از مدارس تهران می کشاند تا ثابت کند ، اکثریت بچه مدرسه ای ها به چه نوع  غذایی علاقه دارند.

 

 

در پایان با یک پایان حساب شده و باز ، قضاوت را به عهده ی مخاطب می گذارد.

 

نهایتا اینگونه می توان نتیجه گیری کرد که ما با یک پدیده مواجهیم.

با آریان عطار پور

هرچند که هنوز کمی با پختگی فاصله دارد و البته این مساله با توجه به سن و سالش کاملا طبیعی است ، اما من بی صبرانه منتظر اثر بعدی این کارگردان با استعداد هستم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

تهران انار ندارد

 

"تهران انار ندارد" یکی از جذاب ترین فیلم های مستندی است که در ایران ساخته شده.

فیلمی که البته ، بعد تجربه گرایی در اون حاکمه و فاصله ی زیادی با فیلم های مستندی داره که هر ساله در ایران ساخته می شوند. این فیلم که در زمان محمد آفریده ، مدیر پیشین مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ساخته شد ، پا روی بسیاری خطوط قرمز می گذارد و شاید ، به همین علت هم هرچند با مشکل ، اما اجازه ی اکران  عمومی می گیرد و به فروش قابل توجهی به عنوان یک فیلم مستند می رسد.

بعد از چند بار دیدن این مستند ، یک سری نکات در خصوص این فیلم به ذهنم رسید که دوست داشتم ، اینجا به اشتراک بذارمشون.

1)    نصرت کریمی ،  بازیگر و هنرمند شناخته شده ی فیلم فارسی های قبل از انقلاب که به دلیل  حاشیه های فیلم محلل ، بعد از انقلاب کمتر فرصت بازی پیدا کرد ، یکی از دو راوی این فیلم است. راوی ای که عموما به بحث های جدی و فکت های تاریخی اثر اشاره می کند و بخش زیادی از بار یک مستند تاریخی را یدک می کشد. راوی ای که به مرور زمان از نقشش کاسته می شود تا در نهایت ، اثری از این راوی در دقایق پایانی مستند وجود ندارد. البته ، از لحن بسیار مناسب نصرت کریمی در این فیلم ، نمی توان چشم پوشی کرد.

2)    دیگر روای داستان ، مهدی بخشی ، کارگردان فیلم است. مهدی بخشی که او هم مثل نصرت کریمی از لحن فوق العاده ای برخوردار است ، روایتگر تهران امروز است و با استفاده از انتخاب واژگان بسیار حساب شده و بعضا عدم تناسب تصویر و صدا ، بار طنز فیلم را به دوش می کشند. یکی دیگر از تکنیک های اصلی مهدی بخشی در این مستند ، به اصطلاح " تیکه های سیاسی"  در لفافه ی فیلم است. چند وقت قبل جایی از قول مرحوم علی معلم شنیدم که می گفتند: مخاطب ایرانی عاشق این است که به شانه ی بغل دستی اش بزند و بگوید: این گوشه ی فیلمو دیدی! منظور داشت! منظورش به فلان اتفاق سیاسی بود !

حقیقت این است که مخاطب ایرانی ، عاشق این است که بتواند از فیلم تعابیر  سیاسی مورد نظرش را ترتیب دهد. پس  چرا نباید جای چنین تعابیری را برای او باز بگذاریم؟

 

3)    فیلم سرشار از میزانسن های هوشمندانه است . میزانسن هایی که کاملا نسبت به احساسات کارگردان به سوژه هماهنگ است و باعث می شود ، حس مورد نظر کارگردان به هر سوژه به بهترین شکل بیان شود.

4)    انتخاب موسیقی و ریتم شناسی کارگردان و تدوینگر واقعا مثال زدنی است. علی رغم اینکه عملا مخاطب با یک فیلم گیج و سردرگم طرف است ، اما همین فیلم سردرگم با کات های سریع کاملا به جا و هماهنگ که در بخش هایی از فیلم هم ، بنا به اقتضای داستان از کات های کندی برخوردار است ، موفق می شود مخاطب را تا پایان داستان پای فیلم نگه دارد و این شاید ، خود بزرگترین موفقیتی است که می توان برای این فیلم قائل بود.

5)    در نهایت ، کارگردان با هوشمندی ، طبق خط داستانیه " تولید فیلمی درباره ی تهران توسط یک گروه و عدم موفقیت آن ها در تعریف یک خط مشخص و قبول شکست " فیلم را به پایان می رساند. اینکه در خود فیلم مدام ، احتمالا به اتفاقات واقعی جریان ساخت فیلم ، یعنی از نبود بودجه و گم شدن راش ها؟!!! ( عرض کردم ، طنز کلامی و تا اندازه ای سیاسی کار خیلی خوبه) تا حضور کارمندان ارشاد در مراسم رژه و هفت ساله شدن این پروژه ، همه و همه به ساخت فیلمی کمک کرده که شلختگی بی حد و حساب این فیلم ، تا حد زیادی قابل اغماضه.

 

در نهایت می توان گفت ، هرچند که تهران انار ندارد یک شاهکار نیست و سرشار از حفره ها و مشکلات بنیادین است ، اما به عنوان یک تجربه که اتفاقا بسیار هم خوش ساخت از آب درآمده و می تواند مخاطبان عادی را هم تا پایان فیلم بنشاند ، تجربه ای است قابل ستایش و دوست داشتنی.

هرچند که شاید خیلی هم به اطلاعات تاریخی مخاطب ، اضافه نکند.

 


پ.ن: متاسفانه مثل خیلی مسائل دیگه ، وضع امروز سینمای مستند مساعد نیست.  مستند سازان ، یکی از دلایل اصلی این مساله رو ، مدیریت ضعیف و ناکارامد مدیر این روزهای مرکز گسترش می دانند. سازمانی که در زمان ساخت همین فیلم  تهران انار ندارد ، با حمایت خویش ، باعث اکران و پخش این فیلم شد ، اما در دوران حاضر ، حتی اجازه ی شرکت چنین فیلم هایی در جشنواره ی سینما حقیقت (مهمترین فستیوال فیلم مستند ایران) غریب به نظر می رسد!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

بانوی گل سرخ

در این بحبهه ی شعار های ظاهرا زیبای حمایت از تولید داخلی ، بد نیست یادی بکنیم از بانو ، شهین دخت سرلتی و همسرشون ، همایون صنعتی زاده ( بعله ، ایشون همونن که نویسنده هم هستن) .

سرکار خانوم شهین دخت سرلتی ، سال 56 به منطقه ی لاله زار کرمان میرن و در منطقه ای که همه به کشت خشخاش و تولید تریاک مشغول بودن ، با تلاش بسیار و جنگیدن با هزار و یک مشکلی که همیشه در این سرزمین وجود داشته ، موفق میشن کشت گل سرخ و تولید گلاب از گل سرخ رو در اون منطقه راه اندازی کنن و هرچند که چند سالی هست که خانوم سرلتی و آقای صنعتی زاد به ظاهر دیگه در این دنیا حضور ندارن ، اما کارخانه ی گلاب زهرا هنوز به عنوان یکی از برترین کارخانه های کشور در حوزه ی گلاب گیری فعاله و از زمانی که این دو عزیز با تلاش خودشون کشت گل سرخ جایگزین خشخاش در اون منطقه کردن ، دیگه هرگز خشخاش در اون مناطق کشت نشد.

خانوم  شهین دخت سرلتی و همسرشون ، همایون صنعتی زاده نمونه ی یک زوج کارآفرین واقعی و دوست داشتنی هستند.


در دهه هشتاد ، مستندی به نام بانوی گل سرخ ساخته شد که هرچند نسخه ی باکیفیتی از فیلم موجود نیست ، ولی دیدن این فیلم هم خالی از لطف نیست.

http://www.mediafire.com/download/03w0pwbt75otgen/Lady_Of_The_Roses_.flv

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید مولایی

مفهومی به عنوان تعهد

هرچند که سال های ساله دایره المعارف ها تمام تلاششون رو در ایجاد مفاهیم نسبتا ثابت برای کلمات یکسان در ذهن انسان ها می کنن ، اما حداقل تا اونجایی که من فهمیدم اونها هم در انجام این کار ناکام موندن و حداقل من یکی به کرات با شرایطی مواجه شدم که آدم ها تفاسیری از اتفاقات و واژگان دارن که زمین تا آسمون با اون تفاسیری که من دارم احتمالا متفاوته !

مثلا شما چند ده جلسه و صد ها ساعت وقت روی یه آدم میزارید و باهاش کلی گپ می زنید و سعی می کنید به سوژه تون نزدیک بشید تا بتونید راجع بهش فیلم بسازید.

اون طرف هم شرایط مالی و شرایط انتشار اون اثر رو می پذیره و هرجوری که هست اون رو راضی می کنید که در کار شما حضور داشته باشه و یکی از مهمترین پوزیشن ها رو به عهده بگیره! اما به یکباره ، درست زمانی که قراره بری نور لوکیشن فیلمبرداری رو ببینی تا برای روز فیلمبرداری که قراره کمتر از یک هفته ی دیگه باشه ، آماده بشی، یهو بهت می گه : من الان با یه جا قرارداد بستم ! بدون اجازه ی اونا کاری نمی کنم! با مدیر عامل اون شرکت هماهنگ کن!

شاید اگر بخوایم خیلی طرف این دوستمون رو داشته باشیم، با این توجیه که چون این آدم الان برای فلان شرکت کار می کنه، باید اجازه اش رو از مدیر عامل شرکتش بگیره و این از ملزومات حرفه ای بودن کاره توجیهی درست کرد ، اما باید دو مساله ی بسیار بسیار مهم رو هم در نظر گرفت که اصولا این توجیه رو نفی می کنه:

1)    اینکه حرف های نهایی ما بسیار قبل از شروع به  کار این دوست عزیز در اون شرکت زده شده بود و من تایید نهایی رو خیلی وقت پیش از ایشون گرفته بودم.

2)    مدیرعامل این شرکت اگر آدم منطقی باشد ( که امیدوارم باشد) به هیچ عنوان اجازه نمی دهد که این دوستمون  در این فیلم بازی کند. چرا که این پروژه نه تنها کوچکترین نفع مالی برای هیچکس ندارد ، که حتی مدل انتشار این اثر هم اصلا مشخص نیست و به احتمال زیاد، این اثر چند سال بعد مجال انتشار خواهد یافت. حال اگر مدیر عامل آدم منطقی نباشد که ... .

 

 

یا در موردی دیگر، بازهم در جلساتی از قبل حتی تاریخ فیلمبرداری و لوکیشن و ... با یکی دیگر از دوستان مشخص شد. (جالبی اش اینه که این شخص واقعا دوستم بود ! ینی نه حالا دوسسسست! ولی خب حداقل از قبل با هم آشنا بودیم.)

و یهو شب قبل از فیلمبرداری و دقیقا زمانی که من تمام گروه فیلمبرداری رو با وسایل برای فردا آفیش کرده بودم و آخرین پیام رو برای محکم کاری به این دوستمون دادم که فردا فلان جا ، فلان ساعت فیلمبرداریه

گفت باید بره سفر و نمی تونه بیاد!

در طول یک ماه ، بازهم چندین و چند بار هماهنگی برای فیلمبرداری صورت گرفت که هربار به شکل خنده داری ایشون کار رو به تعویق انداختن تا جایی که الان من هر روز ، عکس های ایشون رو تو دورهمی های بچه ها می بینم! ولی ایشون به من میگن به شدت کار دارم و وقت سرخاروندن ندارم!

 

 

 

تمام این موارد و مسائل در ذهن من یک سوال و مساله ی بسیار بزرگ رو ایجاد کرد و اون هم اینکه چرا انقدر معنا و مفهوم تعهد شغلی و اخلاقی در ذهن این دوستان  با معنا و مفهومی که در ذهن من از این عبارات وجود داره ، متفاوت است؟!

در لغت نامه ی دهخدا نوشته:

تعهد

لغت‌نامه دهخدا

تعهد. [ ت َ ع َهَْ هَُ ] (ع مص ) عهد نو کردن . (زوزنی ). تازه کردن پیمان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دیدار تازه کردن . (تاج المصادر بیهقی ). تازه کردن چیزی . (آنندراج ). || سرانجام کار کسی به ذمه ٔ خود گرفتن و ضامنی کردن . (غیاث اللغات ) (انجمن آرا). شرط و عهد و پیمان و قرارداد و معاهده و ضمانت و کفالت و اجاره . (ناظم الاطباء). 

 

و در فرهنگ معین هم اینگونه نوشته که:

تعهد

فرهنگ فارسی معین

(تَ عَ هُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) کاری را به عهده گرفتن . 2 - عهد بستن ، 3 - (اِمص .) غمخواری .

 

 

همان گونه که در فرهنگ معین و دهخدا نوشته شده ، در ذهن من هم معانی تقریبا مترادف با کاری را بر عهده گرفتن و ... شکل می گیرد .

! اما واقعا من هم متوجه نمی شوم چگونه افرادی روی این کره ی خاکی پیدا می شوند که حتی برای حرف خود هم ارزشی قائل نیستند و خودشان برای حرف خودشان انقدر ارزش و احترام قائل نیستند تا به آن عمل کنند و  در این شرایط چگونه میتوان انتظار داشت ، من یا هرکس دیگه ای به حرف این دوستان گوش کنیم و به حرف هاشون اهمیت بدیم!

از قدیم هم همیشه تصورم بر این بوده که این خود  آدم هان که به خودشون اهمیت و ارزش می دن و این خود آدم هان که ارزش و اهمیت رو از خودشون میگیرن!

داستانی که من داشتم روش کار می کردم ، راجع به قهرمان و قهرمان های این شهر بود  و به نظرم هر کدوم از این شخصیت هایی که در بالا جریاناتشون رو براتون تعریف کردم ، بنا به دلایلی می تونستن قهرمان باشن!

اما راستش بعد از این جریانات مطمئن شدم این ها، حتی در اون زمینه های خاصی که من فکر می کردم هم قهرمان نیستن! آدمی که حتی برای حرف های خودش هم ارزش قائل نباشه مگه می تونه قهرمان باشه!

من این فیلم رو میسازم! به هر قیمتی که شده! حتی به قیمت روایت داستان یک شهر بدون قهرمان!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

یک سوال بزرگ

سوال

چند وقتیه که دارم از خودم این سوال رو می پرسم که تو این سن و سال که وقت سفر رفتن من و دیدن دنیا و حضور فیزیکی من در خیلی از جاهاست

چطور میشه  از طریق این سفرها و از طریق کارهایی که بلدم و دوست دارم

کسب درآمد کرد؟! (چون خودتون بهتر می دونید که بلاخره یه جوری باید هزینه های سفر تامین شده دیگه ، خصوصا اگر بخواید به سفر رفتن به عنوان یه کار نگاه کنید!)

یعنی خودمونیش اینکه چطور میتونم از طریق فیلم سازی برای خودم درآمد ایجاد کنم؟!

کاری هم که تا حالا و بیش از یک سال و نیم هست که دارم انجام میدم و توش به توفیقاتی هم رسیدم اینه که مستند بسازم.

اما مستند های من باید تفاوت ماهوی با تموم مستند  ها داشته باشه و اون تفاوت اینجا خواهد بود که من از مکان ها ی طبیعی و تاریخی معروف فیلم نمی سازم! 

از زیباترین جاها و تاریخی ترین نقاط برای آدم ها حرف نخواهم زد!

کاری که من می کنم اینه که با استفاده از یه سری گیمفیکشن و بازی، از مردم و روابط اون ها و داستان هاشون فیلم میسازم! از آدم ها و اتفاقات خیلی عادی می گم! ولی سعی می کنم از وجهی اش براتون بگم که جذاب باشه! که تا حالا کسی داستان رو از اون زاویه ندیده باشه!

که متفاوت باشه!

اما یه متفاوته قابل لمس و واقعی!


یه متفاوته دوست داشتنی!


بزودی چنتا از نمونه کارهام رو تو همین وبلاگ رونمایی می کنم.

منتظر باشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

مستند سازی رو دوست دارم

مستند سازی رو دوست دارم

نه به خاطر اینکه توش خوبم!

به خاطر اینکه وادارم میکنه با آدم های جدیدی آشنا بشم و بگردم که تا حالا هیچ شناختی ازشون نداشتم.

چون وادارم میکنه در موضع مفعول باشم و بزارم هرکاری اونا می خوان رو با فیلم بکنن!

چون باید وایسم یه طرف و ثبت کنم! حرفاشون رو!

حرکاتشون رو! کارهاشونو! 

مستند سازی رو دوست دارم

چون منو مجبور مبکنه بدون قضاوت تو دنیای آدم هایی سرک بکشم که احتمالا هیچ دیدی نسبت بهشون نداشتم و در تمام ابن مدت قضاوت های غلطی راجع بهشون میکردم

مستند سازی رو دوست دارم

چون از آدما واقعا چیز یاد میگیرم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی

نی نامه

 آینت دانی چرا غماز نیست

زانک زنگار از رخش ممتاز نیست

                                                مولانا

پ.ن1: میخوام یه اعترافی بکنم!

تقریبا همیشه حق با تو بود! 

مشکل دقیقا همون جاییه که گفتی!



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید مولایی